1402/08/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ / وضع / حقیقت وضع / بررسی کلام محقق خویی / مسلک تعهد
کلام ما در حقیقت وضع بود یعنی دلالت وضع لفظ بر معنا.
اقوال عمده بیان شد.
دلالت بین لفظ و معنا ذاتی است
برزخی بین ذاتیه و جعلیه
عدم ذاتیت که خود چهار قول داشت:
حقیت واقعیه مستندبه جعل
حقیقت اعتباریه
مسلک تعهد
قرن اکید
قول دوم سه تفسیر دارد که قول محقق اصفهانی تفسیر اول آن بود (جعل اللفظ علی المعنا) و کلام در تفسیر سوم از آن سه تفسیر است یعنی اعتبار الملازمه بین طبیعی اللفظ و طبیعی المعنا.
آیت الله خویی دو مناقشه بر این تفسیر دارند:
مناقشه اول
این تعریف از وضع پیچیده و دور از اذهان عموم و عرف است.
بیان استاد: مفاد ملازمه همه فهم و عرف پسند است و همه برای استعمال لفظ و معنا همه این را تصور میکنند.
آیت الله فیاض اشکال کردند: وضع همین پیچیدگیها را دارد نه لغوی و عرفی محض چون ارتکازا کسی شک در اصل وضع نمیکند و اطفال هم این مطلب را میفهمند که برای معنا الفاظی قرار داده شده و تحلیل دوم اگرچه که از ذهن عرف دور است، اما مانع معنای وضع بودن نیست.
مناقشه دوم
غرضی که داعی وضع است استعمال لفظ در معناست و لفظ در تصور و تصدیق دال بر وجود معناست لذا وضع مقدمه برای استعمال و دلالت است و طبیعی است که دو شیء باشد: دال و مدلول، بنابر این تنزیل وجود لفظ برای معنا یک شیء شدن است و لفظ و معنا را یکی میدانید و این خلاف وضع است.
اشکال آیت الله فیاض
تنزیل وجود لفظ بر معنا منافاتی با تعدد ندارد و قول تنزیل منجر به وحدت لفظ و معنا نمیشود، نازل منزله دوئیت را قبول کرده است و یکی از آن دو شیء نازل منزله دیگری قرار میگیرد.
اشکال استاد
آیت الله فیاض قائل به این هستند تنزیل در عالم اعتبار مانع از دوئیت در عالم خارج نیست، حال آن که اصل بحث ما صرف الاعتبار بودن لفظ و معنا است نه اینکه ناظر به عالم خارج باشد و مدعای آیت الله خویی در اعتبار است نه در عالم خارج.
قول سوم: مسلک تعهد
به قول آیت الله فیاض تعهد چند خصوصیت دارد:
الف) علقه وضعیه تابع اراده متکلم است (دلالت تابع قصد و اراده تفهیم معناست) پس دلالت وضعیه مختص دلالت تصدیقیه است.
ب) وضع امر تکوینی است، اما امر تکوینی اعتباری و نفسانی و وجود پیدا میکند در عالم نفس متکلم و تعهد در نفس متکلم شکل میگیرد. و این تعهد فعل اختیاری نفس است و متعلق به این است که تلفظ در عالم خارج هم معهد به اراده معنای خاص است.
ج) قضیه متعهد بها قضیه شرطیه است یعنی من تلفظ میکنم به لفظ خاص تا اینکه مراد افهام معنای مخصوص را انجام بدهم.
د) هر مستعملی با توجه به این نظریه واضع است چون مستعمل هم متعهد به این خصوصیت است و تعهد هر شخصی قائم به آن شخص است و هر شخصی تعهد دیگری را به عهده نمیگیرد.
استاد: آیا واقعاً هم مستعملی واضع است؟ ظاهراً واضع اولین متعهد است و نفرات بعد قبول کننده این تعهد در مقام استعمال هستند.
ه) سیره عقلائیه بر این تعهدات در باب الفاظ قائم شده است.