1402/11/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ / وضع / اشتراک لفظی / استعمال لفظ در اکثر از یک معنا در مثنی و جمع / ثمره بحث
ثمرات بحث استعمال لفظ در اکثر از معنا
ثمره سوم
در جلسه قبل کلام به اینجا منتهی شد که عرض شد یکی از موارد استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد را وجود معنای باطنی قرآن ذکر کردند، و یکی از ثمرات همین مورد است که برای قرآن معانی ظاهر و باطن وجود دارد پس استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد شد، مرحوم آخوند دو جواب دادند: این معانی از لفظ اراده نشده و یک معنا اراده شده و بقیه معانی اراده نشده و داعی استعمال است و باقی معانی ظاهری از دلالت التزامی فهمیده میشود و این مطلب هم این است که ظهور روایات معنای باطنی این است که آن معانی هم مطابقی هستند و التزامی نیستند و تا اینجا دو پاسخ بررسی شد.
نقد سوم به بحث ما نحن فیه
ممکن است مراد از بطن برای قرآن کریم کبریهایی باشد که آن آیه شریفه صغرایی از صغریات آن کبری است و مراد بطن داشتن توسط برخی از آیات این است که کبراهایی وجود دارد و یک صغری از آن صغریها ظاهر آیه است.
مثلاً ﴿فسألوا اهل الذکر﴾[1] که به اهل بیت تفسیر شده و معنای بطن این است که در مورد این آیه سؤال از علمای اهل کتاب بوده که سؤال کنید انبیاء گذشته انسان بودند اما اهل بیت علیهم السلام تفسیر دارند که مراد از اهل ذکر اهل بیت هستند و کشف میکنیم کبرایی وجود دارد که بر آیه منطبق میشود و ظاهر آیه صغرایی از آن کبری است و آن کبری رجوع به اهل خبره است پس این آیه معنایی ظاهری دارد که مراجعه به علمای اهل کتاب است و معنای عام آن رجوع به اهل خبره است و ظاهر آیه که رجوع به علمای اهل کتاب است یکی از مصادیق ظاهری رجوع به اهل خبره است و معنای باطنی آیه رجوع به اهل خبره است. لذا ایشان میگوید دیگر استعمال لفظ در اکثر از معنا نیست.
ما عرض میکنیم اولاً آیه شریفه به ضمیمه روایات بیان میکند که رجوع به اهل بیت کنید پس دو معناست یکی معنای ظاهری که رجوع به علمای اهل کتاب است و یک معنای باطنی که رجوع به اهل بیت است حتی طبق بیان شما که این آیه باطن دارد و رجوع به اهل خبره است آیا ظاهر هم دارد یا نه؟ از ظاهر که رفعید نمیکنیم، پس ظاهری دارد که رجوع به علمای اهل کتاب است و باطن آن به قول شما رجوع به اهل خبره است و عملاً در نتیجه یک ظاهر و یک باطن شده است و دو معنا دارد پس این مناقشه مانع قول استعمال لفظ در اکثر از معنا نیست و از مصادیق استعمال لفظ در اکثر از معناست، بله ما علم نداریم و باطن را نمیفهمیم ولی آیه تفسیر به معنای باطنی شده به شاهد اینکه اهل بیت آن را میدانند و اگر سؤال شود و صلاح باشد بیان میشود.
بنده عرض میکنم از کجا معلوم آیات معنای باطنی دارند به معنای استعمال در معنای باطنی است و لقائل ان یقول در معنای ظاهری استعمال شده و معنای باطنی استعمال نشده ولی باید استخراج شود.
به نظر میرسد نقد سوم بر این آیات دارای بطن وارد نباشد.
توجیه چهارم
مراد از بطن برای آیات قرآن مصداقهای خفی آیات قرآن است که عرف به آنها ملتفت نبوده مثلاً در ﴿و اقیموا الوزن بالقسط و لاتخسروا المیزان﴾[2] ، مصداق جلی آن کم فروشی است و مصداق خفی این است که در مورد ولی الله الاعظم و امام معصوم و حق او که در رأس آن امیرالمؤمنین است کم فروشی نشود و حق ایشان ضایع نشود البته این هم به نظر ما به حرف قبل بازمیگردد و مصداقهای جلی و خفی را بیان میکند ولی این معنا مصداقی جلی و مصداقی خفی دارد، در بطن معنای عام است و در اینجا بطن وصداق خفی برای معنای عام است و باید معنای عامی در نظر بگیریم که دو مصداق داشته باشد و ما عرض میکنیم این مورد روحا با توجیه قبل یکی است و مصداقی جلی دارد که ظاهر آیه است و مصداقی خفی دارد که حق ولایت است.
اگر جامع دارد از معنای ظاهری فهمیده میشود یا معنای باطنی؟ معنای جامع در نهان باطن است.
در توجیه قبل باطن معنای عام است و در این توجیه باطن مصداقی از مصادیق معنای جامع است و میگوییم معنای جامع هم وجود دارد و معنای ظاهر و باطن هر دو وجود دارد اگر دو مصداق هم باشد باز هم دو معناست.
چهار بیان و نقد در مورد ثمره سوم برای استعمال لفظ برای اکثر از معنا بیان شد که ظاهر و باطن آیه باشد و ما هم برای نقدها نقدی بیان کردیم.
احتمالی دیگر بیان کردند که برای برخی از بطون صادق است: برخی موارد ظاهر آیه مراد نیست بلکه از اول مراد جدی از اول باطن آیه بوده است، پس ظاهری نداریم چون ظاهر از اول مراد نیست بلکه مراد جدی باطن است مثل آیه ﴿فسئلوا اهل الذکر﴾[3] در جلد 27 وسائل صفحه 72 به سند صحیح از ریان ابن صلت از امام رضا نقل شده است، و یکی از روایات ریان این است که میخواستم از حضرت برای دخترانم انگشتر بگیرم، خدمت حضرت رفتم و سخنانی رد و بدل شد و خجالت کشیدن خواستهام را بیان کنم خداحافظی کردن چند قدم که رد شده بودم حضرت صدام زدند و هدیهای که در ذهنم بود به من دادند.
[۳۳۲۳۳] ۳۱ ـ محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه فی (الأمالی) و (عیون الأخبار) عن علی بن الحسین بن شاذویه، وجعفر بن محمّد بن مسرور جمیعاً، عن محمّد بن عبد الله بن جعفر الحمیری، عن أبیه، عن الریان بن الصلت، عن الرضا (علیه السلام) ـ فی حدیث ـ أنّه قال للعلماء فی مجلس المأمون: أخبرونی عن هذه الآیة: ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَینَا مِنْ عِبَادِنَا ﴾ [4] فقالت العلماء: أراد الله بذلک: الاُمّة کلّها، فقال الرضا (علیه السلام): بل أراد الله: العترة الطاهرة ـ إلی أن قال الرضا (علیه السلام): ـ ونحن أهل الذکر الذین قال الله عزَّ وجلَّ: ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِن کنتُمْ لا تَعْلَمُونَ ﴾ [5] فقالت العلماء: إنما عنی بذلک: الیهود والنصاری، فقال أبو الحسن (علیه السلام): سبحان الله! ویجوز ذلک؟ إذن یدعونا إلی دینهم، ویقولون: إنّه أفضل من دین الإِسلام، فقال المأمون: فهل عندک فی ذلک شرح بخلاف ما قالوا یا أبا الحسن؟ قال: نعم الذکر: رسول الله (صلّی الله علیه وآله)، ونحن أهله، وذلک بین فی کتاب الله حیث یقول فی سورة ﴿الطلاق: ( فَاتَّقُوا اللهَ یا أُولِی الأَلْبَابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنزَلَ اللهُ إِلَیکمْ ذِکرًا﴾[6] * ﴿ رَّسُولاً یتْلُو عَلَیکمْ آیاتِ اللهِ مُبَینَاتٍ ﴾ [7] فالذکر: رسول الله (صلّی الله علیه وآله)، ونحن أهله.[8]
حضرت به داشنمندان مجلس مأمون فرمودند از این آیه به من خبر دهید که تفسیرش چیست (آیه 32 سوره مبارکه فاطر) علماء گفتند: خدا همه امت را از ارث به علم کتاب قصد کرده است، حضرت فرمودند بلکه خداوند اهل بیت عترت را قصد کرده است که معنای باطنی است تا اینجا که فرمودند ما اهل ذکر هستیم که خداوند فرموده از اهل ذکر سؤال کنید و علماء گفتند اهل ذکر یهود و نصارا هستند سپس حضرت فرمودند پس جایز است خدا ما را به دین یهود و نصارا دعوت کند و این از دین اسلام برتر است الخ.
پس استفاده میشود حضرت معنای فاسئلوا خلاف ظاهر برداشت آیه است و معنای ظاهری مراد نیست پس احتمال دیگر در مورد بطن این شد که معنای ظاهری مراد جدی نیست. و امام مستعمل فیه را معنای باطنی دانستند. و شما فکر میکردید معنای ظاهری وجود دارد.
ما عرض میکنیم شاید حضرت میفرمایند باطن آیه را در نظر بگیر و اینکه آیه ظاهر ندارد مشکل است[9] .
در آیه دیگر ذکر را رسول معرفی میکند و اهل ذکر مراد اهل رسول است. پس اصلاً یک معناست منتهی یک نکته باقی است و این در برخی از موارد است و در برخی از موارد از معنای ظاهری رفع ید نشده است.