1400/03/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی قاعده لاضرر / تنبيهات قاعده / تنبيه پنجم / نفی ضرر واقعی / سخن شیخ انصاری در حرمت مطلق اضرار به نفس و غیر
آیتالله خویی میفرماید در فرض محل کلام که وضو ضرری بود و مکلف جاهل به ضرر بود، وضو گرفت، نماز خواند و نمازش صحیح بود، ولو عناوین، عناوین واقعیه هستند و چون در عالم واقع ضرر بوده، طبق برداشتی که از حدیث لاضرر شده بود که نفی حکم ضرری است، طبق این قول، باید وجوب وضو برداشته شود و در نتیجه وجوب تیمم جای آن آمده باشد، پس این وضو و نماز باطل است. اما اینکه حکم به صحت شده، از چه باب میتواند باشد؟ یا از باب اینکه لاضرر امتنانی است و اگر قرار باشد حکم به بطلان وضو و نماز و لزوم اعاده یا قضای نماز با طهارت ترابیه شود، خلاف امتنان است، پس لاضرر جاری نمیشود و لاضرر که جاری نشد، پس چیزی نیست که وجوب وضو را بر دارد و وجوب وضو به قوت خود باقی میماند. یا از باب اینکه درست است که این وضو به شخصی که بیمار است، ضرر میرساند و درست است که اضرار به نفس هم حرام است، اما اضرار به نفس، خودش حرام است و آنچه که سبب اضرار به نفس باشد که وضوی کذایی باشد، این وضو حرام نیست و وقتی حرام نباشد، طبعاً وضوی جایز گرفته است.
آیتالله خویی میفرماید البته در این مقوله باید به دیدگاه عرف مراجعه کنیم. قبلاً ایشان فرموده بود از حیث بحث کبروی عنوان تولیدی یا بر ما یتولد از نظر عرف منطبق میشود یا منطبق نمیشود. اگر منطبق میشود، یعنی در عالم خارج یک وجود واحد دارد، ولو از نظر عنوانی این وجود واحد دو تا باشد، در آنجا حرمت از آن عنوان تولیدی به ما یتولد سرایت میکند، چون اینها از نظر خارجی یکی هستند. از حیث صغروی ایشان میفرماید در دوره سابقه ضرری که از طهارت مائیه تولید شده، از قبیل اول است، یعنی منطبق میشود. اما در این دوره میگوییم منطبق نمیشود. چون ضرر نقصان است و نقصان غیر از طهارت مائیه است. یعنی طهارت مائیه یک شیء است و ضرر شیئی دیگر. بنابراین اضرار و ضرر وارد کردنی که از ناحیه وضو حاصل میشود، ولو حرام باشد، اما در عین حال حرمتش به طهارت مائیه و وضو سرایت نمیکند، پس وضو صحیح است.
مرحوم شیخ انصاری در رساله لاضرر میفرماید اضرار به نفس (خود) و اضرار به غیر هر دو محرم هستند، هم به ادله عقلیه و هم به ادله نقلیه. آیتالله خویی میفرماید ولی قضیه از این قرار نیست، یعنی به نحو مطلق نمیشود گفت که تمام اضرار به نفسها مثل اضرار به غیر محرم باشد. چون در غیر تهلکه، مواردی که واقعاً تهلکه حساب میشود و مواردی که واقعاً یقین داریم که در شریعت مبغوض هستند، استثنا میباشند. اما موارد غیر، اینطور نیست. مثلاً اگر انسان انگشت خود را قطع کند، یقیناً این کار در شریعت مبغوض است. ایشان میفرماید عقل مانعی نمیبیند، مخصوصاً اگر به طریق اولی به دواعی عقلایی باشد. البته به شرطی که به حد اسراف و تبذیر در ناحیه مال نرسد، اشکال ندارد. در ناحیه نفس هم اگر سیره عقلایی بر آن باشد، یقیناً اشکال ندارد. مثل مشاغلی که شرایط سختی برای کار دارد. مثلاً کسانی که در عسلویه و در هوای گرم روی لولههای گاز کار میکنند، این افراد خیلی آسیب میبینند. به قول آیتالله خویی به تجارت میروند، در حالیکه از گرما و سرما و ... متضرر میشوند که اگر قرار بود حکم شرعی زمینهساز این ضرر باشد، یقیناً باید با قاعده لاضرر برداشته میشد. چون برداشت این است که قاعده لاضرر بنا بر وجهی است که حکم شرعی که میگویند موجب ضرر باشد را بر میدارند.
ایشان میفرماید نقل هم همین است، یعنی نقل هم نمیگوید اضرار به نفس به نحو مطلق حرام است. در اینجا ادله نقلیه را از طریق بعضی از روایات بررسی میکنیم. اولین دسته از روایاتی که میتوانیم از آنها حرمت اضرار به نفس را استفاده کنیم، روایات نفی ضرر و ضرار است. ایشان میفرماید فقره اولی که لاضرر باشد، ربطی به بحث حرمت اضرار به نفس ندارد. فقره ثانیه بر حرمت اضرار به غیر دلالت دارد. چون ضرار با معانی مثل شأن نزول و ... ناظر به این بود که اضرار به غیر حرام است و قدر متیقن از آن، حرمت به اضرار به غیر است. پس، از روایات دسته اول حرمت اضرار به نفس استفاده نمیشود. روایت دیگر، روایتی است که آیتالله خویی از قول مرحوم کلینی در کتاب کافی نقل میکند و وسائل جلد 24 باب اول حدیث اول هم به این روایت اشاره کرده است. آیتالله خویی میفرماید ممکن است آقایان بخواهند به این روایت برای حرمت اضرار به نفس استدلال کنند، چون علت حرمت این محرمات این بود که به بدن انسان ضرر وارد میکند، به همین خاطر این اشیاء حرام شده، پس هر کاری که زمینهساز اضرار به نفس شود، آن کار هم باید حرام شود. مثلاً خوردن و نوشیدن میته و خمر به خاطر اینکه اضرار به نفس وارد میکند، حرام شده است. از این دلیل و این روایت حرمت اضرار به نفس را استفاده میکنیم. ولی ایشان میفرماید از این روایت حرمت اضرار به نفس استفاده نمیشود. چون این روایت حداکثر میگوید چون تعدادی از اشیاء به نوعها مضر هستند، حرام شدهاند، یعنی حکمت آنها این است. یعنی ضرر موضوع تحریم نبوده، بلکه به قول ایشان حکمتش این بوده که چون اینها به نوعها مضر هستند، حرام شدهاند. ایشان برای این برداشت 3 دلیل میآورد:
1- اگر ضرر برای تحریم علت باشد، عدم حرمت میته از خود این روایت استفاده میشود، چون اگر علت باشد، تعمم و تخصص است. تعمم یعنی اگر غیر میته هم ضرر برساند، باید حرام شود و هر اضرار به نفسی، ولو در غیر قالب خوردن میته باشد، حرام است. تخصص یعنی اگر میتهخواری باشد، اما مضر نباشد، نباید حرام باشد، به شرطی که علت باشد. سؤال: چطور آیتالله خویی میفرماید از این روایت، عدم حرمت خوردن میته استفاده میشود؟ چون در روایت گفته ادمان آن، مدمن بودن آن و عادت داشتن بر این کار، این مشکل را تولید میکند. ایشان میفرماید علت منسوسه همچنانکه موجب توسعه حکم است، موجب تضییق حکم هم هست. وقتی میگوییم خمر و مسکر حرام است، یعنی همه مسکرات حرام میشوند. اگر خمری بود که در آن سکر نبود، آن خمر حرام نخواهد بود. ایشان میفرماید اینکه دلیل خاص داریم که خمر کم و زیادش حرام است، بحث دیگری است. لذا ایشان میفرماید ما دلیل دیگری داریم که نفس خوردن میته حرام است. اما اگر این، دلیل ما باشد، از علیت آن استفاده میکنیم. ایشان میفرماید این علت مشکلساز است. پس در اینجا استفاده علیت نمیشود. ایشان میفرماید در ما نحن فیه هم همینطور است، ولی در اینجا در مقام تبیین علت نیست. فقط نکته این است که اگر علت باشد، تعارض میشود. معنایش این است که اگر ادمان نبود، اشکال ندارد، در حالیکه در جای دیگر میگوید مطلقاً اشکال ندارد. البته در مقام تعارض دلیلی که تصریح میکند به اینکه حتی اگر قلیل هم باشد، اشکال ندارد، آن را مقدم میکنیم. پس وجه اولی که از آن استفاده نمیشود که حرمت اضرار به نفس به نحو مطلق است و هر اضرار به نفسی حرام است و از این روایت استفاده نمیشود، این بود که اگر علت باشد، پس باید اکل میته به ماهیه اشکال نداشته باشد.
2- وجه دوم این است که اگر ضرر علت حرمت باشد، پس حرمت دائرمدار ضرر است. اگر در جایی ضرر نبود، پس باید حرمت هم نباشد. به قول ایشان دلیل از میته به اندازهای که یقین داریم که ضرر ندارد، حرام نباشد. ایشان میفرماید چه کسی گفته تمام اقسام میته برای بدن انسانمضر است. ما قطع داریم که تمام اقسام میته برای بدن مضر نیستند. مثلاً اگر عمداً حیوانی را به غیر جهت قبله ذبح کردند، آیا اکلش برای بدن انسان مضر است؟ ایشان میفرماید اگر عمداً به غیر جهت قبله ذبح کنند، میشود حرام و اگر غیر عمد باشد، میشود حلال. ایشان میفرماید آیا با به غیر جهت قبله نبودن عمدی و سهوی، این مقدار فرق میکند و اضرار ایجاد میکند یا خیر یا اگر متمکن از استقبال بود یا نبود؟ در فرض عجز تمکن مضر نیستند. پس مشخص نیست میته به تمام اقسام برای بدن انسان مضر باشد. ایشان میخواهد بگوید العلت تخصص. یعنی اشکال ندارد که اگر به طرف قبله نباشد، مضر باشد و اگر به طرف قبله باشد، مضر نباشد، یا حتی در فرض عمد و سهو نیت ذابح در اضرار و عدم اضرار تأثیر بگذارد. عالم، عالم عجیب و شگفتی و عالم تأثیر و تأثرات است. مثلاً اگر در زمان آب خوردن، بسماللهالرحمنالرحیم بگوییم، هزار و یک تغییر در آن آب ایجاد میشود، تا آبی که بدون گفتن بسماللهالرحمنالرحیم خورده شود.
3- اگر ملاک ضرر داشتن و سبب حرمت باشد، باز از ناحیه العلت تعمم هم این روایت دچار اشکال است. یعنی یک سری چیزهای دیگر هم هست که یقیناً مضر به نفس است، ولی حرام نیست. پس مشخص میشود که علت حرمت صرف اضرار به نفس نیست و از این روایت نمیتوانیم استفاده کنیم که علت حرمت اینها اضرار به نفس است، پس اضرار به نفس حرام است. مثلاً اضرار خوردن پنیر در روز بدون گردو یا خوردن سیب ترش. پس روایت دوم برای حرمت اضرار به نفس به نحو مطلق دلیل نشد، ولو به حد تهلکه نرسد.
مرحوم صاحب وسائل در تحف العقول جلد 25 باب 42 حدیث اول صفحه 84 میفرماید در این روایت تصریح میشود که در اصناف 3 گانه بالا برای انسان ضرر وجود دارد. ایشان میفرماید در این دسته از روایات ممکن است برای حرمت اضرار به نفس به آنها استدلال شود. اینکه این اصناف 3 گانه حرام است، آن شقّی که مضر به نفس است، حرام است. پس مشخص میشود که اضرار به نفس ملاک حرمت است.
ایشان میفرماید ظاهر این روایات این است که اولاً دانهجات، میوهجات و سبزیجات دو قسم هستند، بعضی از آنها به نوعه برای انسان مضر و حرام هستند، مگر در حال ضرورت. ولی بعضی از آنها به نوعه نافع انسان و حلال هستند. ایشان میفرماید حکمت در حرمت بعضی از اشیاء مضریت به نوعهاست و حکمت در حلیت بعضی از اشیاء نافعیت و مصلحت نوعیه در آنهاست و باز استفاده نمیشود که حرمتشان دائرمدار ضرر است. ثانیاً این روایات از نظر سند مشکل دارد، چون به روایات تحف العقول و دعائمالاسلام از نظر سندی به عنوان استدلال نمیشود اعتماد کرد و حداکثر به عنوان مؤید میتوانیم از این روایات استفاده کنیم. پس این روایات از نظر سندی اول کلام و از نظر دلالت هم حداکثر حکمت استفاده میشود و علت استفاده نمیشود. ایشان میفرماید پس، از همه اینها استفاده کردیم که اضرار به نفس به نحو مطلق حرام نیست، لذا مشهور میگوید اگر مکلف به اینکه وضو، وضوی ضرری است، جاهل بود و وضو گرفت و نماز خواند، وضویش صحیح است، سرّش این است که اولاً خلاف امتنان است و ثانیاً چه کسی گفته که اضرار به نفس حرام و سبب آن هم حرام باشد و ثالثاً چه کسی گفته که هر اضرار به نفسی حرام است؟ اضرار به نفسی حرام است که موجب تهلکه باشد و این موجب تهلکه نبوده، پس، از اساس حرام نبوده و مبغوض نیست، چون مخصوصاً این شخص جهل داشته است.