1402/09/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ / وضع / حقیقت وضع / معنای حرفی / بررسی دیدگاه محقق نائینی
کلام ما به مناسبت اقسام وضع که به چهار قسم تقسیم شد به آن متعرض شدیم، به وضع معنای حرفی منتهی شد.
در جلسه گذشته قول جانب افراط بیان شد (قول مرحوم رضی الدین و آخوند): وضع معنای حرفی و اسمی هیچ تفاوتی ندارد و علقه وضعیه بین حرف و معنا آلیت است و علقه وضعیه بین اسم و معنا لحاظ استقلالیت است.
آیت الله خویی این قول را جانب افراط دانستند و نقد آن گذشت.
قول دوم (قول جانب تفریط): حروف معنا ندارند بلکه به عنوان علامت برای خصوصیتی هستند که در مدخول حروف واقع میشوند یعنی حروف معنایی افاده نمیکنند مثل حرکات اعرابیه میمانند و کار آن دلالت بر خصوصیتی در مدخولشان است. ضرب زید عمروا حرکت رفع در زید و نصب عمرو دال بر فاعلیت و مفعولیت است، حروف هم اینچنین هستند و معنایی در مدخول خود بیان میکنند صرت من مشهد الی قم، من و الی معنا ندارد اما مشهد ابتدای غایت سیر و قم انتهاء غایت سیر است و ابتدا و انتهای سیر فهمیده میشود که اگر من و الی نبودند فهمیده نمیشد.
پس قول دوم حروف را تشبیه به حرکات اعرابی میکند.
آیت الله خویی میفرمایند: این قول شبیهتر به تناقص است (اصول فقه الشیعه تقریر سید محمد مهدی موسوی خلخالی جلد 1 صفحه 94 به بعد).
و هذا القول اشبه بالتناقض: چون مراد شما از اینکه فرمودید حروف معنا ندارد چیست؟
اگر مراد شما مثل (آل) تزیین است
یا مثل باء بر سر خبر لیس است؟ ا لیس الله بکاف عبده
یا باء بر سر فاعل کفی است؟ کفی بالله شهیدا
پس علامت بودن برای مدخول معنا ندارد، یک بام و دو هواست اگر معنا ندارند چگونه خصوصیتی را بیان میکنند، چون وقتی میگویید علامت هستند برای خصوصیت در مدخول مشخص میشود حروف معنایی دارد که در مدخول خود ظهور و بروز پیدا میکند و از ناحیه حروف آمده است و اگر حروف نبود آن معنا هم فهمیده نمیشد پس حروف معنا دارند. سرت من مشهد، من ابتدای غایت را بیان میکند پس معنا دارد و لو در مدخول خود، یا انتهای غایت را بیان میکند و لو قم معنا دار میشود.
اما حرکات اعرابیه هم معنا دارند و برای معانی خاصه وضع شدهاند، رفع برای فاعلیت مدخول وضع شده و نصب هم برای مفعولیت مدخول وضع شده است (ما در تنظیر شما هم مناقشه کردیم).
یمکن ان یقال: فردی که میگوید حروف معنایی ندارد و در ضمن غیر است مرادش این است که اگر مدخولی نباشد حرف معنایی دارد یا خیر؟
پاسخ: بله معنا دارد رفع بما هو رفع علامت فاعل و نائب فاعل و مبتداست و تحقق خارجی آن حین الحاق به اسم است.[1]
قول سوم (تغایر معنیهما ذاتاً و سنخا بان یکون سنخ المعنی الحرفی مغایر مع سنخ معنی الاسمی)
دیدگاههایی نسبت به این قول وجود دارد.
دیدگاه اول: ایجادیة المعنی الحرفی (محقق نائینی در فوائد الاصول جلد 1 صفحه 37 تا 47 و اجود جلد 1 صفحه 25 به بعد)
آیت الله خویی در سه مرحله این دیدگاه را تبیین میکنند.
حروف هم مثل اسماء معنا دارند اما ذاتاً با اسماء متفاوتند و مفهوم غیر مستقل هستند یعنی تصور معنای حرفی فقط با تصور طرفین ممکن است (بصره و کوفهای باید باشد تا ابتدائیت و انتهاء غایت مشخص شود) اما معانی اسمیه مستقل هستند.
مرحله اول
موجودات گاهی جوهر هستند (الموجود لا فی الموضوع) و یا عرض هستند (الموجود فی الموضوع)