99/09/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: دوران امر بین اقل و اکثر ارتباطی علم اجمالی/ تنبیهات تکمیلی اقل و اکثر / حصول عجز در اثناء وقت (بیان مقتضای اصل لفظی) / روایت اذا امرتکم بشیء فأتوا منه ما استطعتم
بیانیه شهادت شهید فخری زاده: تسلیت عرض میکنیم شهادت سرباز مدافع مکتب و مدافع وطن و خدمتگزار به وطن دانشمند بزرگوار هستهای جناب شهید فخری، و امیدواریم خداوند متعال ایشان را با شهدای کربلا محشور بفرماید و شرّ بدخواهان به دوستداران مکتب اهل بیت علیهم السلام و دشمنان این مرز و بوم، آمریکا و صهیونیسم، وهابیت و منافقین را به خودشان برگرداند و هرچه زودتر شاهد خذلان و ذلت آنها در همین دنیا و بعد عقاب آنها در عالم آخرت باشیم و ان شاء الله خداوند مهربان مشکلات کشور ما را به ید مشکل گشای قمر بنی هاشم علیه السلام حل کند و موانع ظهور آقا بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف را برطرف بفرماید.
بیان نکتهای اخلاقی: جمعی به دنبال این بودند که فرزند آنها در تاریخ 09/۰۹/1399 به دنیا بیاید اما تولدها همه به گونهای باشد که تربیت بعد از تولد و نامگذاری ها نقش مؤثری دارد که در روایات واکنش اهل بیت علیهم السلام نسبت به به دنیا آمدن مولود این است که میفرمایند: «ما سمیته؟» که نمادی برای مقایسه حق و باطل است.
بحث در این بود که اگر ما مرکب دارای اجزائی داشتیم و بعض از اجزاء یا شرایط آن مرکب برای ما قابل اتیان نبود چه باید کرد؟
سه دلیل لفظی مطرح شد، روایت سوم این بود که اذا امرتکم بشیء فأتوا منه ماٱستطعتم که سند و نقل دیگر آنرا بررسی کردیم. طبق بیان مرحوم آیت الله خوئی بحث را شروع کرده و به باقی نظرات اشاره خواهد شد.
مرحوم آیت الله خوئی فرمودند: در این روایت سه احتمال وجود دارد.
احتمال اول بیان شد که «ما» موصوله باشد و مفعول برای فأتوا و «من» بمعنای تبعیض باشد که بیان شد: وقتی من به شما به چیزی «مرکب ذو الأجزاء» امر میکنم، از آن اجزا و مرکب هر مقدار که میتوانید انجام دهید (اگر شیء را طبیعت معنا کنیم، یعنی هر چه که از طبیعت را میتوانید بیاورید که واضح است که خود طبیعت را انسان راحت امتثال میکند پس از آن طبیعت هر فردی که مقدور است امتثال کنید که از محل بحث ما خارج است). اما اولاً ظهور در این احتمال باید ثابت شود که ثابت نیست.
ثانیاً اگر این معنا را اخذ کنیم منطبق بر مورد روایت نیست.
احتمال دوم: «ما» موصوله و «من» بمعنای بیانیه باشد: وقتی من به شما به چیزی امر کردم، (شیء یعنی طبیعت) پس هر آنچه که بیان باشد از افراد آن شیء میتوانید امتثال کنید. شیء قابل انطباق بر طبیعت هم میباشد.
البته به نظر ما بعید نیست که اگر «من» بیانیه باشد، یا «من» تبعیضیه باشد از جهت معنا تفاوت نکند و فقط مصادیق تبعیض به اختلاف موارد متفاوت میشود (بعض در طبیعت، فرد است و بعض در کل میشود جزء).
بیان استاد: «من» بیانیه اگر بعد میآمد معنا پیدا میکرد (فأتوا ماٱستطعنم منه) اما روایت این است که (فأتوا منه ماٱستطعتم) و بیان جایگاهش بعد از متعلق است، و بیان روشنگری بعد از اجمال است.
بیان مثال توسط آیت الله خوئی: اشتریت من البستان نصفه، واضح است که «من» در این مثال تبعیضیه است، و لا املک من البستان الا واحدا که اینجا هم تبعیض است چون بستان طبیعتی بوده که میتوانسته افراد متعددی داشته باشد، و یک فرد از افراد آن را قصد کردم و این هم تبعیض است، فقط در مثال اول تبعیض جزء از کل و در مثال دوم تبعیض فرد از طبیعت بود. در این دو مثال «من» تبعیضیه است. این احتمال اولاً برای ما نحن فیه قابل استفاده نیست (بحث ما جزء و کل است).
ثانیاً: با اینکه احتمال وجیه فی نفسه است ولی بر مورد روایت منطبق نمیشود (چون حضرت در مقام بیان این هستند که حج از مواردی است که یک فرد از آن برای تحقق طبیعت کافی است، حال اگر بگویند اذا امرتکم بشیء و مرادشان این باشد که هر فردی از طبیعت را میتوانید امتثال کنید، پس با بیان ابتدایی حضرت منافات دارد).
احتمال سوم: آیه شریفه «قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم .....».
برخی «من» ابصارهم را زائده تلقی کردهاند، یعنی یغضّوا ابصارَهم. در ما نحن فیه هم فأتوا منه ماٱستطعتم یعنی فأتوه و «من» زائده باشد. یا «من» تعدیه باشد بمعنای باء «فأتوا به». که در معنا یکی میشوند و هاء مجرور به «من» مفعول برای فأتوا میشود. و «ما» در این احتمال مصدریه ظرفیه میشود. (اذا امرتکم بشیء فأتوه ماٱستطعتم).
طبق این احتمال حین استطاعت امتثال لازم میشود و دخلی به ما نحن فیه ندارد چون تکلیف را مشروط به قدرت میکند (چه در مقام جعل چه در مقام فعلیت که بحثی جداست) که تمام تکالیف شرعیه مشروط به قدرت هستند.
طبق محذوراتی که دو احتمال قبل داشتند، ناگزیر از اخذ به این احتمال هستیم که دیگر قابل استناد به ما نحن فیه نمیباشد.
منتقی الأصول (از امتیازات این کتاب این است که نظر دارد به اعلام قبل از خود از جمله مرحوم شیخ، مرحوم آخوند، مرحوم نائینی و مرحوم محقق اصفهانی، مرحوم محقق عراقی و مرحوم آیت الله خوئی): مرحوم شیخ فرموده است که: دلالت روایت بر مدعا متوقف بر روی این است که «من» را ظاهر در تبعیض بدانیم، و مراد تبعیض اجزائی باشد.
محقق اصفهانی: شیء به چه معناست؟ که در آن سه احتمال وجود دارد:
۱. مرکب
۲. عام
۳. طبیعت و کلی
در «من» نیز سه احتمال وجود دارد:
۱. بیانیه
۲. تبعیضیه
۳. بمعنای باء «تعدیه» (اصل هم خلاف زائده بودن است) و زمانی استدلال به این روایت تمام است که مراد از شیء کل و مرکب باشد و «من» هم تبعیضیه باشد. اما اگر بمعنای باء باشد، «ما» مصدری طرفین میباشد: فأتوه مدة ٱستطاعتکم و از محل بحث ما خارج میشود.
اگر «من» بیانیه باشد مراد از شیء میشود کلی «فأتوا من افراده».
بیان استاد: تعجب میکنم «من» را بیانیه میگیرند ولی تبعیضیه معنا میکنند.
محقق اصفهانی: «من» بیانیه در این روایت جایگاهی ندارد چون مدخول «من» صلاحیت بیانیت را ندارد چون مدخول من ضمیر است و در ذات ضمیر ابهام نهفته است.
بیان استاد: بیان بعد از اجمال و ابهام باید بیاید.
محقق اصفهانی: «من» بمعنای باء باید باشد چون أتی متعدی به حرف جر استعمال میشود ولی أتی متعدی بنفسه هم استعمال میشود (و اللاتی یأتین الفاحشة) یا (و لایأتون البأس الا قلیلا) و پس متعین نیست که حتماً «من» بمعنای باء باشد.
بیان استاد: همینجا هم که أتی بنفسه دارای مفعول است، منصوب به نزع خافض میشود چون ما تابع موارد استعمال هستیم.
محقق اصفهانی: امرتکم بشیء، شیء چه معنایی دارد؟
عام استغراقی نمیتواند باشد؛ چون عام استغراقی اگر باشد باید جمع بسته میشد (اذا امرتکم بأشیاء) حال که تعبیر به شیء است.
شاید مراد از شیء طبیعت و کلی باشد و با «منه» تناسب نیز دارد ولی اینجا کلی نمیتواند اراده شود چون فرد مصداق کلی است نه بعض کلی، و با تبعیض همخوانی ندارد.
اشکال: فرد بعض از کلی نیست، ولی شیء عبارة اخری از افراد آن است پس تبعیض در فرد هم معنا پیدا میکند.
پس مراد از شیء مرکب ذو الأجزاء است دلالت بر مدعا پیدا میکند. اذا امرتکم بذی الأجزاء فأتوا بعض اجزائه المقدورة.
اشکال: پس مورد روایت دیگر با مرکب ذو الأجزاء سازگار نیست. لذا مرحوم آیت الله خوئی و مرحوم آخوند و محقق نائینی نپذیرفتند این دلالت را بر مدعا. محقق اصفهانی تحقیقی در مسأله دارند که بیان خواهد شد.