1403/08/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر سوره توحید / بیان نکاتی پیرامون «بسم الله الرحمن الرحیم» / بررسی متعلق باء
کلام در مورد آیه بسم الله الرحمن الرحیم است. در این زمینه، بحث جار و مجرور (بسم الله) و متعلق بیان شد و به بعضی از عبارات مرحوم آیت الله سید مصطفی خمینی اشاره شد، که متعلق بای بسم الله چیست؛ ایشان در ابتدا به معانی متعدد قابل تصور برای باء اشاره کرده و نسبت به جار و مجرور فرمودند جار و مجرور نیاز به متعلق دارد، که هم میتواند مذکور و هم محذوف باشد. اگر متعلق، مذکور باشد، مشکلی ندارد، اما اگر محذوف باشد، اقوال به 20 قول یا بیشتر منتهی میشود.
ایشان 6 قول را در مورد متعلق بیان کردند، که البته هر 6 قول، خصوصاً 5 قول اول، از ماده بدأ است. یعنی اقوال خمسه اول و یک فرض از قول ششم، از ماده بدأ میباشد. این 6 قول عبارتند از:
قول اول: فراء میگوید ابدأ (متعلق) بسم الله
قول دوم: زجاج میگوید ابتدئت بسم الله، که موضع رفعها و نصبهایشان هم فرق میکند.
قول سوم: ابتدائی بسم الله
قول چهارم: ابتدائی مستقر و ثابت بسم الله
قول پنجم: ابتدائی بسم الله موجود و ثابت
قول ششم: ابدأ (البته اِبدَأ میشود تکرار و باید اَبدَأ بخوانیم) أو اقرأ و امثالهم أو قولوا بسم الله، که قول ششم، 2 قول میشود؛
1- ابدأ یا اقرأ و امثالهم
2- قولوا (قول هفتم)
ولك دعوى أن هذه الكلمة الشريفة، خارجة عن قانون لزوم الحاجة إلى المتعلق،[1] ایشان ادعایی را مطرح کردند که ممکن است بگوییم اینجا نیازمند به متعلق نیست.
تا اینجا هر 6 قول از ماده بدأ بود، که البته به قول ششم، اقرأ یا قولوا هم اضافه شد.
قول هفتم
و المسلک السابع هو ان قضیه الاصل عدم التقدیر،[2] مسلک هفتم، اصل عدم تقدیر است. إذا أمكن تعلق الجار والمجرور بالمذكور، در روشهای قبل، متعلق جار و مجرور را محذوف گرفتیم، اما به تعبیر ایشان در مسلک هفتم، متعلق جار و مجرور، مذکور است و محذوف نیست، یعنی بسم الله متعلق به جمله بعد از آن، یعنی الحمد الله رب العالمین است، که متعلق بسم الله الرحمن الرحیم میشود.
و مسلکهم هذا ایضاً قریب من افق علم النحو و الاعراب فکانه یقول: حمدت أو احمد الله تعالی حمداً یلیق به باستعانه اسم الله الرحمن الرحیم فما یتعلق به هو الفعل المتخذ من الحمد، بسم الله متعلق به حمد است، که البته در این صورت، باید باء را بای استعانت گرفت، یعنی حمد میکنم خدای متعال را با استعانت به اسم الله.
پس قول جدید (هفتم) این شد که بای بسم الله الرحمن الرحیم، بای استعانت است و متعلقش میشود جمله بعد (الحمد الله رب العالمین) که مذکور است. فما یتعلق به هو الفعل المتخذ من الحمد، متعلق بسم الله میشود فعلی که از حمد گرفته شده، چون جمله بعدی، الحمد لله رب العالمین است، پس متعلق بسم الله باید فعلی باشد که از حمد یا از حمد مصدری یعنی حمد کردن یا از حمد اسم مصدری یعنی حمد شدن خدای متعال گرفته شده. حمدی که حاصل از حمد کردن خدای متعال میشود یا متعلق به نفس المصدر است، یعنی فعل را از مصدر اتخاذ نکنیم و بگوییم مصدر حمد، متعلق بسم الله الرحمن الرحیم است. پس 3 احتمال داریم:
1- فعل متخذ از حمد مصدری
2- فعل متخذ از حمد اسم مصدری
3- خود مصدر (حمد) که میشود متعلق بسم الله الرحمن الرحیم
ایشان میفرمایند فالأولى كون الباء للاستعانة، فإن الحامد في توجيه حمده إلى الله تعالى، يطلب الاستعانة بمعناها الحرفي من اسم الله الرحمن الرحيم،[3] در احتمال اول، اولی این است که باء را برای استعانت بگیریم، یعنی کسی که میخواهد حمد کند و حمدش الی الله تعالی باشد، واقعاً از اسم الله الرحمن الرحیم استعانه میکند. مثلاً من میخواهم خدای متعال را حمد کنم و استعانت میجویم از اسم الله الرحمن الرحیم. از اینجا معلوم میشود که ایشان در معانی باء فرمایش میکنند.
البته به نظر ما در معنا و متعلق باء، کمی خلط شده است. ایشان در مقام اثبات روایتی از معانی الاخبار و عیون اخبار الرضا (علیه السلام) از مرحوم شیخ صدوق بیان کردند. اشکال دیگر کار این است که علی الظاهر و الله العالم، بین ثبوت و اثبات، کمی خلط شده. يطلب الاستعانة بمعناها الحرفي، چون اینجا استعانت اسمی نیست و استعانت حرفیست و حرفش باء است. پس، از اسم الله الرحمن الرحیم، به معنای حرفی استعانت میکند. کما یطلب الاستعانة را به معنای اسمی در ایاک نستعین، جملهایاک نستعین در دل خودش یک ذات (متکلم مع الغیر (نستعین)) و یک حدث (استعانت) دارد، که استعانت در درون فعل میشود استعانت به معنای اسمی.
احتمال دوم هم که اولی هست، این است که باء را برای تعلیل برای جمله بعد بگیریم، یعنی علت انحصار و اختصاص حمد به رب العالمین. أو للتعليل لمفاد الجملة الثانية، أي إن علة انحصار المحامد برب العالمين - وإن كل محمدة ترجع إلى تلك الهوية المطلقة ﴿ما أصابك من حسنة فمن الله وما أصابك من سيئة فمن نفسك﴾،[4] در اینجا خبر إن چیست؟
به نظر ما علی الظاهر خبر إن را باید ما اصابک بگیریم. باء، برای مفاد جمله دوم و مراد از آن، بای تعلیل (الحمد لله رب العالمین) است. پس بای بسم الله میشود تعلیلیه برای الحمد لله رب العالمین. علت انحصار حمد به رب العالمین، ﴿ما أصابك من حسنة فمن الله وما أصابك من سيئة فمن نفسك﴾[5] یا خبر إن، هو کون الاسم الله الرحمن الرحیم میباشد. چرا حمد برای خدای متعال انحصار دارد؟ چون اسم خدای متعال، الله الرحمن و الرحیم است، لذا حمد هم در ذات خدای متعال انحصار پیدا میکند.
ایشان میفرمایند کلمه الله برای ذات اقدس الهی با همه کمالات و اسمائش وضع شده، که کلمه الله، ام الاسماء است. وعندها يعتدل آثارها وخواصها، ولذلك مظهر هذا الاسم الأعظم مجمع جميع الكمالات على حد الاستواء والعدالة، من غير إفراط وتفريط في ناحية من النواحي الكثيرة في الأسماء الإلهية.[6]
ایشان با ضمیمه و اضافهای (بیانیه یا معنویه) میخواهند این وجه را بیان کنند که چرا در قرآن کریم، اسم گاهی مجرور و گاهی مرفوع به کار رفته است. مثلاً در بسم الله، اسم، مجرور است و در ﴿تَبارَكَ ٱسمُ رَبِّكَ ذِي ٱلجَلَلِ وَٱلإِكرَامِ﴾،[7] مرفوع است.
و هذا هو أحد المسالك السبعة السابقة، وكنا قد اخترعناه في هذا المضمار،[8] در اینجا کلمه اسم، سیقت للتبرک بوده، که ایشان تعبیری داشته و میفرمایند و لک دعوی ان هذه الکلمه الشریفه خارجه عن قانون لزوم الحاجة الی المتعلق بل سیقت للتبرک بها فی ابتداء الافعال و الاقوال، قبلاً گفتند ممکن است بگوییم کلمه اسم، متعلق نمیخواهد و برای تبرک و تیمن آمده و این جمله، تبرکاً و تیمناً گفته میشود. مثلاً انسان به جای اینکه در ابتدای کاری بگوید الله، میگوید بسم الله الرحمن الرحیم. پس کلمه اسم برای تبرک آمده. و لا تکون جملتاً (بسم الله الرحمن الرحیم)، جمله ناقصهای نیست که نیازمند متعلق باشد و با آن متعلق بخواهد کامل باشد، بلکه مثل قول مردم است، که میگویند الله در بعضی از احیان، نفس تذکر الله و امرار کلمه الله بر لسان، با وجود لفظ الله و ذکر قلبی، سبب میشود انسان از خطا و گمراهی و لغزش محفوظ بماند.
در این اصل، اصطلاحاً به آن میگویند تیتر و جملهای که به عنوان تیتر به کار برده میشود، متعلق امر نیست، که به وسیله آن کامل شود، بلکه خودش استقلالاً تیتری است که به عنوان تیمّن و تبرک به کار میرود. همچنان که انسان در ابتدای کاری کلمه الله را تیمناً و تبرکاً یاد میکند، همینطور بسم الله الرحمن الرحیم هم تیمناً و تبرکاً است و نیازمند به متعلق نیست.
بنابراین بسم الله الرحمن الرحیم هم تبرک را دارد، چون مشتمل بر اسماء خدای متعال (الله، الرحمن و الرحیم) است و هم برای فاتحه الکتاب، تیتر میشود. چون وقتی کلمه بسم الله الرحمن الرحیم بر کلمه اللهی که جامع جمیع مقتضیات اسماء و صفات به نحو اعتدال و استوا، مشتمل است، پس در کلمه الله، صفات جلال و جمال است و حالا که الله مشتمل بر تمام صفات جلال و جمال است، کافیست که کلمه الله، تیتر کتاب و سوره باشد. البته الله به تنهایی خیر، بلکه با دو صفت مهم (الرحمن و الرحیم) که بعد از آن آمده.
نقد ما به کلام ایشان این است که اگر به فرض هم به عنوان تیتر و تیمن و تبرک آمده، چرا بسمِ الله (با کسر میم) است و بسمُ الله (با ضم میم) یا بسمَ الله (با فتح میم) نیست؟ پس معلوم میشود این باء، جَر داده. ایشان میخواهند بگویند یک کلمه تیمنی و تبرکیست و باء هم باء جاره نیست. ما از ایشان میپرسیم آیا این باء داخل اسم یا جدا از آن است؟ یقیناً ایشان نباید بگویند باء در دل اسم است، بلکه باید بگویند باء از اسم جداست. در این صورت، چه بائیست؟ باید یک بائی باشد.
در خفض اسم میگویند وأما خفضه فهو لأجل اقترانه بالكلمة الشريفة، فإن في قبال الكامل على الإطلاق والمتكبر بالاستحقاق، لابد من الخضوع والخشوع؛[9] اما خفض اسم لاجل اقترانش به کلمه شریفه الله است، یعنی چون بعد از اسم، کلمه الله میآید و اسم در قبال اللهی به کار رفته که کامل علی الاطلاق و متکبر بالاستحقاق است از خضوع و خشوع، که لازمهاش این است که اسم، مکسور و مجرور شود.
ما با این نکته هم همراهی نمیکنیم، چون بافتنی به استحسان نزدیکتر است و نمیشود اینها را به آیات اسناد داد.
ایشان میفرمایند هو البقاء والرفعة في ﴿تَبارَكَ ٱسمُ رَبِّكَ﴾[10] ، در تبارک اسم ربک، اسم، مرفوع است، چون رفعت پیدا کرده. این اسم در مقام بقاء و رفعت است و رفعت با رفع همخوانی دارد، لذا آمده ﴿تَبارَكَ ٱسمُ رَبِّكَ﴾. وفي قوله تعالى: ﴿عليه الله﴾ بالرفع هو السر الآخر، وهو كسر الأنانية والإنية، فإن الهاء إنيته وصورته الكسرة والخفض، این قول، سرّ دیگری دارد. وهو كسر الأنانية والإنية، هاء انیت است و صورتش کسره و خفض است و باید علیهِ میبود اما علیهُ آمده. إلا أن لإجلال الكلمة الشريفة رفض صورته وهويته، قياما بالوظيفة المقدسة، وهو تفخيم الاسم الشريف في التلفظ. والله العالم بحقائق الأمور،[11] یعنی باید علیهِ میبود، اما چون کنار الله استعمال شده، حرف ه، صورت و هویت خود را ترک کرده و تبدیل به علیهُ شده.
پس تا اینجا برای اینکه بگویند متعلق چیست، 6 احتمال گفته و در یک احتمال گفتند اصلاً متعلق ندارد و نمیخواهد. اما باء چند معناست:
1- به معنای ابتداء
2- به معنای استعانت
3- ظاهراً باء زائده
4- باء قسم