1400/01/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: روششناسی تفسیر قرآن کریم / انواع روشهای تفسیری / روش ضرب القرآن بعضه ببعض
در مورد روشهای تفسیری قرآن کریم، عمدتاً چند روش در تفسیر قرآن کریم مطرح است. روش اول قرآن بسندگی مطلق است که در فهم تمام معانی فقط قرآن برای ما کفایت میکند. یعنی نه تنها میگویند در تفسیر خود قرآن بلکه در فهم همه چیز قرآن کافی است و نیازی به غیر قرآن حتی به روایات نداریم. روش دوم روش تفسیر به رأی است. این روش هم روشی است که مورد نکوهش قرآن و عترت است.
در این جلسه در مورد بحث ضرب القرآن بعضه ببعض صحبت میکنیم. در این مسئله بسیار مهم نکته اول بیان بعضی از روایات موجود در این زمینه و نکته دوم مراد از ضرب القرآن بعضه ببعض چیست و نکته سوم اینکه با توجه به روایات و با توجه به شأن نزول این روایات و خصوصیات معنا، موقف و جایگاه ما در قبال مسئله ضرب القرآن بعضه ببعض چه میشود و نکته چهارم ارتباط مسئله ضرب القرآن بعضه ببعض با مسئله روشهای تفسیری قرآن است.
روش سوم: ضرب القرآن بعضه ببعض
در مسئله ضرب القرآن بعضه ببعض اولین نکته بیان روایاتی در این زمینه است. در مسئله روایات طبق مدارکی که عموماً سنیها نقل کردهاند و فقط مرحوم علامه مجلسی در بحار هم آورده است، البته با مقداری اختلاف در تعبیر، اولین بحث را در این زمینه پیغمبر اکرم دارند. طبق حدیث بحار حضرت میفرماید امم قبل به خاطر اختلافی که در مقابل انبیاءشان داشتند، گمراه شدند و اینکه بعضی از کتاب آسمانی پیغمبرشان را به بعضی دیگر ضرب کردند. حضرت در ادامه میفرماید قرآن نازل نشده تا شما بعضی از آن را به بعضی دیگر بزنید ولی بعضی از قرآن بعضی دیگر را تصدیق میکند. هر چه را که فهمیدید و معرفت پیدا کردید، به آن عمل کنید و به متشابهاتش هم ایمان بیاورید و قبول داشته باشید. این را در مُسند احمد، سیوطی در الدّر المنثور جلد 2 صفحه 6، ابن سعد در الطبقات الکبری، البته با مقداری اختلاف در تعبیر آوردهاند. البته در مسند احمد قبل از نقل این حدیث میفرماید اصحاب در موضوع قَدَر با هم بحث و اختلاف دیدگاه داشتند و این کار را انجام میدادند و پیغمبر تشریف آوردند و آنها را این گونه مشاهده کردند و این جمله را به آنها فرمودند. یا در مجمع الزوائد حیثمی جلد 7 صفحه 202 میفرماید کسانی که قبل از شما بودند به خاطر کارهایی که شبیه این بود و انجام میدادند، هلاک شدند. پس نهی و منهی و مبغوض بودن ضرب القرآن بعضه ببعض در مدارک عامه هم موجود است. در مدارک خاصه و پیروان مکتب اهل بیت هم همین گونه است.
[ ٣٣٥٥٣ ] ٢٢ ـ وعنه ، عن أبيه ، عن النضر بن سويد ، عن القاسم بن سليمان ، عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) ، قال : قال أبي : ما ضرب رجل القرآن بعضه ببعض إلاّ كفر. [1]
مرحوم صدوق نیز، هم در معانی الاخبار و هم در عقاب الاعمال نقل میکند. سند در اینجا محذوری ندارد.
[ ٣٣٥٩٣ ] ٦٢ ـ عليُّ بن الحسين المرتضى في رسالة ( المحكم والمتشابه ) نقلاً من ( تفسير ) النعماني بإسناده الآتي، عن إسماعيل بن جابر ، عن الصادق ( عليه السلام ) قال : إنَّ الله بعث محمّداً ، فختم به الأنبياء ، فلا نبيّ بعده ، وأنزل عليه كتاباً ، فختم به الكتب ، فلا كتاب بعده ـ إلى أن قال : ـ فجعله النبي ( صلّى الله عليه وآله ) علماً باقياً في أوصيائه ، فتركهم الناس ، وهم الشّهداء على أهل كلّ زمان ، حتّى عاندوا من أظهر ولاية ولاة الأمر ، وطلب علومهم. وذلك أنّهم ضربوا القرآن بعضه ببعض ، واحتجوا بالمنسوخ ، وهم يظنّون أنّه الناسخ ، واحتجّوا بالخاص ، وهم يقدّرون أنّه العام ، واحتجّوا بأوَّل الآية ، وتركوا السنّة في تأويلها ، ولم ينظروا الى ما يفتح الكلام ، وإلى ما يختمه ، ولم يعرفوا موارده ومصادره ، إذ لم يأخذوه عن أهله ، فضلّوا ، وأضلّوا. ثمَّ ذكر ( عليه السلام ) كلاماً طويلاً في تقسيم القرآن إلى أقسام وفنون ووجوه ، تزيد على مائة وعشرة ـ إلى أن قال ( عليه السلام ) : ـ وهذا دليل واضح على أنَّ كلام الباري سبحانه لا يشبه كلام الخلق ، كما لا تشبه أفعاله أفعالهم. ولهذه العلّة وأشباهها لا يبلغ أحد كنه معنى حقيقة تفسير كتاب الله تعالى ، إلاّ نبيّه وأوصياؤه ( عليهم السلام ) ـ إلى أن قال : ـ ثمَّ سألوه ( عليه السلام ) عن تفسير المحكم من كتاب الله ، فقال : أمّا المحكم الّذي لم ينسخه شيء فقوله عزَّ وجلَّ : ﴿هُوَ الَّذِي أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ﴾ الآية. وإنّما هلك الناس في المتشابه ، لأنّهم لم يقفوا على معناه ، ولم يعرفوا حقيقته ، فوضعوا له تأويلاً من عند أنفسهم بآرائهم ، واستغنوا بذلك عن مسألة الأوصياء ، ونبذوا قول رسول الله ( صلّى الله عليه وآله ) وراء ظهروهم. الحديث.[2]
سلسله سند در این حدیث از کتاب نعمانی است. ایشان میفرماید استدلال به منسوخات قرآنی میکنند، در حالی که فکر میکنند ناسخ است یعنی جای ناسخ و منسوخ را عوض کردهاند. به متشابه قرآنی استدلال میکنند در حالی که فکر میکنند محکم قرآنی است. استدلال به خاص قرآنی میکنند در حالی که فکر میکنند عام قرآنی است. اول و آخر کلام چیست؟ چون این را از اهلش (اهل بیت) نگرفتهاند، پس هم خودشان گمراه شدهاند و هم دیگران را به گمراهی درآوردهاند.
فربما يخوضون و يغرقون في بحر الجهالات من حيث لا يشعرون، و الصواب منع الخلق كلّهم إلّا الشاذّ النادر الّذي لا تسمح الأعصار إلّا بواحد منهم أو اثنين من تجاوز سلوك مسلك السلف في الإيمان المرسل و التصديق المجمل بكلّ ما أنزل اللّه تعالى و أخبر به رسوله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فمن اشتغل في الخوض فيه فقد أوقع نفسه في شغل شاغل إذ قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حيث رأى أصحابه يخوضون بعد أن غضب حتّى احمرّت وجنتاه: «أ فبهذا أمرتم تضربون كتاب اللّه بعضه ببعض؟ انظروا فما أمركم اللّه به فافعلوا و ما نهاكم عنه فانتهوا» فهذا تنبيه على منهج الحقّ و استيفاء ذلك شرحناه في كتاب قواعد العقائد فاطلبه منه». [3]
روایت سوم روایتی است که مرحوم ملا محسن فیضکاشانی هم در کتاب محجّه البیضاء و هم در الاصول الاصلیه نقل میکند. ایشان میفرماید اصحابش در مسائلی در مورد قرآن فرو رفتند و حضرت به آنها فرمود آیا شما به این کار امر شدهاید؟ بعضی از کتاب قرآن را به بعضی دیگر ضرب میکنید؟ هر چه که خدا امر کرده انجام دهید و هر چه که خدا نهی کرده، ترک کنید. خداوند همین جمله را برای پیغمبرش هم میفرماید. یعنی خداوند کد میدهد و ارائه طریق و مسیر هدایت و سعادت میکند.
کتاب محجّه البیضاء کتابی است که مرحوم ملا محسن فیضکاشانی در تهذیب احیاء نوشته است. غزّالی مؤلف معروف کتابی به نام احیاء علوم الدین دارد. مرحوم ملا محسن فیضکاشانی متوفی 1091 کتاب محجّه البیضاء را نوشته و کتاب احیاء علوم را تهذیب کرده است. یعنی کتاب غزالی را شرح داده و اصلاح کرده است. کتاب دیگر مرحوم ملا محسن فیضکاشانی که در آن این حدیث را آورده، کتاب الاصول الاصلیه است. در مباحثه اصول به مناسبت بحث حجیت ظواهر که آقایان اخباریان قائل هستند که ظواهر قرآن برای ما حجت نیست، ادلهای اقامه میکنند که به مناسبت و نقد آن ادله، نکاتی را از کتاب الاصول الاصلیه اشاره کردیم.
نکته مهم این است که ما کتابهایی داریم که در واقع علم اصول فقه را بر مبنای آیات و روایات تبیین کردهاند که شاید اولین کسی که این کار را انجام داد، مرحوم شیخ حرّ عاملی متوفی 1104 است. ایشان در فصول المهمه فی اصول الائمه این کار را انجام داد. هم زمان با ایشان مرحوم ملا محسن فیضکاشانی کتاب الاصول الاصلیه را نوشت. ایشان قوائد کلی اصولی را با متن روائی آنها نقل کرده است. مثل کل شیء مطلق حتی یرد فیه نهی، کل مجهول و فیه القرعه، کل طلاق لایکون علی السنه فلیس بشیء، کل شیء طاهر حتی تعلم أنه نجس.
بعد از اینها کتاب الاصول الاصلیه دیگری به نام الاصول الاصلیه و القوائد الشرعیه را مرحوم سید عبدلله شبّر نوشته است. این کتاب بر اساس آیات و روایات نوشته شده است. علما و بزرگان ما مجاهدتها و زحمات زیادی داشتند. به طوری که مرحوم محسن امینعاملی در اعیان الشیعه میفرماید مرحوم سید عبدلله شبّر کسی بوده که وقتی مینوشت، بسیار سریع مینوشت، به طوری که در انتهای بعضی از نوشتارهایش اینگونه نوشته است: «وقت عشاء شروع کردم و هنگام نیمه شب تمام شد».
سؤال: مراد از ضرب قرآن بعضه ببعض چیست؟
مرحوم شیخ صدوق در کتاب معانی الاخبار این نکته را نقل میکند.
١ ـ حدثنا محمد بن الحسن ـ رحمهالله ـ قال : حدثنا الحسين بن الحسن بن أبان ، عن الحسين بن سعيد ، عن النضر بن سويد ، عن القاسم بن سليمان ، عن أبي عبد الله عليهالسلام قال : قال لي أبي عليهالسلام : ما ضرب رجل القرآن بعضه ببعض إلا كفر.
وسألت محمد بن الحسن ـ رحمهالله ـ عن معنى هذا الحديث فقال : هو أن تجيب الرجل في تفسير آية بتفسير آية أخرى.[4]
ایشان میفرماید من این مسئله را از استادم مرحوم ابن ولید سؤال کردم که مراد از ضرب القرآن بعضه ببعض چیست؟
معنای اول این است که استاد به ایشان تعبیر میکند که شما جواب فرد را در تفسیر آیهای به وسیله آیه دیگری بیان کنید. اگر معنای نهی از تفسیر قرآن و نهی از ضرب القرآن بعضه ببعض این باشد، کار مشکل میشود. که این تعبیر را مرحوم صاحب وسائل هم در جلد 27 صفحه 183 را نقل میکند. اگر واقعاً مراد این باشد، کاملاً روش تفسیر قرآن به قرآن ممکن است مورد نهی قرار بگیرد. البته این، یکی از محتملات است. یا مثلاً ما آیاتی از قرآن را بدون حساب و کتاب کنار آیه مورد نظر قرار دهیم و درست نسنجیم و به وسیله آن آیه، آیه دیگری را تبیین کنیم.
معنای دوم برای ضرب القرآن بعضه ببعض این است که ما متشابهات قرآن را اخذ کنیم و آنها را به برخی از معانی مطابق هوای نفس خودمان تفسیر کنیم. مرحوم فیض در کتاب وافی این احتمال را به عنوان یک احتمال و با تعبیر لعلّ (شاید) میفرماید.
لعل المراد بضرب بعضه ببعض تأويل بعض متشابهاته إلى بعض بمقتضى الهوى من دون سماع من أهله أو نور و هدى من اللَّه تعالى[5]
معنای سوم برای ضرب القرآن بعضه ببعض یعنی اینکه ما بر قرآن ایراد وارد کنیم، از قرآن تناقضگیری کنیم و به وسیله بعضی از آیات قرآن که به حسب ظاهر و مطابق نگاه غیر عالمانه ما با بعضی دیگر منافات دارد و قابل جمع نیست، آنها را دچار تناقض بدانیم. مرحوم آیت الله معرفت کتاب ارزندهای در این مقوله نوشته است که افرادی که فکر کردند اشکالاتی به قرآن وارد دانستهاند، از ابعاد مختلف علمی و ادبی و ... در آنجا پاسخ دادند.
معنای چهارم هم این است که زندیقانی که در زمان حضرت علی و بعضی از ائمه دیگر بودند و کارشان همین بوده که بگویند تناقضاتی در قرآن وجود دارد. احتمالات دیگری هم در این مسئله وجود دارد، مثل احتمال مرحوم علامه مجلسی.