1402/09/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر معارفی قرآن کریم / تفسیر سوره توحید / توحید در صفات / روایات نفی صفت جسمانیت
ما وارد بحث آیات سوره توحید شدیم به مناسبت ابتدا سراغ روایات اهل بیت علیهم السلام رفتیم و ذهن را از قیل و قالها مجرد کنیم و بعد وارد بحثهای بیشتر در مورد آیات شویم.
باب 13 و 14 جلد 3 بحار الانوار در حال بررسی شد.
در باب 14 نفی الزمان و المکان و الحرکه عنه تعالی بودیم و به روایت 11 باب رسیدیم.
ایام شهادت حضرت صدیقه را تسلیت عرض میکنم و این ایام، ایام حزن اهل بیت است و به محضر امام عصر تسلیت عرض میکنم.
11- ع، علل الشرائع أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِک بْنِ عُیینَةَ عَنْ حَبِیبٍ السِّجِسْتَانِی قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ ثُمَّ ﴿دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنی فَأَوْحی إِلی عَبْدِهِ ما أَوْحی﴾[1] فَقَالَ لِی یا حَبِیبُ لَا تَقْرَأْ هَکذَا اقْرَأْ ثُمَّ دَنَا فَتَدَانَی فَکانَ قَابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنَی فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَی عَبْدِهِ یعْنِی رَسُولَ اللَّهِ ص ما أَوْحی یا حَبِیبُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَمَّا فَتَحَ مَکةَ أَتْعَبَ نَفْسَهُ فِی عِبَادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الشُّکرِ لِنِعَمِهِ فِی الطَّوَافِ بِالْبَیتِ وَ کانَ عَلِی ع مَعَهُ فَلَمَّا غَشِیهُمُ اللَّیلُ انْطَلَقَا إِلَی الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ یرِیدَانِ السَّعْی قَالَ فَلَمَّا هَبَطَا مِنَ الصَّفَا إِلَی الْمَرْوَةِ وَ صَارَا فِی الْوَادِی دُونَ الْعَلَمِ الَّذِی رَأَیتَ غَشِیهُمَا مِنَ السَّمَاءِ نُورٌ فَأَضَاءَتْ لَهُمَا جِبَالُ مَکةَ وَ خَسَأَتْ أَبْصَارُهُمَا قَالَ فَفَزِعَا لِذَلِک فَزَعاً شَدِیداً قَالَ فَمَضَی رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّی ارْتَفَعَ مِنَ الْوَادِی وَ تَبِعَهُ عَلِی ع فَرَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص رَأْسَهُ إِلَی السَّمَاءِ فَإِذَا هُوَ بِرُمَّانَتَینِ عَلَی رَأْسِهِ قَالَ فَتَنَاوَلَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی مُحَمَّدٍ یا مُحَمَّدُ إِنَّهَا مِنْ قِطْفِ الْجَنَّةِ فَلَا یأْکلْ مِنْهَا إِلَّا أَنْتَ وَ وَصِیک عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ فَأَکلَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِحْدَاهُمَا وَ أَکلَ عَلِی ع الْأُخْرَی ثُمَّ أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی مُحَمَّدٍ ص مَا أَوْحَی قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع یا حَبِیبُ ﴿وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْری عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهی عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوی﴾[2] یعْنِی عِنْدَهَا وَافَی بِهِ جَبْرَئِیلُ حِینَ صَعِدَ إِلَی السَّمَاءِ قَالَ فَلَمَّا انْتَهَی إِلَی مَحَلِّ السِّدْرَةِ وَقَفَ جَبْرَئِیلُ دُونَهَا وَ قَالَ یا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذَا مَوْقِفِی الَّذِی وَضَعَنِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ وَ لَنْ أَقْدِرَ عَلَی أَنْ أَتَقَدَّمَهُ وَ لَکنِ امْضِ أَنْتَ أَمَامَک إِلَی السِّدْرَةِ فَوَقَفَ عِنْدَهَا قَالَ فَتَقَدَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَی السِّدْرَةِ وَ تَخَلَّفَ جَبْرَئِیلُ ع قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّمَا سُمِّیتْ سِدْرَةَ الْمُنْتَهَی لِأَنَّ أَعْمَالَ أَهْلِ الْأَرْضِ تَصْعَدُ بِهَا الْمَلَائِکةُ الْحَفَظَةُ إِلَی مَحَلِّ السِّدْرَةِ وَ الْحَفَظَةُ الْکرَامُ الْبَرَرَةُ دُونَ السِّدْرَةِ یکتُبُونَ مَا تَرْفَعُ إِلَیهِمُ الْمَلَائِکةُ مِنْ أَعْمَالِ الْعِبَادِ فِی الْأَرْضِ قَالَ فَینْتَهُونَ بِهَا إِلَی مَحَلِّ السِّدْرَةِ قَالَ فَنَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَرَأَی أَغْصَانَهَا تَحْتَ الْعَرْشِ وَ حَوْلَهُ قَالَ فَتَجَلَّی لِمُحَمَّدٍ ص نُورُ الْجَبَّارِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَمَّا غَشِی مُحَمَّداً ص النُّورُ شَخَصَ بِبَصَرِهِ وَ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُ قَالَ فَشَدَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمُحَمَّدٍ قَلْبَهُ وَ قَوَّی لَهُ بَصَرَهُ حَتَّی رَأَی مِنْ آیاتِ رَبِّهِ مَا رَأَی وَ ذَلِک قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْری عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهی عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوی قَالَ یعْنِی الْمُوَافَاةَ قَالَ فَرَأَی مُحَمَّدٌ ص مَا رَأَی بِبَصَرِهِ ﴿مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکبْری﴾[3] یعْنِی أَکبَرَ الْآیاتِ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ إِنَّ غِلَظَ السِّدْرَةِ بِمَسِیرَةِ مِائَةِ عَامٍ مِنْ أَیامِ الدُّنْیا وَ إِن الْوَرَقَةَ مِنْهَا تُغَطِّی أَهْلَ الدُّنْیا وَ إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَلَائِکةً وَکلَهُمْ بِنَبَاتِ الْأَرْضِ مِنَ الشَّجَرِ وَ النَّخْلِ فَلَیسَ مِنْ شَجَرَةٍ وَ لَا نَخْلَةٍ إِلَّا وَ مَعَهَا مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَلَک یحْفَظُهَا وَ مَا کانَ فیها وَ لَوْ لَا أَنَّ مَعَهَا مَنْ یمْنَعُهَا لَأَکلَهَا السِّبَاعُ وَ هَوَامُّ الْأَرْضِ إِذَا کانَ فیها ثَمَرُهَا قَالَ وَ إِنَّمَا نَهَی رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ یضْرِبَ أَحَدٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ خَلَاهُ تَحْتَ شَجَرَةٍ أَوْ نَخْلَةٍ قَدْ أَثْمَرَتْ لِمَکانِ الْمَلَائِکةِ الْمُوَکلِینَ بِهَا قَالَ وَ لِذَلِک یکونُ الشَّجَرُ وَ النَّخْلُ أُنْساً إِذَا کانَ فِیهِ حَمْلُهُ لِأَنَّ الْمَلَائِکةَ تَحْضُرُه[4]
در سند یک مهمل داریم اما دقت در اسناد نیاز نیست چون این مفاد در حد تواتر وجود دارد.
مالک بن عیینه مهمل است، ابن عیسی: محمد بن عیسی، ابن محبوب: حسن بن محبوب.
از حضرت در رابطه با آیه قاب قوسین سؤال کردند (در این مضمون دو روایت بیان شد و دو معنا در این رابطه بیان شد.)[5]
حضرت به راوی فرمودند به جای تدلی تدانی بخوان و وقتی حضرت به مقام قرب رسیدند به مقام وحی رسیدند (وحی مستقیم بوده و جبرئیل واسطه نبوده و در مقام بیان عظمت قضیه ما اوحی بیان شده).
حضرت بیان میکنند: حضرت رسول پس از فتح مکه خیلی خود را برای عبادت به زحمت انداختند. و با حضرت امیر بودند و به طرف صفا و مروه برای سعی رفتند و هنگامی که از صفا به مروه رفتند و به وادی رسیدند و به قبل از علامت حال حاضر رسیدند نوری از آسمان آنها را در بر گرفت و کوههای مکه برای آنها روشن شد و چشم آنها را بست و فریادی سر دادند و پیغمبر جلو رفتند تا به مروه برسند و حضرت امیر پشت حضرت رسول رفتند و سپس دو انار بر سر پیامبر ظاهر شد و حضرت رسول انار را گرفتند و ندا رسید این انار از چیدنیهای بهشت است و شما و وصی شما باید از این انار بخورید و حضرت با امیر المومنین آنها را خوردند.
امام باقر ادامه دادند: عند جنه الماوی جبرئیل و حضرت با یکدیگر برخورد کردند و وقتی پیامبر به محل سدره رسیدند جبرئیل ایستاد و گفت یا محمد اینجا موقف من است و نمیتوانم جلوتر بیایم ولی شما به سوی سدره برو. جبرئیل اینجا ایستاد و حضرت به سمت سدره رفتند و جبرئیل ایستاد و سدره المنتهی نامیده شد چون اعمال اهل ارض بوسیله ملائکه حفظه بالا میبرند تا دون السدره و آنجا حضرت رسول شاخههای درخت سدره را تحت و حول عرش دیدند و نور عظمت خدای متعال برای پیامبر تجلی کرد. تجلی حضرت موسی با واسطه جبل بود اما تجلی برای پیامبر بلا واسطه بود و بی هوش هم نشدند و این ظرفیت قلبی حضرت را نشان میدهد که چقدر از دیگر انبیاء بیشتر است. و وقتی که نور حضرت را در بر گرفت بینایی حضرت را تحت تأثیر قرار داد، بند بند وجود حضرت لرزید و خداوند برای پیغمبر اطمینان قلب ایجاد کردند و بینایی حضرت را نیز تقویت کردند و حضرت آیات رب را مشاهده کردند. (پس خدا قابل رویت نیست و حضرت باقر شرح دادند).
غلظت مسیر سدره و شاخ و برگ سدره صد سال طول میکشد طی شود و یک برگ از آن دنیا را میپوشاند (نه زمین را بلکه دنیا را).[6]
خدا ملائکهای دارد که موکل روییدنیهای زمین هستند و هیچ درختی نیست الا اینکه همراه آن از سمت خدا فرشتهای دارد که آن را حفظ میکند و اگر این حفاظ نبودند درندگان آنها را میخوردند و جنبندههای زمین اینها را میخوردند و حضرت رسول قضای حاجت در زیر درختهای میوه دار را نهی کردند بخاطر وجود ملائکه موکل بر همین درختها.
سؤال: روایت بحث سدره است چرا در باب 14 وارد شده است؟
إیضاح القطف بالکسر اسم للثمار المقطوعة من أصولها و شخوص البصر فتحه بحیث لا یطرف و الفریصة ودج العنق و اللحمة بین الجنب و الکتف لا تزال ترعد.[7]