درس تفسیر استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1403/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر سوره توحید / بیان نکاتی پیرامون عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم» / نکاتی پیرامون سوره حمد

کلام در بحث سوره مبارکه حمد است که در این زمینه نکات مقدماتی را بیان کردیم.

همانطور که بسم الله الرحمن الرحیم، جزء سوره مبارکه فاتحه الکتاب است، آیا جزء سایر سور قرآن کریم هم هست یا خیر؟: ما أنزل الله من السماء كتابا إلا و فاتحته‌ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌،[1] شاید بتوان از ظاهر این عبارت استفاده کرد که منظور از کتاب، کل یک کتاب آسمانی نیست، بلکه بسم الله الرحمن الرحیم، جزء هر بخشی که نازل شد، باشد.

مرحوم محدث کاشانی روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کنند، که راوی این روایت، مرحوم عیاشی در تفسیر است. امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید و إنما كان يعرف انقضاء السورة بنزول‌ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌ ابتداء للأخرى‌،[2] ما أنزل الله من السماء كتابا إلا و فاتحته‌ ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌﴾ در آغاز هر کتابی که از آسمان نازل شود، هست.

آیا بزرگان و مفسرین نسبت به سایر سوره‌ها، متعرض این مطلب شدند یا خیر؟ مخالفین در آغاز هیچ کدام از سوره‌های قرآن کریم، بسم الله الرحمن الرحیم را نمی‌گویند و در آغاز سوره مبارکه حمد، بسم الله الرحمن الرحیم را آهسته گفته و به اعتبار سایر سور، این سرقت را انجام می‌دهند. علی ای‌حال با توجه به روایت تفسیر عیاشی یا سایر مطالب کلی، که بیان کردیم، شاید بشود گفت در این جهت، فرقی بین سایر سوره‌ها با سوره مبارکه حمد وجود ندارد.

تحقیق سوره مبارکه حمد

ابتدای سوره مبارکه حمد، ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌﴾ است و کتاب‌های تفسیر صافی جلد اول صفحه 50 و بحار جلد 92 صفحه 232 حدیث 14 و صفحه 240 حدیث 48 باب فضائل السوره الفاتحه و تفسیرها، در مورد بسم الله الرحمن الرحیم می‌فرمایند إلى أبي محمد العسكري في قول الله عزوجل: ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌﴾ فقال: الله هو الذي يتأله إليه عند الحوائج والشدائد كل مخلوق عند انقطاع الرجاء من كل من دونه، وتقطع الاسباب من جميع من سواه، يقول: (بسم الله) أي أستعين على اموري كلها بالله الذي لا تحق العبادة إلا له، المغيث إذا استغيث، والمجيب إذا دعي.[3]

چیزیست که هر مخلوقی در هنگام حاجت‌ها و سختی‌ها به آن پناهنده می‌شود. وقتی امید انسان از هر که غیر از خدای متعال منقطع می‌گردد، انسان به خدای متعال ملتجی می‌شود. اسباب از جمیع غیر خدای متعال منقطع می‌شود (معنای بسم الله). حرف باء را بای استعانت گرفته؛ یعنی در همه امورم، از خدای متعال کمک و طلب یاری می‌جویم. عبادت سزاوار کسی نیست، الا برای خدای متعال. هر وقت به درگاه او استغاثه شود، فریادرس است و وقتی خوانده شود، مجیب است.

یتأله الیه، یعنی چه؟ مرحوم فیض کاشانی می‌فرمایند یفزع و یلتجأ الیه، به او فزع کرده و ملتجی و پناهنده می‌شوند.

مرحوم صاحب مجد البیان فی تفسیر القرآن می‌فرمایند باء چه معنایی دارد و متعلق باء چیست؟ از خارج می‌دانیم که هر حرف جرّی نیاز به یک متعلق دارد. چون جار و مجرور و ظرف، همیشه متعلق می‌خواهند که اصطلاحاً به آنها می‌گوییم شبه جمله؛ که نیازمند یک عامل و متعلق هستند. متعلق بسم الله الرحمن الرحیم، مذکور نیست، بلکه محذوف است و همیشه قرینه بر این محذوف، مابعد است. آیا در ما نحن فیه، آن متعلق، قرائت، اقرأ یا اعمل است؟ البته اقرأ است، اما بعضی‌ها می‌گویند اعمل است و بعضی‌ها هم اعمل را بر اقرأ عطف کرده‌اند. یعنی عمل خودم را. مثلاً به قرائن مختلف گفته‌اند متعلق بسم الله فرق می‌کند.

ایشان مثالی زده و می‌فرمایند مسافر می‌خواهد حرکت کند و وقتی می‌گوید بسم الله الرحمن الرحیم، منظورش بسم الله ارتحل است؛ یعنی سفرم را آغاز می‌کنم. در اینجا متعلق، اقرأ و در مقام قرائت نیست، بلکه در مقام حرکت و سفر است. باء در موارد دیگر هم دائر مدار این است که متعلقش چیست و به آن ارتباط پیدا می‌کند. یا مثلاً می‌فرمایند وقتی برای عروس دعا می‌کنند، می‌گویند أی بالرخاء و البنین، عروسیت با آسایش و فرزندان باشد. اگر قرائت را در تقدیر بگیریم، انسب نسبت به ابتداست و معنایش مثل اقرأ بسم ربک الذی خلق است. همانطور که در بسم ربک الذی خلق، به اقرأ تصریح شده، در ما نحن فیه هم، بسم الله الرحمن الرحیم یکی از این معانیست.

ایشان می‌فرمایند اگر قرائت را در تقدیر گرفته و بگوییم اقرأ بسم الله، از ابتدا انسب است، یعنی گفتن اقرأ بسم الله، بهتر است تا بگوییم ابتدأ بسم الله. به تعبیر ساده، اگر متعلق را قرائت بگیریم، بهتر است تا متعلق را ابتدأ بگیریم. لیکون الفعل بتمامه منتسباً الی اسم الله که قوله تعالی اقرأ بسم ربک، چون وقتی بگوییم اقرأ، یعنی تمام کار ما منتسب به خدای متعال می‌شود. اما اگر بگوییم ابتدأ، یعنی تمام کار منتسب به خدای متعال نمی‌شود. آیا بین این دو فرقی می‌کند؟ من، اقرأ تمام قرآن کریم و این سوره را. وقتی انسان می‌گوید اقرأ، یعنی ابتدای تمام قرائتش می‌گوید اقرأ. اگر هزاران کار پشت سر هم دارد و بگوید ابتدأ، آیا مشکلی پیدا می‌شود؟ ممکن است قرائت و عملش طولانی بوده و فقط برای ابتدای عملش استعانت می‌کند. اگر ابتدأ را در تقدیر بگیریم، یعنی ابتدای کار را استعانت می‌کنم. اما وسط یا آخر کار یا مراحل بعدی چه می‌شود؟ این مطلب از دلش خارج نمی‌شود. اما اگر بگوییم اقرأ، قرائت می‌کنم بسم الله الرحمن الرحیم را، این قرائت، قابلیت دارد که هم بر ابتدا، هم بر وسط و هم بر آخر کار منطبق شود.

سؤال: معنای تعلق اسم الله بالقرائه چیست؟ معنای اقرأ بسم الله الرحمن الرحیم چیست؟ ایشان می‌فرمایند آقایان 2 وجه را ذکر کرده‌اند:

وجه اول: ذکروا فی معنی تعلق اسم الله بالقرائه وجهین تعلق الکتابة بالقلم، همانطور که کتابت به قلم تعلق داشته و از قلم منفک نمی‌شود، بسم الله هم با قرائت، کار قلم را نسبت به کتابت انجام می‌دهد. برداشت این است که اکتب بالقلم اقرأ بسم الله کانه فعله لا یجیء معتداً به، گو اینکه فعل و کار این شخص انجام نمی‌شود، مگر بعد از اینکه بسم الله را در آغاز کار بگوید. پس معنای اقرأ بسم الله مثل معنای تعلق کتابت به قلم است. همانطور که کتابت تعلق به قلم دارد، قرائت هم به اسم الله تعلق دارد.

وجه دوم: و تعلّق الدهن بالانبات في قوله: ﴿تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ‌﴾ أي: متبرّكا باسم اللّه أقرأ، همانطور که دهن و انبات به هم تعلق دارند، در ما نحن فیه هم همینگونه معنا می‌کنیم. متبرکاً بسم الله اقرأ، یعنی در حالیکه به اسم الله تبرک می‌جوییم، کار را شروع می‌کنیم و تعلق اسم الله بالقرائه، یعنی اقرأ متبرکاً بسم الله، یعنی شروع می‌کنم، در حالیکه به اسم الله تبرک می‌جویم و این تبرک جستن و برکت داشتن، از اسم الله جدا نمی‌شود.

ایشان می‌فرمایند وقتی برای عروس دعا می‌کنیم، می‌گوییم أی ملتبساً بالرخاء و البنین اعرست (جمله ماضی در مقام دعا). با رخاء و بنین، ملتبساً و معیت را معنا می‌کند. این وجه در نزد گروهی از آقایان احسن بوده و برایش چند دلیل آورده‌اند، که باء در ملابست و مصاحبت، اکثر از استعانت است. لذا معنای اول، استعانت و معنای دوم، مصاحبت بود. استعمال معنای مصاحبت، بیشتر از معنای استعانت است. و ان دلالتها علی تلبس اجراء الفعل بالتبرک اظهر، این هم وجه دیگریست برای اینکه این احتمال بر احتمال استعانت بچربد.

برداشت ما این است که دلالت بسم الله بر تلبس اجرای فعل به تبرک، اظهر است. یعنی می‌خواهد بگوید وقتی کار تو آغاز می‌شود، به اسم الله متبرک می‌گردد. یعنی دلالت معنای دوم (متبرکاً بسم الله) بر این معنا، از معنای اول (تعلق کتابت به قلم) اظهر است.

وجه سوم: و أنّ في التبرّك باسم اللّه من التأدّب ما ليس في جعله بمنزلة الآلة، تبرک جستن به اسم الله از حیث تأدب. تأدبی که در تبرک جستن به اسم الله است، بیشتر است از آنچه که بسم الله را به منزله آلت و وسیله برای شروع کار قرار دهیم. آلت، مقصود به ذات نیست، بلکه آنچه مقصود به ذات است، ذی الآلت است. و اسم الله عند الموحد اهم شیء و اقدمه، اگر بگوییم متبرکاً بسم الله، ادبش بیشتر است تا اینکه اسم الله، فقط یک آلت و وسیله برای افتتاح کار باشد.

ایشان می‌فرمایند و الظاهر أن الاوّل هو الظاهر من الباء في مثل المقام، ظاهراً اولی (استعانت) ظاهر از باء در ما نحن فیه است. و فیه من التأدب و المناسبه ما لیس فی الثانی، ادب معنای اول از معنای دوم (متبرک بسم الله) بیشتر است. اذ نهایة ادب العبد غمض العین ان حوله و قوته، چشم بربندد و بپوشد از حول و قوت خودش، چون نهایت ادب عبد این است که چشم به خودش نداشته و از خدای متعال استعانت کند. و الالتجاء الی اسم ربه، ملتجی به اسم رب شود. و الاعتصام و الاستعانه به فی جمیع شئونه و افعاله، در تمام شئون و افعال، استعانت و اعتصام به خدای متعال کند.

پس ادب کدام یک، بیشتر است؟ استعانت؛ الی ان یصل الی مقام، همینطور از خدای متعال در تمام شئون و افعال، استعانت کند، تا به مقامی برسد که یغنی ان مشاهدة نفسه فاعلاً و مریدا، از مشاهده خودش به عنوان انجام دهنده و ارائه کننده، بی نیاز شود. و یری ذاته فاعلاً و مریداً بالله سبحانه، من فاعل و مرید هستم، اما به وسیله خدای متعال. یعنی فاعلیت و مریدیت خود را در نظر نمی‌گیرم و اگر فاعلیت و مریدیتی هم هست، بالله بوده که خیلی مهم است. و هذا حقیقة التبرک باسمه تبارک و تعالی، اتفاقاً حقیقت تبرک به اسم خدای متعال همین است که انسان در تمام شئونش به خدای متعال استعانت بجوید. تبرک یعنی اگر معنای استعانت را بجوییم، ذات تبرک در دل معنای استعانت قرار گرفته. پس ما هم باء را بای استعانت گرفته و با این معنا جلو می‌رویم.

اسم خدای متعال، مفتاح نزول برکات و سبب وصول فیض بر عبد است، در اتمام مقصود. یعنی استعانت و تبرک به ذات اقدس اله، سبب وصول فیض می‌شود. فلا یکون الفعل المبتدأ به ابتر، وقتی خودش را نمی‌بیند و می‌بیند که سبب هر چیزی، او و حقیقت تبرک در استعانت به اوست، بنابراین می‌گوید کاری که انجام می‌دهم، ابتر نیست. بخلاف من یری نفسه مصدراً لافاعیله، اما اگر کسی خودش را مصدر کارهایش تصور کند. معتمداً علی نفسه و ان تبرک بذکر اسم الله، ولو تبرک به اسم الله هم می‌بیند، اما در عین حال به خودش هم توجه دارد و این کار، خیلی متبرک نیست. یعنی اگر کسی در کارهایش استعانت بجوید، خیلی فرق می‌کند با کسی که خودش را در نظر می‌گیرد، اما مثلاً می‌گوید مع اسم الله. یعنی علاوه بر مصاحبت و معیت، خودش را هم در نظر گرفته. اما اگر استعانت باشد، خودش را هیچ، تصور کرده و هر چه باشد، باید از ناحیه او عنایت شود.

و یشهد لذلک الروایة المتقدمه، کدام روایت؟ روایتی که فرمود کل امر ذی بال لم یبدأ فیه باسم الله فهو ابتر، هر کار ارزشمندی که با اسم الله شروع نشود، ابتر است و به نتیجه نمی‌رسد. وقتی انسان، خودش را هیچ و او را همه چیز بداند و بگوید استعانت می‌جویم از او در ابتدای کار، این کار به نتیجه می‌رسد. اما اگر بگوید او هست، من هم همراه او و متبرکاً به اسم او باشم، با معنای قبلی خیلی فرق می‌کند. و لیس ذکر الاستعانت فیه دلیلاً علی نفی تقدیر القرائة و العمل، وقتی می‌گوییم استعین، معنایش این نیست که قرائت و عمل، مقدر نباشند. اگر بگوییم استعین، به این معنا نیست که اقرأ و اعمل در تقدیر نباشند.

وجه اول: بل لعله بنائاً علی معنی الربط المدلول علیه بکلمه الباء (ربطی که کلمه باء را می‌گویند و معنای این ربط، معنای استعانت است) فلا ینافی کون متعلقها هو القرائة و العمل، در واقع 2 کار می‌کنیم:

1- اقرأ و اعمل را به اعتبار نیازمندی به متعلق، در تقدیر می‌گیریم.

2- حرف باء در بسم الله، ما را به استعانت می‌رساند.

استعین، با تقدیر اقرأ و اعمل منافات ندارد بلکه از باب ارتباط کلمه باء با استعین می‌باشد. در واقع انگار در 2 چیز تقدیر می‌گیریم:

1- اقرأ یا اعمل

2- استعین (از باء به دست می‌آوریم (یعنی معنای ربطی باء با استعین))

اقرأ و اعمل را از کجا نقل می‌کنیم؟ از اینکه باء نیازمند یک متعلق است. ایشان خواسته کاری کند که هم استعانت، هم اقرأ و هم اعمل باشد.

وجه دوم: و یجوز تقدیر مستعیناً حال از ضمیر فی اقرأ و اعمل تا متعلق، مستعیناً شود. در حالیکه طبق اولی، متعلق، اقرأ و اعمل بود. و اما تعمیم المستعان له للامور کلها فیجوز کونه لاجل بیان، برداشت ما این است که یک مستعین (من)، یک مستعان (خدای متعال) و یک مستعان له (عملی مثل قرائت و امثالهم، که برای آن، از خدای متعال استعانت می‌جوییم) داریم. مستعان له شامل تمام امور می‌شود. من استعین بالله یا ابدأ مستعیناً بالله، برای همه کارهایم بوده و به یک کار دون کار دیگر اختصاص ندارد.

این تعمیم برای مستعان له چگونه است؟ تمام اعمالی که ابتدا به آنها بسم الله می‌شود، اینگونه هستند که من در آغاز کار از خدای متعال استعانت می‌جویم. فیکون کل فرد من افراد البسمله مراداً بها استعانة خاصة، در واقع به وسیله هر بسم اللهی که می‌گوییم، یک استعانت از خدای متعال خواستیم. و ان یکون تکمیلاً للاستعانة الخاصه بالحاق جمیع ما یشارکها به لیکون اتم، ما در انجام هر عملی، استعانت خاصی از خدای متعال خواسته‌ایم و آن عمل با مشارکاتش، یعنی هر کاری که بخواهم انجام دهم، یک استعانت خاصی از خدای متعال خواستم. و حینئذ فیکون الروایتان متقاربتین فی المفاد معتضدتین بالاعتبار، شاید 2 قول در این مقام است. ان جمیع الاعمال التی یبتدأ بها بسم الله کذلک، مستعان له، گاهی کل است (استعین علی اموری کلها بالله) و گاهی جزء. پس هر فردی از افراد بسم الله مراداً بها استعانتاً خاصه، در واقع استعانتی که در ابتدا گفتیم، شامل همه افراد می‌شود. در این صورت، معنای 2 روایت هم با هم متقارب می‌شود.

مرحوم آیت الله خویی می‌فرمایند ذهب بعضهم إلى أن متعلق الجار والمجرور هو أقرأ، أو إقرأ، أو أقول، أو قل، وقال بعض: متعلقه أستعين، أو استعن[4] (ماده استعانت) وذهب آخرون إلى تعلقه بأبتدئ، 3 محتمل وجود دارد: قرائت، استعانت و ابتدا.

والوجهان الاولان باطلان: قرائت و استعانت، باطل هستند. أما الوجه الاول: فلان مفعول القراءة أو القول ـ هنا ـ يجب أن يكون هي الجملة بما لها من المعنى، فلا مناص من تقدير كلمة أخرى، لتكون الجملة بما لها من المتعلق مقولا للقول. (قولی که به عنوان حال، استعانت در تقدیر بگیریم (برداشت ما)) حینئذ صورتاً و معناً اما الصوره فاظهار انی اوجد القرائه و العمل بسم الله مستیعناً به معتمداً علیه، این قول، یعنی حال استعانت را در تقدیر بگیریم. اقرأ بسم الله، یعنی قرائت را شروع می‌کنم و اعمل، یعنی عملم را ایجاد می‌کنم مستیعناً بالله، در حالیکه از خدای متعال استعانت می‌جویم. لا باسمائی و صفاتی و حولی و قوتی و مشیتی، به اینها نیست.

و اما المعنی ففی مقام الحال کون حال القائل اللجأ و الاعتصام بسم الله سبحانه، یکی در مقام حال است، که پناه بردن و اعتصام به اسم الله است و از نظر معنا، عدم اعتماد بر نفس و صفاتش می‌شود. پس اقرأ بسم الله یعنی کارم را با استعانت از خدای متعال انجام می‌دهم. و فی مقام المعرفه العلم بانه لا یملک لنفسه ضراً و لا نفعاً الا ماشاءالله، دیگری در مقام معرفت، علم پیدا می‌کند به اینکه برای خودش ذره و نفعی را مالک نیست، مگر ماشاءالله. و انه لیس بفاعل شیئاً الان و لا غداً الا ان یشاء الله، ما که این معنا را در تقدیر می‌گیریم، اینگونه است.

ایشان روایتی نقل کرده و می‌فرمایند کما روی فالتوحید از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ان الله تبارک و تعالی یقول: يا ابن آدم بمشيتي كنت أنت الذي تشاء لنفسك ما تشاء،[5] هیچ چیز انجام نمی‌شود، مگر اینکه من (خدای متعال) مشیت و قصد و اراده کنم. وبإرادتي كنت أنت الذي تريد لنفسك ما تريد، و با اراده من است که تو آنچه را که می‌خواهی، اراده می‌کنی. وبفضل نعمتي عليك قويت على معصيتي، قدرت بر معصیت را هم من به تو دادم. و بعصمتي وعفوي وعافيتي أديت إلي فرائضي فأنا أولى بإحسانك منك وأنت أولى بذنبك مني، فالخير مني إليك بما أوليت بداء، من به تو عنایت کردم و تو توانستی انجام دهی. والشر مني إليك بما جنيت جزاء، شر من هم به سوی تو اینگونه است، که من جزای تو را می‌دهم.


[1] تفسير العيّاشي، العياشي، محمد بن مسعود، ج1، ص19.
[2] تفسير العيّاشي‌، العياشي، محمد بن مسعود، ج1، ص19.
[3] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج92، ص232.
[4] البيان في تفسير القرآن، الخوئي، السيد أبوالقاسم، ج1، ص431.
[5] التّوحيد، الشيخ الصدوق، ج1، ص340.