1403/02/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر معارفی قرآن کریم / تفسیر سوره توحید / توحید در صفات / روایات نفی صفت جسمانیت
کلام ما به مناسبت سوره توحید در روایات باب 13 و 14 جلد 3 کتاب بحار بود و روایات را خواندیم و به آخرین روایت رسیدیم و به مناسبت وارد تفسیر ﴿الرحمن علی العرش استوی﴾[1] شدیم و علامه بیانی داشتند و 5 معنا برای استواء بیان شد و نقد کردند و معانی عرش را به کتاب السماء و العالم حواله دادند.
معانی عرش: جسم عظیمی که احاط بسائر الجسمانیات، جمیع مخلوقات، علم خداوند متعال و فرمایشاتی داشتند و به اینجا رسیدیم:
و الحاصل أن علو قدره لیس مانعا من دونه بالحفظ و التربیة و الإحاطة و کذا العکس و علی التقادیر فقوله اسْتَوی خبر و قوله عَلَی الْعَرْشِ حال و یحتمل أن یکونا خبرین علی بعض التقادیر و لا یبعد علی الاحتمال الأول جعل قوله عَلَی الْعَرْشِ متعلقا بالاستواء بأن تکون کلمة علی بمعنی إلی و یحتمل علی تقدیر حمل العرش علی العلم أن یکون قوله عَلَی الْعَرْشِ خبرا و قوله اسْتَوی حالا عن العرش لکنه بعید و علی التقادیر یمکن أن یقال إن النکتة فی إیراد الرحمن بیان أن رحمانیته توجب استواء نسبته إیجادا و حفظا و تربیة و علما إلی الجمیع بخلاف الرحیمیة فإنها تقتضی إفاضة الهدایات الخاصة علی المؤمنین فقط و کذا کثیر من أسمائه الحسنی تخص جماعة کما سیأتی تحقیقها و یؤید بعض الوجوه آلتی ذکرنا ما ذکره الصدوق رحمه الله فی کتاب العقائد حیث قال اعتقادنا فی العرش أنه جملة جمیع الخلق و العرش فی وجه آخر هو العلم و سُئِلَ عَنِ الصَّادِقِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی فَقَالَ اسْتَوَی مِنْ کلِّ شَیءٍ فَلَیسَ شَیءٌ أَقْرَبَ إِلَیهِ مِنْ شَیءٍ.
انتهی و إنما بسطنا الکلام فی هذا المقام لصعوبة فهم تلک الأخبار علی أکثر الأفهام.
أقول قد مرت الأخبار المناسبة لهذا الباب فی باب إثبات الصانع و باب نفی الجسم و الصورة و سیأتی فی باب احتجاج أمیر المؤمنین صلوات الله علیه علی النصاری و باب العرش و الکرسی و باب جوامع التوحید.[2]
علو قدر خدای متعال مانع از دنو او نیست و در عین عالی قدر بودن به بنده خود کمال دنو و نزدیکی را دارد یعنی اینکه بنده را حفظ میکند و بر او احاطه دارد و اینکه بشر نمیتواند به قدر خدا برسد معنایش دوری خدا از خلق و عدم ارتباط خدا با خلق نیست. این دنوی که به بشر دارد مانع از علو قدر او نخواهد بود، بنابر این چند تقدیری که در این زمینه اشاره کردیم، استوی خبر است و علی العرش حال است و الرحمن مبتدا است.
علی العرش یعنی احاطه دارد و احتمال دارد علی العرش و استوی هم دو خبر باشند، اگر علی العرش حال باشد متعلق بر استواء ممکن است باشد و علی به معنای الی باشد. و احتمال دارد که علی العرش معنای علم داشته باشد، میتواند علی العرش خبر باشد و استواء حال از عرش باشد یعنی الرحمن علی العلم مستویا، البته بعید است این احتمال (ما وجه بعد را نفهیمیدیم) یعنی علم خدا بر همه مخلوقات مساوی است و معنای بدی نیست.
هر کدام از این تقدیرها ممکن است گفته شود بیان رحمانیت خدا موجب صفات آینده میشود نه صفت رحیمیت خدا، رحمانیت خدا سبب شده نسبت خدا به همه مخلوقات علی السویه باشد از جهت ایجاد و تربیت و علم او به همه مخلوقات و چون مطلب در ناحیه تمام مخلوقات بوده از الرحمن استفاده شده اما اگر نکته درباره مؤمنین باشد واژه الرحیم به کار میرفته است. رحمانیت خدا موجب میشود نسبت خدا به خلائق از جهت ایجاد و حفظ و ترتبیت به همه مساوی باشد. و همچنین اسماء حسنای دیگر خدا مختص جماعتی است مثلاً هو الله الخالق البارئ و یا ان الله ینتقم من الظالمین، خدا که از مؤمنین انتقام نمیگیرد و ان الله قاصم الجبارین و بسیاری از اسماء حسنای خدا مختص به جماعتی دون جماعة دارد.
ما این وجوهی که در مورد عرش گفتیم موید به کلام صدوق است (گاهی بر شیء عظیم و گاهی بر مخلوقات و یا علم اطلاق میشود) در کتاب عقائد فرمودند اعتقاد ما در عرش این است که همه خلق را شامل میشود و عرش همان علم است و از امام صادق علیه السلام از کلام خدا سؤال شده که استواء دارد بر عرش حضرت فرمودند هیچ چیز نسبت به خدا نزدیک نیست و او نسبت به هم اشیاء تساوی دارد.
ما در این مقام بحث را مفصل بیان کردیم چون سخت است فهم این اخبار بر بیشتر افهام یعنی درک کنند همین روایت اخیر که استواء بر عرش دارد و این استواء علی العرش به معنای کمال علو قدر است و با خلائق مقایسه نمیشود و این بحثها یا اینکه خدا با مخلوقات مباینت دارد بسیاری از افهام سخت آمده لذا ما روایات متعدد را ذکر کردیم که من حیث المجموع استفاده کنیم جایگاه خدا و خلق چگونه است.
در باب اثبات صانع و نفی صورة نیز بیان کردیم و خواهد آمد اخباری در باب احتجاج حضرت امیر بر نصاری و باب عرش و کرسی در السماء و العالم و جوامع توحید مرتبط با این باب است. جلد سوم کتاب بحار تمام شد و إن شاء الله وارد بحث در روایات شویم.
در ادامه مرحوم صدوق صفات الهی را به کمالات ذات خدا و افعال خدا تقسیم میکنند.
قل هو الله احد، احد جزء صفات ذات است یا فعل؟ و خواهیم گفت احد خصوصیات ذات خداست. مرحوم صدوق فرمایشی دارند که این است اذا وصفنا الله بصفات الذات فانما ننفی عنه بکل صفة منها ضدها (صفات خدا با توصیف ذات او ما نفی میکنیم هر صفتی که ضد آن است وقتی میگوییم عالم است یعنی جاهل نیست و قادر یعنی عاجز نیست و حی یعنی میت نیست) وقتی میگوییم خدا حی است ضد حیات را از خدا نفی میکنیم و علیم یعنی خدا ضد علم را ندارد. خداوند متعال عزیز است و نفی ذلت میکند و حکمت نفی خطا میکند و غناء نفی فقر میکند و سمیع و بصیر نفی بکم و عمی میکند وعدل نفی ظلم میکند و حلیم نفی عجله میکند.
حال اثبات میکنیم خداوند واحدی است که لاشیء معه و این ازلی است چون لم یزل حیا سمیعا بصیرا و غیر از خدا کسی این صفات را نداشته و خداوند از ازل واحد بوده این ارتباط صفات ذات و معنای صفات ذات نسبت به خداوند متعال و استفاده از صفات ذات و وحدت خدا در ازل.[3]