1402/10/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ / وضع / حقیقت وضع / معنای حرفی / دیدگاه محقق خویی
کلام ما در بحث وضع حروف بود و سه قول عمده در مسأله وجود دارد.
هیچ تفاوتی میان اسم و حرف نیست و فقط مقام استعمال متفاوت است.
حروف هیچ معنایی ندارند و همانند علامت هستند.
حروف معنایی دارند که سنخا با اسم متفاوت است.
دیدگاه محقق نائینی و اصفهانی در قوم سوم بیان شد.
دیدگاه سوم هم عرض شد و بحث عرض نسبی است و قول چهارم نظر محقق خویی است که کمی از آن بیان شد و کامل اشاره میکنیم.
این بزرگوار میفرمایند: حروف ضیق کننده معانی اسمیه و جملات مرکب است و آنها را حصه حصه میکند. حرف به نسبتهای خارجی کار ندارد بلکه در عالم مفاهیم، مفهوم اسم و جمله ترکیبی را تضییق میکند.
معانی اسمیه دارای سعه و اطلاق هستند. ضرب معنایی اسمی است و شامل همه افراد زمانی میشود و هزاران حصه برای آن وجود دارد، از جهت فاعل سعه دارد از جهت مکان سعه دارد و میلیاردها حصه برای ضرب وجود دارد و حرف معانی اسمیه را حصه حصه میکند و دایره آنها را تضییق میکند. صرت من البصره، من دایره سیر را مضیق میکند و به سیر حصه میدهد. لذا عمل حرف تضییق مفاهیم و معانی اسمیه است.
مشتقات هم همینطور، اضافه، صفت و موصوف همه مورد تضییق حرف قرار میگیرند. حرف گاهی بر سر مفردات در میآید، مثل فی یوم الجمعه که حصه یوم را مشخص میکند، گاهی بر جمل داخل میشود مثل هل زید عادل؟ و بر سر جمله (ترکیب تام) وارد میشود و حرف متعلق خود را تضییق میکند. هل، هیئت را تضییق میکند به استفهام.
اما قسم اول (حرفی که بر مفرد داخل میشود): مثلاً خبر از ثواب نماز در مسجد را که بیان میکنیم: الصلاة فی المسجد، پس هر نمازی آن ثواب را ندارد بلکه نماز در مسجد مراد است، اکرم زیدا فی یوم الجمعه یا الصوم فی العیدین حرام که حرمت صوم حصه خاصی پیدا کرد که مراد عیدین است.
هیئت هم مثل حروف مقید میکند: هیئت اضافه مثل غلام زید (بنده این مورد را تقدیر حرف جر میدانم) مراد مطلق غلام نیست. وقتی گفته میشود اجتماع النقیضین محال پس هر اجتماعی محال نیست مثل اجتماع دو بشر، دو حجر و هر چیز دیگری محال نیست.
بنابر این حروف معانی اسمیه را تحصیص میکند چه در عالم خارج وجود داشته باشد چ نداشته باشد (به وجودات خارجی کار ندارد).
پس حروف هم در ناحیه ممکن و هم در ناحیه مستحیل و واجب تحصیص میکند.
ثبوت العلم لزید ممکن (حصه ای با هیئت فهمیده میشود و حصه دوم با حرف جر فهمیده میشود)
ثبوت العلم لواجب ضروری (هیئت اضافه و حرف جر تحصیص کردند)
ثبوت الحاجة للواجب محال
چرا یکی ممکن و دیگری ضروری و دیگری محال است؟ چون ما با هیئت اضافه و حرف جر حصه ها را جدا کردیم و هر کدام حکم جدایی داشت.
پس حرف: یوجد معنی فی غیره است (آن غیر معانی اسمیه هستند) و معنایی در غیر ایجاد میکند و آن معنا تضییقی است.
معانی حرفیه ایجادیه هستند (مثل محقق نائینی) بلکه ایجاد حصه و تضییق در معانی اسمیه.
الفاظی که برای معانی اسمیه وضع شدند برای نفس المفهوم است اما به افراد وجودی آن کاری ندارد و موضوع له الفاظ خود مفهوم است و طبیعت مهمله و لابشرط مقسمی است (وجود و عدم شرط نشده بلکه محمول آن یا وجود است یا عدم).
صلاة مطلق است و دارای حصه های مختلف است و شارع میگوید: الصلاة فی الحمام مکروه، الصلاة فی المسجد مندوب، الصلاة فی البیت مباح و با این کار محمولها هم متفاوت میشود.
در ادامه حروفی بیان میشود که حصه هیئتات ترکیبی را میضق میکند مثل حروف استفهام (هل زید قائم)، تمنی، ترجی، ندا و امثالهم که کار این حروف تضییق هیئات است. لیت زید غنی از جهت تمنی و ترجی و نفی و سؤال مطلق بود، اما ادات دایره آن را محدود میکند و هیئت تمنی و ترجی میگیرد. مدلول جمله انشائیه ابراز امر اعتباری نفسانی است و آن را ابراز میکنیم. لذا این حروف مفاد مدخول خود را تضییق میکنند.
حروف برای تضییق معانی اسمیه وضع شدند و این معانی اسمیه گاهی مفرد هستند و گاهی هیئت و مرکبه هستند و فرقی نمیکند مفهوم مدخول حرف ممکن یا واجب یا محال باشد.
پس معانی حرفیه با اسمیه متحد نیستند بر خلاف قول مرحوم آخوند و رضی الدین، و ایجادیه هم نیست به معنایی که محقق نائینی بیان کردند، نفس الربط و نسبت خارجیه هم نیست، و موضوع برای اعراض نسبیه هم نیست (بر خلاف قول محقق اصفهانی و عراقی) بلکه مباین با معانی اسمیه هستند و برای تضییق معانی اسمیه وضع شدند.
پس وضع حروف از قسم سوم اقسام وضع است وضع عام موضوع له خاص است، مرحوم آخوند حروف را نیز مثل اسم جنس میدانستند، بلکه واضع در معنای حرف معنایی عامی تصور میکند و آن تضییق است سپس به اعتبار تضییقات خارجیه لفظ را وضع میکند.
بنده عرض میکنم تضییقات خارجیه هم متعدد هستند، پس وضع عام موضوع له خاص است چون تضییق فلانی باز هم افراد متعددی دارد ولی نسبت به تضییق اولی و مفهوم تضییق خاص است.