99/06/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تنبیهات دوران امر بین اقل و اکثر ارتباطی علم اجمالی/تنبیهات اقل و اکثر /
تقریب اولین تنبیه به اضافه اقوال علما بیان شد، امروز تنبیه اول را به بیان دیگری از جانب بنده بیان خواهیم کرد.
مرکز نزاع این تنبیه در این است که ما میدانیم یک شیئی واجب است، اما نمیدانیم جزء رکنی است که در فرض ترک سهوی یا نسیانی آن واجب، باطل خواهد شد یا جزء رکنی نیست.
پس با ترک آن جزء، عمل ما باطل میشود و دعوا بر سر رکنیت و عدم رکنیت است.
حال ارتباط آن با نسیان این است که اگر آن عمل را ترک کند، فعلش باطل میشود برخلاف عدم رکن.
کلام شیخ انصاری
مرحوم شیخ میفرمایند اصلاً تفاوت بین تکلیف ملتفت و ناسی معقول نیست، زیرا جعل حکم از مولای حقیقی به این جهت است که آن امر در نفس مکلف داعی باشد برای ایجاد انبعاث در نفس او؛ بنابراین جایز نیست که مولا فقط برای ملتفت جعل جزئیت کند و فرق بگذارد برای ناسی. پس نتیجه میشود عدم رکن بودن، لذا عملش صحیح میشود.
مرحوم شیخ میفرمایند که از اول کار تفاوت گذاشتن بین ناسی و ملتفت مستحیل استو تکالیف آنها متفاوت نیست و نتیجه میشود که رکنیت برای همه به نحو مطلق واجب است. با این پیش فرض که میدانیم آن جز واجب است اما رکن بودن آن مشکوک است.
مرحوم آخوند از این کلام مرحوم شیخ دو جواب می دهند:
اول اینکه به عنوان خاص محال است که تکلیف به ناسی تعلق بگیرد، اما به یک عنوان عام میشود، بهگونهای که عنوان عام ملازم با نسیان باشد.
مرحوم نایینی در اینجا مثال میزنند برای عنوان عامی که ملازم با نسیان است برای اینکه اثبات کنند تکلیف فقط برای ذاکرین ثابت میشود. ایشان میفرمایند سبب نسیان ازدیاد بلغم در مزاج انسان است و شارع اگر اینگونه بگوید که هرکس مزاجش بلغمی است تکلیفی نسبت به تشهد و سوره ندارد، و ما از این سخن برداشت میکنیم که این فرد همان ناسی است. بنابراین بین تکلیف ناسی و غیر ناسی فرق گذاشته شد اما به عنوان عام.
پاسخ دوم مرحوم آخوند این است که شارع میتوانند همه مکلفین (چه ناسی و چه غیرناسی) را مکلف به اجرای کاری بکند و بگوید هر مکلفی موظف به اتیان رکن است و موظف به اتیان چیزی است که دخیل در عمل می باشد.
مانند اینکه بگوید: لا صلاة الا بطهور. با این بیان، شارع مقدس تکلیف را متوجه همه کرده است و این را هم یک شرط رکنی قرار داده که اگر اینگونه باشد، شارع میتواند بین حکم ناسی و ملتفت تغایر ایجاد کنند، و بحث ما خواهد رسید که آیا حدیث رفع شامل ناسی میشود یا نمیشود و تغایر مستحیل نیست.
مرحوم آیت الله فلسفی هم میفرمودند که کلام مرحوم آخوند فی الجمله صحیح است و ایشان میفرمودند آن عنوان ملازم یک شیء خیالی صرف است. زیرا اگر فرد ملتفت باشد که عنوان ملازم به او منطبق است و باعث حالت ذُکر ناسی میشود و دیگر ناسی نیست.
حالا اشکال این است که آیا چنین چیزی در لسان دلیل اخذ میشود یا خیر؟
با توجه به اینکه دلایل نسیان فراوان است و منحصر در بلغمی بودن مزاج نیست دلیل اول مخدوش میشود.
اوّلاً فرض بر اینکه بلغمی بودن ملازمه دائم با نسیان داشته باشد، پس از التفات به بلغمی بودن، توجه به نسیان خودش هم پیدا میکند.
اما فرمایش دوم مرحوم آخوند معقول است و فرض بر این که پاسخ اول را نپذیریم، پاسخ دوم را خواهیم پذیرفت و پاسخ دوم ایشان ثبوتا خوب میباشد و اما در مقام اثبات نیز همین گونه است یا خیر؟ که باید بحث شود از دلیل و طبعاً یکی از آن ادله حدیث رفع خواهد بود.