1402/12/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ / وضع / حقیقت شرعیه / اقسام اربعه تعارض عدم نقل و حقیقت
درجلسه قبل وارد این بحث شدیم که بنابر پذیرش حقیقت شرعیه یا به وضع تعینی و یا تعیینی استعمالی، و در لسان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مثلاً آمد: اذا رأیتم الهلال فصلوا و ما شک کردیم حین رؤیت هلال دعا کنیم و یا نماز بخوانیم و فرض هم این است که ما حقیقت شرعیه را پذیرفتیم اینجا عرض کردیم از جهتی چهارصورت در مسأله وجود دارد.
صورت اول: تاریخ نقل از معنای لغوی به استعمالی و استعمال مشخص است و معلوم است و اگر استعمال قبل از نقل است که حمل بر معنای لغوی میشود و الا حمل بر معنای جدید شرعی میشود.
صورت دوم: هر دو مجهول التاریخ هستند در این صورت استصحاب عدم نقل تا زمان نقل و استصحاب عدم استعمال تا زمان نقل تعارض میکنند و علم اجمالی به وجوب نماز یا دعا داریم و تکلیف یقینی و اشتغال یقینی برائت یقینیه را میخواهد و متباینین هستند و احتیاط جاری میشود و هم دعا و نماز جاری است.
صورت سوم: تاریخ استعمال معلوم و تاریخ نقل مجهول است در سمت معلوم التاریخ استصحاب عدم جاری نمیشود چون استصحاب در ظرف شک جاری میشود و حال شکی نیست و الان که زمان استعمال مشخص است اصل عدم نقل تا زمان استعمال جاری است و بر معنای لغوی حمل میشود چون تا زمان استعمال نقلی صورت نگرفته است.
این اصل، اصل مثبت است ولی اشکال ندارد، استصحاب میکنیم عدم نقل تا زمان استعمال پس استعمال قبل از نقل است و این اصل مثبت مضر به نتیجه ما نیست چون در اصول لفظیه که بحث الحاق به امارات بحث میشود اصل مثبت حجت است.
بیان مرحوم آخوند
اصل عقلایی جایی جاری است که شک در نقل داریم اما الان در نقل شک نداریم چون میدانیم نقل صورت گرفته منتهی تاریخ آنرا نمیدانیم که آیا نقل قبل از استعمال یا پس از آن بوده لذا اصل عدم نقل تا زمان اسعمال جاری نمیشود و اصل اول که جاری نشد، چون شکی نداشتیم و اصل دوم هم جاری نمیشود چون در اصل آن شک داریم و نوبت به اصالة الاحتیاط میرسد.
بیان شیخ عبد الکریم حائری در درر الفوائد
اصل وضع اول برای ما حجت است و بدون دلیل از آن رفعید نمیکنیم و قائل به لزوم دعا هستیم تا خلاف آن ثابت شود.
برخی مثل مرحوم امام قائلند که ما باید دنبال ظهور باشیم و آیا ظهوری تولید میشود یا خیر و به نظر ما ظهوری با این حرفها تولید نمیشود و کلام مجمل است و اصالة الاحتیاط را داریم دوران امر بین متباینین است و اصل در دو طرف جاری نمیشود و جریان اصل در یک طرف ظهوری ندارد و کلام مجمل است و وظیفه داریم به احتیاط عمل کنیم.
ولی عرض ما این است که اگر اصل در یک طرف جاری میشود نیازی به ظهور از باب دلالت لفظی ندارد مگر اینکه اصل مثبت را در دلالات لفظی قبول نکنید.
صورت چهارم
نقل معلوم التاریخ و استعمال مجهول التاریخ است، یعنی میدانیم رسول اکرم این لفظ را در سال 5 هجرت این لفظ را به معنای شرعی نقل دادند، اصل در استعمال جاری میشود و اصل عدم استعمال تا زمان نقل جاری میشود پس استعمال بعد از نقل بوده و حمل بر معنای شرعی میشود. و ان قلت و قلت های قبل جاری است که اصل مثبت اینجا حجت است و بیان شد.
بیان مرحوم آخوند
اصل در صورت چهارم از اصل در صورت سوم ارزشش کمتر است چون اصل در صورت سوم عقلایی بود و مثبتات آن حجت است و چون عقلا جاری ندانستند ما هم جاری ندانستیم چون اصل نقل ثابت بوده و در تاریخ آن شک داریم اما اصل در صورت چهارم (عدم استعمال تا زمان نقل) عقلایی نیست، و چون اصل عقلایی نیست، اصل عدم استعمال تا زمان نقل فایدهای ندارد و باید لازمهاش ثابت شود و جاری شود و اصل مثبت است و جاری نیست.
البته به نظر ما فرقی بین این دو صورت نیست پس در یکی باید به معنای دعا و دیگری به معنای صلاة حمل شود.
بحث حقیقت شرعیه عرض کردیم: قائل شویم به حقیقت شرعیه یعنی الفاظی در زمان خود حضرت از معنای لغوی به شرعی منتقل شدند و ما حقیقت شرعیه را پذیرفتیم و اقوال در مسأله اشاره شد و چهار صورت در بحث ثمره بیان شد و گفتیم حقیقت شرعیه در وضع تعینی و یا تعیینی استعمالی واقع شده ولی ما وضع تعیینی تصریحی را نیافتیم. بله امام صادق علیه السلام مندوبات و مکروهات نماز را با عمل به راوی آموزش دادند و 4000 ادب نماز را انجام دادند و پیامبر هم وضع تعینی و تعیینی استعمالی داشتند و در مثل نماز فرمودند صلوا کما رأیتمونی اصلی و کیفیت آن را با عملشان آموختند و جزئیات بعد توسط اهل بیت آموزش داده شد.
تا اینجا بحث حقیقت شرعیه کافی است و به قول منتقی که بدون ثمره میداند چون میدانیم الفاظ عبادات در لسان شارع معانی جدید است و در لسان ائمه که معلوم است و در لسان حضرت رسول هم شرعی است و در فرض سؤال آخر ثمره ظاهر میشود. ایشان ادعا دارد اینطور استعمالات نبوده پس ثمرهای ندارد.
مقدمه بعد که صاحب کفایه مطرح میکنند صحیح و اعم است
آیا الفاظ عبادات و معاملات وضع برای صحیح شدند و یا وضع برای اعم از صحیح و فاسد شدند.
مقام اول: عبادات
مقام دوم: معاملات
مرحوم آخوند در عنوان بحث میگویند: الفاظ عبادات برای صحیح یا اعم وضع شدند؟
طبق قول ابوبکر باقلانی بحث صحیح و اعم معنایی ندارد چون صحیح و اعم از توالی بحث حقیقت شرعیه هستند و اینکه استعمال در الفاظ شرعی الفاظ برای صحیح وضع شدند یا اعم از صحیح و اعم؟
بر اساس قول دوم (پیامبر اکرم الفاظ را مجازاً در معانی جدید استعمال کردند و بعد از ایشان معنا حقیقت شد) بحث صحیح و اعم فایده ندارد چون حضرت وضعی انجام ندادند.
قول سوم: آخوند قائل به حقیقت شرعیه شدند و اینکه حضرت رسول الفاظ را وضع کردند که بحث جاری است.
قول چهارم: معانی شرعی، به صورت لغوی بوده و قبل از پیامبر هم این معانی بوده است، صلاة قبل از اسلام هم به معنای نماز بوده و صوم به معنای روزه و حج به معنای مناسک بوده و طبق این قول هم بحث صحیح و اعم جاری نمیشود چون حضرت وضعی صورت ندادند.
پس از چهار قول، بحث صحیح و اعم در قول سوم مطرح میشود که آیا الفاظ عبادات و معاملات برای عبادت و معامله صحیح یا اعم از صحیح و فاسد وضع شدند؟