99/09/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:دوران امر بین اقل و اکثر ارتباطی علم اجمالی/ تنبیهات تکمیلی اقل و اکثر / حصول عجز در اثناء وقت (بیان مقتضای اصل لفظی) / روایت ما لا یدرک کله لا تترک کله
مسأله قاعدهی میسور در جایی که جزء یا شرط واجب متعذر باشد آیا نسبت به بقیه اجزاء وجوب وجود دارد یا ساقط میشود؟
طبق مقتضای اصل عملی قائل به برائت شدیم نسبت به وجوب باقی.
در مقتضای دلیل لفظی، بخشی از قاعدهی میسور آن گذشت و به مناقشه سوم این قاعده رسیدیم.
مناقشه سوم به دلالت المیسور؛ مراد از میسور آیا کلی و فرد است یا کل و جزء؟
به تعبیر دیگر میسور طبیعتی است که مأمور به وجوب واقع شده که دارای افرادی است که تحقق این طبیعت در ضمن برخی از افراد آن برای مکلف معسور است. اما در ضمن برخی دیگر میسور است (افراد طولی یا عرضی) وجوب ساقط نمیشود، پس لایسقط نفی حقیقی میشود. یعنی واقعاً حکم وجوب به سبب میسور نبودن برخی از اجزاء ساقط نمیشود.
اما اگر باب کل و جزء و مرکبات باشد، و برخی از اجزاء معسور باشد، استعمال لایسقط مسامحی و مجازی میشود. وجوب اولیه به ده جزء تعلق گرفته اما این وجوب جدید نُه جزئی است. و در آن واحد نمیشود هر دو باشد و حین شک حمل به معنای حقیقی میکنیم و از محل بحث ما خارج میشود.
پاسخ اول: بله، این مناقشه با این فرض معنا دارد که قائل به دیدگاه مشهور باشیم «اگر قرار باشد باقی در تعذر جزء وجوب داشته باشد، وجوبش وجوب جدیدی است» در حالی که شهید صدر میفرمایند مانعی ندارد از اول قائل شویم امر به سراغ جامعی رفته که یکی از افراد جامع مقید به فرض عجز و تعذر است (جامع صلاة فرد اول؛ صلاة کامل فرد دوم؛ صلاتی که یک جزء از آن متعذر است).
بیان استاد: این بیان شما امری ثبوتی است و مستشکل در مقام اثبات و دلالت اشکال میکند.
پاسخ دوم؛ فرض ما این باشد که وجوب نه جزء، وجوب جدیدی است باز هم لایسقط نفی حقیقی میشود: چون اگر اینجا نیازمند تقدیر باشیم، مجاز لازم میآید «با این بیان که مراد ما از میسور، حکم میسور است» چون حکم در لسان دلیل نیامده است ولی ما سقوط را به خود المیسور اسناد میدهیم چون خود میسور هم نوعی ثبوت و استقرار بر ذمه مکلف دارد.
ان قلت: ثبوت نه جزء به ذمه مکلف قبل از تعذر به نحو ضمنی بود اما الان به صورت وجوب استقلالی است.
قلت: این تبدیل وجوب ضمنی به استقلالی از دیدگاه عرف سبب نمیشود آنچه که ثابت شده متعدد شود (منشأ حیثیت تعلیلیه دارد؛ وجوب ضمنی و استقلالی حیثیت تعلیلیه دارند نه تقییدیه که باعث تعویض فرد بشود).
بیان محقق اصفهانی: سقوط منسوب به خود میسور منسوب است به اعتبار موضوعیت میسور برای حکم (میسور موضوع برای حکم است) و معنای حدیث یعنی: میسور همچنان که موضوع برای حکم بود، حال بخاطر اجزاء معسور از دایره حکم وجوب خارج نمیشود.
بیان شهید صدر: این توجیه محقق اصفهانی با تعبیر سقوط مناسبت ندارد، سقوط به موضوع اسناد داده نمیشود (اگر آب مباح بود و اباحهی آن رفع شد نمیگویند آب ساقط شده).
اتمام روایت اول: المیسور لایسقط بالمعسور
شروع بیان روایت مرسله (که شهید صدر متعرض نقد این روایت نشدهاند، اما دیگر بزرگان این روایت را بحث کردهاند): ما لایدرک کله لایترک کله
کیفیت استدلال به روایت: کلمه کل که دو بار تکرار شده است، و کلمهی کل در مقام تصور دارای چهار صورت است.
۱. در هر دو فقره عام استغراقی است (اگر همهی افراد عام قابل اتیان نیستند همه هم نباید ترک شوند).
۲. در هر دو فقره عام مجموعی است.
۳. فقره اولی عام استغراقی و فقره دوم مجموعی
۴. فقره اولی عام مجموعی و فقره دوم استغراقی
مرحوم آیت الله خوئی: صورت اول و دوم باطل است؛ چون اگر عام استغراقی باشد یعنی ما اتیان به هر فردی امکان ندارد اما در عین حال باید تمام افراد را اتیان کنیم و این معقول نیست.
اما عام مجموعی یعنی از طرفی اتیان عام مجموعی مرکب متعذر است. در عین حال باید عام مجموعی را اتیان کنیم که باز هم معقول نیست.
رد احتمال سوم: معنا ندارد حال که فرد فرد مرکب را نمیتوان اتیان کرد، باید مجموع را اتیان کنیم.
پس میماند صورت چهارم: اگر مجموعهای نمیشود تمام آن اتیان شود، در مرحلهی ترک همهی مجموعه ترک نشود بلکه آنچه که متعذر است کنار بگذار.
حسن معنای چهارم: هم شامل کلی دارای افراد میشود، هم شامل کل دارای اجزاء.
الف ) جمع بین افراد متعذر است، پس آنچه که از افراد میشود باید اتیان شود.
ب ) کلی که اجزاء مختلفة الحقیقة دارد که همهی آنها امکان اتیان ندارد، باقی آن باید اتیان شود.
پس اگر واجب دارای افراد یا اجزا بود و برخی از اجزاء یا افراد آنها قابل اتیان نبود، باید افرادی که متعذر الإتیان نیستند ترک نشود
فلذا استدلال به روایت صحیح میشود با غض نظر از سند آن.
نکتهی پایانی: استدلال به این روایت اگر «لا» در لایترک چه ناهیه باشد (و جمله انشائیه) چه «لا» نافیه باشد (و جمله خبریه در مقام انشا به غرض بیان رغبت وقوع خبر «عدم ترک در ما نحن فیه»)