1402/08/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقدمات علم اصول / مسأله دوم: موضوع علم اصول / اقسام عرض / عرض ذاتی
عرض شد در بحث موضوع علم اصول به چند مطلب میپردازیم؛ چرا هر علمی باید موضوع داشته باشد، مطلب دیگر این است که تمایز علوم به چیست (موضوع یا غرض)، و مطلب امروز موضوع هر علم است.
موضوع علم
مرحوم آخوند در کفایه: ان موضوع کل علم هو نفس موضوعات مسائله عیناً و ما یتحد معها خارجا و ان کان یغایرها مفهوما تغایر الکلی و مصادیقه و الطبیعی و افراده[1]
در اینجا مرحوم آخوند موضوع هر علم را با موضوعات مسائل علم یکی میدانند اما مصداقا اتحاد دارند اما مفهوما موضوع هر علم با موضوع مسائل علم تفاوت دارند. در بین مطلبی را اشاره میکنند: خود موضوع هر علم را تعریف میکنند: ان موضوع کل علم (و هو الذی یبحث فیه عن عوارضها الذاتیه ای بلاواسطه فی العروض)
بیان چند نکته توسط مرحوم آخوند:
1. ضابطه موضوع هر علم
2. عرض ذاتی و غریب
3. اتحاد مصداقی موضوع هر علم با موضوعات مسائل آن علم و تفاوت مفهومی موضوع علم با موضوعات مسائل علم
مطلب اول: ضابطه موضوع هر علم
در علم منطق تعریف شده: موضوع هر علم چیزی است که در آن از عوارض ذاتیه آن بحث میشود: در علم نحو از عوارض ذاتی کلمه بحث میشود و آن اعراب و بناء است اعراب یعنی در حالت مبتدا و خبر چه حالتی پیدا میکند و قس علی هذا و هر چیزی در آن علم از عوارض ذاتی آن بحث شود. و یا در علم فقه از عوارض فعل مکلف بحث میشود: الصلاة واجبة فعل مکلف صلاة است و وجوب از عوارض صلاة است و یکی دیگر از افعال مکلف غیبة است که محرمة و این حرام عارض بر فعل مکلف است پس در علم فعل از احکام خمسه نسبت به فعل مکلف بحث میشود و موضوع علم فقه فعل مکلف است.
مطلب دوم
عرض یا ذاتی است و یا غریب
عارض از جهتی بر دو قسم است (آنچه بر معروضی عارض میشود) یا بدون واسطه عارض میشود یا مع الواسطه
واسطه یا واسطه در ثبوت است، یا واسطه در عروض است:
واسطه در ثبوت یا داخل است و یا خارجی و یا مباین.
واسطه در ثبوت داخلی یا مساوی است و یا اعم.
واسطه در ثبوت خارجی یا مساوی یا اعم و یا اخص است.
واسطه در اثبات هم بعداً بیان خواهد شد.
ما 3 اصطلاح در واسطه داریم (ثبوت و عروض و اثبات).
بدون واسطه حمل شدن: الاربعة زوج (زوجیت بدون واسطه عارض بر چهار است) و اینکه ذات زوجیت چهار است و بخاطر شیء دیگری نیست.
واسطه در ثبوت داخلی مساوی: الانسان متکلم (واسطه ناطقیت است) سر تکلم انسان نطق است (قوه ادراک دارد). ناطقیت از اجزاء ذاتی انسان است و از حیث نسب اربعة با انسان مساوی است.
واسطه در ثبوت داخلی اعم: الانسان ماش (واسطه حیوانیت است) مشی جزء ذات است و حیوانیت نسبت به انسان (معروض) اعم است.
واسطه در ثبوت داخلی اخص نداریم؛ چون واسطه داخلی یا فصل است که مساوی است یا جنس است که اعم است.
واسطه در ثبوت خارجی مساوی: الانسان ضاحک (به واسطه تعجب) ضحک بر انسان حمل میشود به واسطه خارجی (تعجب) مساوی با انسان (معروض)، تعجب عرض است و جنس یا فصل نیست.
واسطه در ثبوت خارجی اعم: الانسان متعب (به واسطه مشی) پس تعب بر انسان بوسیله واسطهای اعم از انسان عارض میشود.
واسطه در ثبوت خارجی اخص از معروض: الحیوان ضاحک (واسطه تعجب) واسطه حمل ضحک بر حیوان تعجب است و تعجب اخص از حیوانات است (انسان اخص از حیوان است).
مباین: الماء حار (به واسطه نار) آتش واسطه حمل حرارت بر آب است و واسطه مباین با معروض است.
واسطه در عروض: عارض مجازاً بر معروض حمل میشود (در این فرض نسبت بین عرض با معروض سنجیده میشود اما در حمل حقیقی نسبت واسطه با معروض محاسبه میشد): المیزاب جار (جری المیزاب): واسطه میزاب است و آن علاقه حال و محل است پس حمل جریان بر میزاب مجازی است با واسطه علاقه حال و محل.
واسطه در اثبات: اثبات (علم) و هر چه که واسطه در علم شد واسطه در اثبات است و صرف علم محل کلام است: علم به حریق در دار به واسطه رویت دخان و یا خرید دارو برای واسطه در اثبات علم به مریضی زید.
البته به زعم بنده واسطه در اثبات میتواند در موارد قبلی هم باشد.