1403/07/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ / وضع / صحیح و اعم / دلائل قول به اعم / اشکالات استدلال به دلیل چهارم
دلیل چهارم: استعمال لفظ صلات و امثالهم در معنای اعم
کلام در بحث صحیح و اعم، به ادله قائلین به اعم منتهی شد. مرحوم آقای آخوند در این مورد به دو روایت استناد کردهاند. اشکال مشترک به استدلال دو روایت بیان شد و کلام در اشکال اختصاصی به استدلال هر کدام از این دو روایت میباشد.
روایت اول این بود که حضرت (علیه السلام) میفرمایند فرمایند بنی الاسلام علی خمس الصلاه و الزکات و الحج و الصوم و الولایه و لم یناد احد بشیء کما نودی بالولایه و اخذ الناس باربع و ترکوا هذه،[1] (آیا کلمه باربع درست است یا بالاربع؟ چون با هم تفاوت دارد).
اشکال اختصاصی به روایت اول را مرحوم آقای آخوند در کفایه اشاره کرده و میفرمایند أن المراد في الرواية الأولى، هو خصوص الصحيح بقرينة إنّها مما بني عليها الإسلام، ولا ينافي ذلك بطلان عبادة منكري الولاية إذ لعل أخذهم بها إنّما كان بحسب اعتقادهم لا حقيقة،[2] شما (اعمیها) در این روایت میگویید صلات، زکات، حج و صوم استفاده شده و مراد از آنها اعم از فاسد است و حضرت (علیه السلام) هم میفرمایند و اخذ الناس باربع و ترکوا هذه، مردم این 4 تا (صلات، زکات، حج و صوم) را گرفتند و ولایت را ترک کردند، پس این 4 تا، 4 تای فاسد بوده که ولایت در آن نبوده، در حالیکه در این 4 تای فاسد، صلات، زکات، حج و صوم به کار رفته (این استدلال بود).
ایشان میفرمایند اتفاقاً مراد از این 4 تا، خصوص صحیح است. چون حضرت (علیه السلام) میفرمایند بنی الاسلام علی خمس، اسلام بر 5 چیز بنا شده، که آنها پایه و اساس اسلام هستند. آیا پایه و اساس اسلام، صحیح است یا فاسد؟ آیا صلات، زکات، حج و صوم، صحیح است یا فاسد؟ قطعاً صحیح است. اگر کسی منکر ولایت باشد، عبادتش باطل است. مرحوم آقای آخوند میفرمایند شاید بتوان گفت اینها (اعمیها) به اعتقاد خودشان، عملشان صحیح است نه در عالم واقع. در عالم واقع، عمل آنها باطل است، اما به حسب اعتقادشان، آن را صحیح میپندارند. وذلك لا يقتضي استعمالها في الفاسد أو الأعم، پس معنایش این نیست که صلات، زکات، حج و صوم در اعم استعمال شده باشد.
فراز دوم: فلو أن أحداً صام نهاره وقام ليله، ومات بغير ولاية، لم يقبل له صوم ولا صلاة، به حسب اعتقادشان است. پس باز در صحیح، یا به حسب اعتقادشان یا للمشابهة و المشاکله استعمال شده، یعنی مجازاً از باب مشابهت فاسد به صحیح در فاسد استعمال شده است. بنابراین یا میگوییم به خاطر اعتقادشان در صحیح است یا میگوییم اگر هم در فاسد استعمال شده، به خاطر مشابهت و مشاکلت ظاهری نمازشان با نماز قائل به امامت و ولایت است.
مرحوم آقا ضیا محقق عراقی در نهایت الافکار میفرمایند مع انه لو سلم استعمال الاربع الاجمالي في الفاسدة من جهة فقدانها للولاية نقول بان مجرد ذلك غير مضر بدعوى القائل بالصحيح من جهة ان مقصودهم من الصحيح على ما تقدم انما هو الصحيح من غير ناحية قصد التقرب كما يكشف عنه اتفاقهم على خروج مثل قصد التقرب عن الصحة،[3] اولاً چه کسی گفته در اینجا استعمال در فاسد شده؟ ممکن است بگوییم صلات، زکات، حج و صوم در صحیح استعمال شده است. به فرض که بپذیریم این 4 تا در فاسد استعمال شده، فاسد از جهت فقدان الصلاة، الزکاة، الحج، الصوم للولایه، به صرف اینکه چون ولایت ندارند، پس در فاسد استعمال شده، جلوی قائل به صحیح را نمیگیرد. یعنی ممکن است کسی قائل به وضع الفاظ عبادات برای صحیح شده و در عین حال قائل شود که به خاطر اینکه در این روایت، ولایت ندارند، در فاسد استعمال شده باشد. زیرا صحیح یعنی از غیر از جهت قصد تقرب، قصد تقرب در دایره صحیح و فاسد داخل نمیشود. صحیح یعنی عملی که چهارچوب و اجزاء و شرایطش تمام باشد، اما به قصد تقرب و به قربتش کاری نداشته باشند، که در این صورت، ولایت از شئون قصد تقرب بوده، که مصحح عبادت است.
بنابراین کسی که قائل به صحیح است، میگوید این ولایت از قصد قربت محسوب میشود و جزء شرایط عبادت صحیح نیست. پس در واقع عبادتی که اینجاست، اربع اجمالی (صلات، زکات، حج و صوم) بوده و در صحیح استعمال شده. تنها مشکل نماز اعمیها این است که ولایت ندارد. ولایت از شئون قصد قربت است و قصد قربت دخالتی در تسمیه به صحیح ندارد، بلکه ممکن است عبادتی قصد قربت نداشته باشد، اما به حسب استعمال، نه به حسب واقع، به آن عبادت، صحیح گفته شود؛ یعنی تام الاجزاء و الشرایط گردد. اما این عبادت، ولایت ندارد. درست است، ولی اگر بقیه اجزاء و شرایط را داشته باشد، اصطلاحاً میتوانیم به آن بگوییم صحیح.
مرحوم روحانی صاحب زبده الاصول، اشکالهای مرحوم آقای آخوند را بر استدلال اعمی به این روایت بیان کرده و از اشکالات ایشان پاسخ داده و خودشان یک اشکال بر استدلال اعمی به این روایت کردهاند. یعنی استدلال اعمی به این روایت را نپذیرفته و میفرمایند فالصحيح ان يجاب عنه: ان لفظة - الاربع - ان كانت مصدرة بالالف واللام كانت تدل على ذلك فانها حينئذ تكون اشاره الى ما ذكرت في الصدر وهى الصلاة واخوتها وان لم تكن مصدرة بهما، لم تكن اشارة الى ما ذكر في الصدر،[4] آیا و اخذ الناس همراه با کلمه بالاربع است یا همراه با کلمه باربع؟ اگر کلمه اربع با الف و لام باشد، در اینجا دلالت بر مدعای اعمیها دارد، چون اشاره به عهد ذکری (صلات، زکات، حج و صوم) کرده، یعنی بنی الاسلام علی خمس الصلاة، الزکات، الحج و الصوم و الولایه. الف و لام کلمه اربع یعنی صلات و اخوات آن که استعمال شده، علی القاعده صلات باطل است، پس مدعای اعمی ثابت میشود.
اما اگر کلمه اربع، الف و لام نداشت، یعنی منظور، آن 4 تای اول (صلات، زکات، حج و صوم) نیست. بنی الاسلام علی الصلاة، الزکات، الحج و الصوم و الولایه و اخذ الناس باربع و ترکوا هذه، اخذ الناس باربع یعنی اربعه اشیاء غیر معینه، 4 چیز غیر معین که حقایقی میتواند به آن اراده شود، که بنی الاسلام (صحیح) علیها، 4 تایی هستند که میتواند آنگونه باشد. یعنی حقایقی باشد که بنی الاسلام علیها أو حقایق تشبهها، یا حقایقی که شبیه چیزهایی باشد که بنی الاسلام علیها. یعنی کلمه باربع، اشیاء غیر معین است که هم قابلیت دارد که آن 4 تای اول منظور باشد و هم قابلیت دارد که شامل حقایقی باشد، که فقط شبیه آن 4 تای اول است. ولا يدل الخبر على شئ منهما فلا يدل على المدعى،[5] هیچ کدام از این دو تا را نمیتوانیم از روایت استفاده کنیم و دلالت بر مدعا نمیکند. پس اگر بالاربع باشد، به درد اعمی میخورد ولی اگر باربع باشد، ممکن است مراد، قبلیها نباشد که به درد اعمی میخورد و ممکن است مراد، قبلیها نباشد، که به درد اعمی نمیخورد. پس بالاربع به نفع اعمی و باربع، 2 احتمال دارد. در حالیکه نسخ، مختلف است.
آیا بالاربع، درست است یا باربع؟ بالاربع ثابت نیست، اگر هم باربع باشد، اثبات مدعا در 2 فرض نمیشود، پس استدلال به این روایت مبتلا به اشکال است.
در ادامه حضرت (علیه السلام) فرمودند فلو أن أحداً صام نهاره وقام ليله، ومات بغير ولاية، لم يقبل له صوم ولا صلاة، نفرمودند لم یصحح له صوم و لا صلاة، اگر اینگونه گفتیم، شاید مراد از لم یقبل، فساد نباشد. زمانی اعمی میتواند به این روایت استدلال کند، که لم یقبل به معنی فاسده باشد. صلات اینها فاسد است، که در این روایت صلات در صلات فاسده استعمال شده. اما اگر لم یقبل به معنای انما یتقبل الله من المتقین باشد، لم یقبل یعنی ظاهر عمل، که ممکن است صحیح باشد اما در عین حال قبول نشود؛ در این صورت باز روایت جهت استدلال برای اعمی مناسب نیست.
البته قطعاً عمل آنها صحیح نیست چون نمازشان حاوی مشخصات و خصوصیاتی مثل نحوه وضو گرفتن، قصد قربت، کیفیت نماز، تکتف، آمین گفتن، بسم الله الرحمن الرحیم نگفتن و امثالهم است، که سبب فساد و بطلان نمازشان میشود و در این جهت تردیدی نیست.