99/06/31
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تنبیهات دوران امر بین اقل و اکثر ارتباطی علم اجمالی/ تنبیهات اقل و اکثر / -
بحث به اینجا رسید که یقین داریم شیئی، جزء یا شرط واجب است. اما نمیدانیم جزئیت آن مطلق است، یعنی در حال نسیان هم جزء است تا در نتیجه معلوم شود واجب رکنی میباشد یا جزئیت و شرطیت آن مطلق نیست، بلکه مقید به حال ذکر است پس در نتیجه رکن نیست و اخلال و سهو و نسیان در آن موجب بطلان عمل نخواهد بود و مباحثی در همین موضوع بیان شد.
سخنی مطرح شده است که حاصلش آن است که نمیشود ذاکر، مکلف به اکثر باشد و ناسی مکلف به اقل باشد؛ یعنی تفاوت تکلیف بین این دو استحاله دارد. همچنین ناسی نمیتواند مکلف به تکلیف اکثر نیز باشد یعنی ناسی نه مکلف به اقل است که ذاکر مکلف به اکثر باشد نه مکلف به اکثر است.
ثمره این است که ناسی در حال نسیان اصلاً قدرت به اتیان اکثر را ندارد. پس وقتی قدرت آن را نداشته باشد، تکلیف در اکثر معنا پیدا نمیکند و تکلیف اقل و اکثر هیچکدام متوجه او نمیشود.
در پاسخ این اشکال وجوهی مطرح شده که بیان میشود:
برای اینکه معلوم شود تفاوت بین ناسی و ذاکر معقول است، عرض میکنیم:
اولاً مانعی نیست، همانطور که تکلیف به ذاکر تعلق میگیرد، به ناسی هم تعلق میگیرد. زیرا تکالیف به نحو صرف الوجود هستند و طبیعت صرف الوجود به این معناست که لازم نیست تمام افراد آن طبیعت مقدورِ مکلف باشد، بلکه حتی اگر یک فرد از افراد هم مقدور مکلف بود کافی است. بنابراین اگر مولا بفرماید اکرم العلماء و عبد قدرت به اکرام یک عالم را داشته باشد، عمل او صحیح است چون متعلق طبیعت به نحو صرف الوجود است.
دوم مکلف در هنگام نسیان میشود به او گفته شود آنچه را به آن امر شدی انجام بده، زیرا اگر بفهمد ناسی است نسیان او زائل میشود و اگر نفهمد ناسی است فایده ندارد.
سوم اگر ناسی بعد از التفاتش به اینکه فهمید جزء یا شرطی را ترک کرده، مولا میتواند دوباره از او آن تکلیف واحد را طلب کند با همین جزئی که نسیان کرده است را دوباره انجام دهد؟
چهارم اگر نسیانش مستوعد تمام وقت بود و قبل از اتمام وقت متذکر شد، باز هم مولا میتواند به او بگوید من از تو نماز ده جزئی میخواستم و این نمازی که خواندی نه جزئی بوده لذا باطل است.
و اگر این نسیان در کل عمرش فراگیر شد، اینجا تعلق تکلیف به نماز کامل بر او معنا ندارد.
اینک ما میگوییم تکلیف به ناسی مثل تکلیف به ذاکر معقول است، مگر در جایی که نسیان آن صعب باشد. یعنی مولا طبیعت صلاة کامل را به نحو صرف الوجود طلب میکند و اگر در وقت یادش آمد مولا میتواند بگوید که نماز کامل را به جا بیاورد و اگر هم خارج از وقت یادش آمد، خصوصاً اگر قضا به امر اول باشد، اگر اینگونه باشد راحت هستیم که همان قول به صلاة به قوت خودش باقی است.
و اگر این نسیان در تمام عمرش فراگیر بود حداکثر این است که به وظیفه خودش عمل نکرده ولی در ترک وظیفه عذر دارد.
اما کلام ما این است که ناسی نمیتواند به صلاة ناقص امر شود و ما میگوییم این سخن محذوری ندارد و ناسی مأموربه صلاة ناقص است و ذاکر مأموربه نماز کامل. اما نه به این شکل که خطاب به ناسی طوری باشد که برای او حالت ذُکر پیش آید بلکه به یک نحو جامع تکلیف میکنند که شامل حال هر دو بشود. کیفیت این است که شارع میفرمایند ایها الناس و لله علی الناس واجبا بسم الصلاة ذات عشرة اجزاء.
و این واجب ده جزئی به همه، به همان مقداری که ذاکر هستند تعلق میگیرد. حال اگر ناسی آمد و ذاکر شد در صورتی که وظیفه خودش را طبق آنچه که باید انجام میداده، انجام داده بود، بر ذمه او نه قضا واجب است و نه اعاده.
البته این در فرضی است که ناسی مکلف به صلاة ناقصه باشد.