1402/10/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ / وضع / وضع اسماء اشاره / دیدگاه محقق اصفهانی
کلام ما در بحث وضع مبهمات بود و چند دیدگاه بیان شد.
دیدگاه محقق اصفهانی
ایشان در نهایة الدرایه که تعلقه کفایه است در ذیل همین بحث میفرمایند: ایشان مطلبی که در تفاوت من و ابتدا بیان کردند در هذا و مشار الیه آن بیان میکنند.
معنای اسم اشاره معنون مفهوم اشاره است یعنی ما عنوانی داریم به نام مفهوم اشاره و واقعیت و معنونی دارد، واضع در هنگام وضع عنوان اشاره را لحاظ کرده (وضع عام) اما لفظ هذا را برای مفهوم و عنوان اشاره وضع نکرده است (که موضوع له عام باشد) بلکه برای معنونات آن عنوان وضع کرده است پس موضوع له خاص است. هذا را برای معنون وضع کرده.
مرحوم آخوند کوشیدند اشاره و تخاطب را از دایره موضوع له خارج کنند و جزء معنای موضوع له ندانستند اما محقق اصفهانی اشاره و تخاطب را جزء معنای موضوع له دانستند البته نه به مفهوم اشاره و تخاطب بلکه واقع اشاره و تخاطب که جزئی حقیقی است داخل در معنای موضوع له است. به تعبیر دیگر عنوان مفهوم مشار الیه است و این عنوان مشترک است بین همه مواردی که مورد اشاره واقع میشوند و اینها مصادیقی تحت عنوان کلی جامع هستند و آن مشار الیه است.
ما نمیتوانیم رابطه مشار الیه را با این موارد رابطه کلی و مصداق یا کلی و فرد بدانیم چون اگر رابطه مشار الیه با این موارد رابطه کلی و فرد و یا مصداق باشد باید بین افراد جامع ذاتی تصور میشد و ذاتیات آنها مشترک باشد که عنوان کلی باشد در حالی که در ما نحن فیه رابطه کلی مشار الیه با مصادیق و معنونات کلی و فرد نیست چرا که بین افراد مشار الیه در ذاتیات اشتراک نباشد مثل حجر و شجر و انسان هیچ وجه اشتراکی ندارند.
پس اینها در عنوان مشترک هستند لذا مفهوم مشار الیه که مفهوم کلی است و اول تصور میشود و لذا میگوییم وضع عام است با مواردش رابطه عنوان و معنون دارد نه رابطه کلی و فرد و یا مصداق، واضع هنگامی که هذا را برای معنایی وضع کند ابتدا لفظ هذا را در ذهن تصور میکند و معنای عام مشارالیه را در ذهن تصور میکند، آن گاه لفظ هذا را برای معنونات آن عنوان یعنی برای واقع اشاره و تخاطب که یا اشاره ذهنی و یا اشاره خارجی است وضع میکند پس اشاره و تخاطب طبق این معنا داخل در معنای موضوع له است پس هذا بر مفرد مذکری که مقارن با اشاره و تخاطب خارجی است دلالت میکند، ضمیر هم همینگونه است اگر غائب باشد برای مفرد مذکر به ضمیمه اشاره واقعی و خارجی به غائب وضع شده است و اگر ضمیر مخاطب باشد برای تخاطب وضع شده است لذا لفظ هذا با مشار الیه متفاوت است چون لفظ مشار الیه برای معنای کلی وضع شده ولی لفظ هذا برای واقعیات این مشار الیه وضع شده است پس وضع عام موضوع له خاص شد.
ایشان قضیه حینیه قائل هستند: یعنی برای مفهوم مشار الیه فی حال الاشاره.
اشکال
این ادعای بدون دلیل است.
پاسخ
باقی دیدگاهها نیز هیمنگونه است و دلیلی اقامه نشده است.
آیت الله فیاض در جلد 2 مباحث الاصولیه صفحه 70[1]
بیان دیگر دیدگاهها در محل بحث (هناک مجموعة من الدواعی فی المسأله)
الاولی
قد یتوهم ان اسماء الاشاره کهذا موضوعه بازاء المفرد المذکر و هذه موضوعة بازاء المفرد المونث
این توهم باطل است چون کلمه هذا اگر به ازاء مفرد مذکر وضع شده بود باید معنای اسمی میشد، و مرادف با کلمه مفرد مذکر میشد حال آنکه این ادعا باطل است چون متبادر از کلمه هذا با مفرد مذکر متفاوت است و هذا دارای معنای اشاره نیز میباشد.
پاسخ استاد
اگر میگفت برای مفرد مذکر مشار الیه وضع میشد چه اشکالی داشت؟ به نحو وضع عام موضوع له عام و طبق نظر مرحوم آخوند میشود.