1402/11/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسائل علم اصول / مباحث الفاظ / وضع / علائم حقیقت و مجاز / صحت حمل
کلام ما در علامات حقیقت و مجاز بود علامت اول تبادر بود و علامت دوم صحت حمل و صحت سلب یود که صحت حمل علامت حقیقت و عدم صحت حمل علامت مجاز است، به نظرم آمد بیشتر به زوایای بحث وارد شویم.
در اینکه صحت حمل علامت حقیقت و صحت سلب علامت مجاز باشد چهار اشکال بیان شده.
اشکال اول: از آیت الله بروجردی است که میفرمایند میتوانیم لفظ عین را به کار ببریم و اراده ذهب کنیم و از عین به معنای فضه صحت سلب دارد حال آنکه برای فضه هم حقیقت است و برخی 70 معنا برای عین برشمردند و عین اراده شده به معنای ذهب و از عین به معنای فضه صحت سلب دارد پس عین به معنای فضه باید مجازی باشد حال آنکه عین به معنای فضه هم مجازی نیست.
پس اینکه بخواهد صحت حمل علامت حقیقت و صحت سلب علامت مجاز باشد این تالی فاسد را دارد پس این دو علامت حقیقت و مجاز نیستند.
پاسخ اول
بحث ما در مشترک لفظی نیست و پس از علامات حقیقت و مجاز بحث مشترک لفظی را بررسی میکنیم.
پاسخ دوم
در مشترک لفظی اگر بخواهیم معنای مجازی را بفهمیم باید تمام معانی را سلب کنیم نه یک معنا را، اگر لفظی به کار بردیم و تمام معانی لفظ را نفی کردیم میفهمیم در این معنا مجازی است. بنابر این اگر یک معنا سلب شود در سایر معانی مجاز نیست.
اشکال دوم: مرحوم امام خمینی در تهذیب الاصول
ما قبل از اینکه از صحت حمل از کسی استفاده کنیم، میبینیم به نظر فرد صحت حمل دارد پس میفهمیم معنا حقیقی است، آن شخص یا اهل لسان است یا نه. اگر اهل لسان است او قبل از حمل کردن و قبل از حیوان الناطق انسان و قبل از حمل انسان ابتدا تبادر برای وی ایجاد میشود و آن را از صحت حمل بی نیاز میکند و در زبان فارسی میخواهیم معنای کلمه را بفهمیم و به محض استعمال تبادر سبقت میگیرد و صحت حمل برای او لغو است و قبل از حمل تبادر انجام شده است و اگر کسی که به سراغ وی میرویم اهل لسان نباشد این به علامت چهارم بازمیگردد که تنصیص اهل لغت است. به تعبیر دیگر صحت حمل با مسبق به تبادر است یا بازگشت به علامت چهارم دارد در فرض اول لغو و در فرض دوم علامتی دیگر است.
مناقشه
در هر دو فرض قضیه اشکال قابل پاسخ است:
در فرض اول که حمل کننده اهل لسان است: اگر استعلام این شخص با استعمال همراه باشد فرمایش شما وارد است چون قبل از استعمال تبادر وجود دارد اما اگر استعلام وی مقدم بر استعمال باشد یعنی در مقام سخنرانی دقت به حقیقت و مجاز داشته که الحیوان الناطق انسان سپس در مقام استعمال آنچه که سابق گفته توجه میکند و متوجه میشود آنگاه از روی فطرت این حمل را انجام داده بوده پس میفهمد انسان حقیقت است در حیوان ناطق.
بنده عرض میکنم این اشکال ممکن است صورت نگیرد چون تبادر و صحت حمل لااقل هم زمان انجام میشود و در کنار تبادر است.
در فرض دوم که حمل کننده اهل لسان نیست: ما عرض میکنیم تنصیص اهل لغت یعنی به گفتههای لغویون مراجعه کند و به قاموس و العین و المنجد مراجعه کند ولی محل کلام ما صحیح الحمل دانستن در استعمال عرب است و اگر این معنا را صحیح الحمل بداند میشود علامت حقیقت و الا مجاز است.
اشکال سوم: مرحوم شهید صدر
صحت حمل حداکثر چیزی که افاده میکند ترادف دو معنا است نه اینکه معنای حقیقی را برای دیگری مشخص کند در حیوان الناطق انسان میفهمیم این دو ترادف دارند اما اینکه کدام در دیگری حقیقت است را نمیفهمیم و شاید دو معنای مجازی باشند که یکدیگر را تفسیر میکنند.
مثلاً از باران گاهی به مطر و گاهی به غیث تعبیر میکنند و حداکثر استفاده ترادف میشود اما معنای حقیقی لفظ هستند فهمیده نمیشود.
بنده عرض میکنم مثلاً انسان و بشر را استعمال میکنیم و در انسان و بشر اشکال ایشان وارد است اما اینکه معنای حقیقی هستند یا مجازی فهمیده نمیشود و ما عرض میکنیم همینکه حمل بر هم شدند و قرینهای نیست میفهمیم یک معنا دارند و آن همان معنای حقیقی است.
در مفرد و بسیط هر دو اینطور است مثل الاسد حیوان مفترس و نمیگویند این مفرد با مرکب مترادف است و میگویند مفرد برای معنای مرکب وضع شده است و ما از صحت حمل حقیقت بودن را استفاده میکنیم و به معنای ترادف در بین مفرد و مرکب گفته نمیشود.
اشکال چهارم
که برخی بیان کردند این است که اگر ما الان در کلام عرب صحت سلبی را مشاهده کنیم این اشکال را هم بنده اشاره کردم امروز که صحت سلب را میبینیم ثابت میکند که در قرن ما (قرن 15) موضوع له این لفظ این گونه است و ما موضوع له زمان شارع را نمیفهمیم و پرده از آن موضوع له برداشته نمیشود لذا صحت حمل در زمان ما کاشف از صحت حمل و صحت سلب در زمان اهل بیت نیست پس علامت حقیقت صحت حمل نیست.
از این اشکال هم ممکن است پاسخ دهیم که اصل عدم نقل مشکل را حل میکند یعنی اصل این است که این معنایی که الان است همان معنای زمان اهل بیت است و به تعبیر دیگر معنای زمان اهل بیت نقل به معنای دیگر نشده و همینطور ادامه داشته پس همان معنا، معنای حقیقی است.
سپس گاهی تعبیر میکنند که استصحاب قهقرایی است و ما استصحاب قهقرایی را قبول نداریم چون یقین سابق را باید به شک لاحق برسانیم و در استصحاب قهقرایی یقین حال را به شک سابق میرسانیم ولی ما استصحاب نمیکنیم بلکه اصل عدم نقل را از زمان معصوم جاری میکنیم و معنای زماننا هذا را با آن مطابقت میدهیم و با این بیان اشکال چهارم هم حل میشود.
برخی این راه حل را اصل مثبت میدانند ولی به نظر حقیر این مناقشه وارد نیست چون واسطه در اینجا واسطه خفیه است و عرف به این واسطه اعتنایی ندارد.