1402/07/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقدمات علم اصول / اهمیت علم اصول / ادوار مختلف علم اصول
در مقام بیان ادوار علم اصول بودیم. سه دوره بیان شد و تمام شد؛ دوره تأسیس و تدوین و ارتقاء و توسعه و اخباریگری بیان شد.
دوره چهارم چند خصوصیت دارد که به سرعت اشاره میکنیم.
این دوره دو قرن طول کشید از اوائل قرن 11 تا اواخر قرن 12 به طول انجامید. پس از کتابهای صاحب معالم و سر سلسله این دوره ملأ محمد امین استرآبادی متوفای 1033 یا 1036 است، ایشان علم اصول را حاصل بحوث شافعی میدانستند و ما عرض کردیم مؤسس علم اصول خود اهل بیت بودند و تدوین آن توسط بزرگان شیعه نیز بوده است. این بحثها در حجیت قطع و حجیت ظواهر بسیار مفید است. چون اخباریها ظواهر کتاب را الا آنچه روایت بیان کرده حجت نمیدانند. ایشان تضاد شیوه اصولیون و اصحاب ائمه را دست آویز کرده حال آنکه مراد از اجتهاد، اجتهاد به رأی بوده است. لذا برخی از زمان اول میگفتند اجتهد برأیی، این نوع اجتهاد باطل شمرده شده نه اجتهادی که دلیل از کتاب و سنت دارد. این تفکر 200 سال ادامه داشت و اهم کتب آن فوائد المدنیه استر ابادی است و اصول الاصیله فیض کاشانی است (ما در بحث حجیت ظواهر این دو کتاب را مطرح کردیم و نظرات آنها را از کتب خودشان بررسی کردیم). ایشان حکم عقل را حجت نمیدانند، اجماع محصل و منقول را حجت نمیدانند، روایات کتب اربعه را حجت میدانستند و حاجتی به علم رجال نداشتند. در شبهه موضوعیه توقف میکردند. برخی از بزرگان تمایلات اخباری داشتند همانند ملأ محمد تقی مجلسی، مرحوم علامه مجلسی، شیخ حر عاملی، مرحوم ملاخلیل قزوینی، سید نعمت الله جزایری، ملأ محسن فیض کاشانی، شیخ یوسف بحرانی و دیگران بودهاند.
در این دوره در عین حال دانشمندان اصولی هم بودند ولی اخباریگری شایع شده بود و به آنها توجهی نشد؛ از جمله سلطان العلما متوفای 1064، مرحوم فاضل تونی متوفای 1071 صاحب وافیه، ملأ خلیل قزوینی متوفای 1089، مرحوم آقا حسین خونساری 1101، آقا جمال خونساری متوفای 1125 اما سیطره به دست اخباریها بود.
احیاء و استحکام علم اصول که از اواخر قرن 12 تا سال 1260 ادامه داشت، این دوره توسط مرحوم محمد باقر فرزند محمد اکمل وحید بهبهانی است، این بزرگوار اصاله اصفهانی و از نوادگان علامه مجلسی است، دخترشان آمنه بیگم خواهر علامه مجلسی بوده است. اما 20 سال در بهبهان اقامت کرد و در این 20 سال پایههای اخباریگری را سست کرد لذا به ایشان بهبهانی گفته میشود. ایشان سپس کربلا رفت و با عالمان بزرگ اخباری آنجا همانند صاحب حدائق مقابله علمی کرد. ایشان 103 رساله نگاشته است و رسائل الاصولیه چاپ شده است و کتابی قابل توجه است. ایشان الفوائد الحائریه دارد.
تمسک به ظواهر پس از فحص از مخصص و مقید و ناسخ (برخلاف اخباریها که ادعای اغماض و تحریف قرآن را دارند.)
تفکیک اخذ به ظواهر با اجتهاد به رأی در دیدگاه اهل بیت علیهم السلام
حکم قطعی عقل که هیچ فطرت صحیحی تردید در حجیت آن ندارد حجت است (همانند قبح عقاب بلا بیان و یا اشتغال یقینی یستدعی فراغ الیقینی) پس از زمان وحید بهبهانی، آیت الله سید محمد روحانی در منتقی الاصول، و شهید صدر قبح عقاب بلا بیان را قبول ندارند.
بیان تفاوت اجماع شیعه با اجماع اهل سنت (اجماع امامیه، اجماع کاشف از قول معصوم است)، اما اجماع اهل سنت مورد تأیید معصوم نیست و اجماعی شکل نمیگیرد و بقول شیخ انصاری اجماع اصل سنیهاست (در سقیفه) و اهل سنت پایه ریز اجماع هستند.
نیازمندی به علم رجال و رساله اجتهاد واخبار را نوشت و به وحید مجدد علم اصول میگویند، و چقدر بد است ما حداقل یک رساله از آن رسالهها را کار نکنیم.
ایشان شاگردان متعددی دارند از جمله: میزای قمی صاحب قوانین الاصول، محمد مهدی بحرالعلوم، نراقیین، مرحوم کاشف الغطاء (در مقدمه آن نوشتهاند که ایشان 200 بار شرایع را مطالعه کردند)، مرحوم صاحب ریاض، مرحوم شفتی و امثالهم.
از کتب ایشان میتوان به الفوائد الحائریه اشاره کرد، ملأ احمد نراقی عوائد الایام، هدایة المسترشدین محمد تقی اصفهانی که شرح معالم است. شیخ محمد حسین اصفهانی صاحب فصول هستند، مرحوم سید محسن اعرجی کاظمی صاحب المحصول که شرح وافیه فاضل تونی است، سید محمد مجاهد صاحب مفاتیح الاصول، شریف العلما مازندرانی از بزرگان این دوره هستند.
از زمان مرحوم شیخ انصاری متوفای 1281 ه.ق تا الان دوران و عصر شکوفایی علم اصول است و از رسائل شیخ شروع شد از جمله ابداعات شیخ این است که مباحث اصولی را به الفاظ و عقلی تقسیم کرد و اصول عملیه را شرح و تبیین کرد، انسداد را تبیین عمیقی کرد و کیفیت استدلال شیخ بسیار عمیق است. دیدگاههای شیخ در مباحث الفاظ نیز در مطارح الانظار تقریرات خارج شیخ است. کتاب بحر الفوائد نیز نظرات شیخ را خوب بررسی کرده است که استاد رسائل باید به آن رجوع کند.
بنده بزرگان این دوره را مفصلاً عرض نمیکنم و چهار مکتب اصولی را نام برده و بررسی میکنیم. اولین مکتب، مکتب حله است و سه مکتب پس از شیخ اعظم فعالیت کردند. و سه مکتب دیگر مکتب سامرا و نجف و قم هستند که در آینده بیان خواهد شد.