99/11/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی قاعده لاضرر / بررسی قید علی مومن در روایات قاعده / استقلالی و غیر استقلالی بودن لاضرر و لاضرار
در قاعده، قید "علی مومن" چگونه است؟ تنهایی روایتی که داشتیم روایت عبدالله بن مسکان بود که در کتاب کافی ج 5 مرحوم شیخ کلینی آوردهاند. متاسفانه این روایت سندش مشکل دارد و مرسله است.
از نظر دلالت صاحب منتقی میفرماید وجه رابعی که نسبت به زیاده قید "فی الاسلام" گفتیم اینجا هم هست. با توجه به روایات متعددی که مطلق بودند و احتمال اینکه اینجا قید "علی مومن" زیادی راوی باشد هست. ولو اصل عدم زیاده مقدم میشود اما نه جایی که روایات متعددی داریم که بین آنها صحیح السند هم هستند و قید "علی مومن" نیامده و ما در برابر آنها این قید را اخذ کنیم.
و من الغریب اینکه شیخ انصاری در رسائل فرموده: اصح ما فی الباب سندا این روایت است. پس آنچه عمدتا محور و پایه استدلال است "لاضرر و لاضرار" است.
نکته مهم که منشأ اثر هم است: سوالی در جهت سوم ایشان منعقد میکنند. آیا این جمله لاضرر و لاضرار جمله مستقلی است یا به عنوان جزئی از کلام دیگری در واقع ذکر شده است؟ ایشان میفرماید به نظر ما وجهی برای اینکه بگوییم این جمله مستقل آمده نیست یعنی بدون مقدمه پیامبر اکرم فرموده باشند لاضرر و لاضرار. حتما ایشان میفرماید در ضمن یک قضیهای، مطلبی، جریانی علی القاعده بوده است. ایشان میفرماید ما وقتی به طرق عامه و به طرق خاص مراجعه میکنیم، هیچ راهی برای اثبات استقلال این جمله در نقل وجود ندارد. اما عامه ایشان میفرماید گاهی در احادیثشان به نحو مستقل ذکر کردند ولی وقتی دقت میکنیم علم پیدا میکنیم که مواردش را حذف کردند. زیرا یقین داریم در قضیه سمرة بن جندب این قضیه وجود داشته است. در روایات اینها باید به قضیه سمرة اشاره بشود در حالیکه اثری نیست. پس معلوم میشود به قول ایشان عمدا یا سهوا و به نظر بنده عمدا مواردش را حذف کردند. از این که این جمله را تنها آوردهاند نمیتوان کشف کرد که پیامبر اکرم هم این جمله را مستقل بیان کرده است. بلکه اینها یقینا قضایا را حذف کردند. شاهدش این است که این جمله در ضمن قضیه سمرة بن جندب که مفروغ عنه است لااقل در ضمن آن قضیه باید نقل میکردند که نکردند. زیرا سمرة بن جندب از کسانی بود که جعل حدیث کرد که قبلا نمونههایی بیان شد. به اضافه آنکه سندهای آنها هم قابل مناقشه است و قابل استناد نیست.
بله ایشان میگوید اگر در بین آنها این جملات مستقل و هم غیر مستقل میآمد، ممکن بود که دعوای ظهور استقلال را ادعا کنیم ولی فرض این است که اصلا غیر مستقل نقل نشده است.
یک جا در نقل مرحوم صدوق مستقل آمده است در روایت ارث مسلم از کافر. یکجا در دعائم الاسلام که صاحب مستدرک از آن کتاب نقل کرده است از امام صادق در روایت دیوار خراب. درست است که امام صادق جمله "لاضرر و.. " را در ضمن یک قضیه نقل میکنند اما اصل جریان را از پیامبر به صورت مستقل و منفردا نقل میکنند. ایشان میفرماید موردی که در دعائم الاسلام است ظهور ندارد دراینکه این جمله مستقل بوده است چون حضرت در مقام حکایت بدوی و ابتدائی نبودند بلکه حضرت در مقام استدلال بر حکمی که فرمودند بودند. طبعا وقتی در مقام استدلال بر حکم باشند و استناد از قضیه پیامبر اکرم نقل کنند تمام قضیه را که نقل نمیکنند تنها به موضع استشهاد کلام پیامبر اکرم تمسک میکنند و آن را نقل میکنند. بله ممکن است تمام آن را نقل کنند ولی گاهی برای اینکه مخاطب را زود به جواب برسانند این کار را نمیکنند. البته ظهور در عدم استقلال هم ندارد. این استشهاد حضرت به کلام پیامبر اکرم ظهور ندارد در اینکه کلام نزد پیامبر اکرم غیر مستقل بوده است بلکه در ضمن یک مطلبی بوده. نه. ولی ظهور در استقلال هم با توجه به نکاتی که گفتیم ندارد. به تعبیر ایشان این فقره را حضرت به عنوان شاهد برای فرمایش خودشان فرمودهاند. اما کلام مرحوم صدوق هم به عنوان استشهاد بر فتوای خودش، این کلام پیامبر اکرم را آورده است. این استشهادها ظهوری در اینکه این جمله به نحو مستقل از پیامبر اکرم صادر شده است برای ما ایجاد نمیکند.
سوال و جواب: علت استقلال یا عدم استقلال چیست؟
بخاطر اینکه اگر در ضمن آن جملات بوده باشد با توجه به آن مطالب ما یک معنایی برداشت میکنیم. قضیه شخصیه بوده است ولی جمله میتواند عام باشد چون مورد که مخصص نیست. ولی بعد در مقام استنباط اشاره میکنیم.
پس ما نه از طریق عامه و نه از طریق خاصه نتوانستیم اثبات استقلال کنیم که این جمله لاضرر مستقلا در کلام رسول خدا بکار رفته باشد.
دلیل دوم این است که اگر کسی عارف به اسالیب کلام باشد میبیند اگر قرار باشد این جمله مستقل بوده باشد اصلا معنایی برای این جمله ابتداءا حاصل نمیشود در حالیکه قیود "فی الاسلام" و "علی مومن" هم نباشد بدون اینکه سابقی یا لاحقی باشد. یکبار میگوییم لاصلاة الا بفاتحة الکتاب. این یک معنای مستقلی افاده میکند. اگر قید فی الاسلام یا قید علی مومن بود، این جمله در استقلال کلام معنا پیدا میکند اما بدون این دو قید خیر.
سوال و جواب: چر کلمهای در تقدیر نمیگیرید؟
این کلام ذو وجوهی میشود.
در قضیه سمرة بن جندب پیامبر فرمودند لاضرر و لاضرار. میفهمیم حق ضرر زدن به غیر نداریم. این معنا که ظهور پیدا میکند. اما اگر این نباشد یک چیز مجمل گنگی میشود.
به اضافه اینکه جمله مستقل هم فقط در همین دو مورد بود. گاهی کبرای قضیه مجمل است. در ضمن قضیه معنایش معلوم میشود. لازم نیست که پیامبر اکرم جملات کلیهای بگویند. به یک مناسبتی یک اتفاقی میافتاده است جملهای میگفتند و معنایش را میفهماندند. به مناسبت قضیه خارجیه کبری کلی میفرمودند که هم قابل انطباق بر آن مورد و هم قابل انطباق بر موارد دیگر است اما اولین فهم و اولین باری که آن کبری کلیه فهمیده شود در قبال این قضیه خارجیه فهمیده شده است. این اشکالی ندارد.
آیا قضیه لاضرر و لاضرار منطبق بر این دو مورد شفعه و فضل ماء میشود؟ انطباق پیدا میکند؟ جلسه بعد.