1402/07/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقدمات علم اصول / اهمیت علم اصول / ادوار مختلف علم اصول
عرض شد در آغاز علم اصول مقدماتی اشاره کنیم. بیان شد اصول به معنای پایه و اساس است و دورههای گذشته بر علم اصول را بیان کردیم و ادعای ما این بود که امام باقر و صادق علیهما السلام اصول آغاز شده است.
بیان دو شاهد بر مدعای فوق:
وجود روایاتی که مبین روایات اصولی هستند، خواه این روایات ابتداء بیان شده باشد یا پاسخ سؤال راوی باشد.
در مباحث الفاظ و مسح بر جبیره حضرت میفرمایند:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَسَنِ بْنِ رِبَاطٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی مَوْلَی آلِ سَامٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَثَرْتُ فَانْقَطَعَ ظُفُرِی فَجَعَلْتُ عَلَی إِصْبَعِی مَرَارَةً فَکیفَ أَصْنَعُ بِالْوُضُوءِ قَالَ یعْرَفُ هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ کتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ﴿- ما جَعَلَ عَلَیکمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ﴾[1] امْسَحْ عَلَیهِ.[2]
حضرت به ظاهر کتاب رجوع میدهند که بمعنای حجیت ظواهر کتاب است. حضزت به نحو عملی آموزش دادند.
عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِیعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع أَ لَا تُخْبِرُنِی مِنْ أَینَ عَلِمْتَ وَ قُلْتَ إِنَّ الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ وَ بَعْضِ الرِّجْلَینِ فَضَحِک ثُمَّ قَالَ یا زُرَارَةُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ نَزَلَ بِهِ الْکتَابُ مِنَ اللَّهِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یقُولُ- ﴿فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ ﴾فَعَرَفْنَا أَنَّ الْوَجْهَ کلَّهُ ینْبَغِی أَنْ یغْسَلَ ثُمَّ قَالَ- وَ ﴿أَیدِیکمْ إِلَی الْمَرافِقِ ﴾ثُمَّ فَصَّلَ بَینَ الْکلَامِ فَقَالَ ﴿وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکمْ ﴾فَعَرَفْنَا حِینَ قَالَ- ب﴿ِرُؤُسِکمْ﴾ أَنَّ الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ لِمَکانِ الْبَاءِ ثُمَّ وَصَلَ الرِّجْلَینِ بِالرَّأْسِ کمَا وَصَلَ الْیدَینِ بِالْوَجْهِ فَقَالَ ﴿وَ أَرْجُلَکمْ إِلَی الْکعْبَینِ ﴾فَعَرَفْنَا حِینَ وَصَلَهَا بِالرَّأْسِ أَنَّ الْمَسْحَ عَلَی بَعْضِهَا ثُمَّ فَسَّرَ ذَلِک رَسُولُ اللَّهِ ص لِلنَّاسِ فَضَیعُوهُ ثُمَّ قَالَ﴿- فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیمَّمُوا صَعِیداً طَیباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکمْ وَ أَیدِیکمْ مِنْهُ﴾ فَلَمَّا وَضَعَ الْوُضُوءَ إِنْ لَمْ تَجِدُوا الْمَاءَ أَثْبَتَ بَعْضَ الْغَسْلِ مَسْحاً لِأَنَّهُ قَالَ بِوُجُوهِکمْ ثُمَّ وَصَلَ بِهَا وَ أَیدِیکمْ ثُمَّ قَالَ مِنْهُ أَی مِنْ ذَلِک التَّیمُّمِ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ ذَلِک أَجْمَعَ لَمْ یجْرِ عَلَی الْوَجْهِ لِأَنَّهُ یعَلَّقُ مِنْ ذَلِک الصَّعِیدِ بِبَعْضِ الْکفِّ وَ لَا یعْلَقُ بِبَعْضِهَا ثُمَّ قَالَ ﴿ما یرِیدُ اللَّهُ لِیجْعَلَ عَلَیکمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ﴾[3] وَ الْحَرَجُ الضِّیقُ.[4]
حضرت در این مورد به ظاهر آیه قرآن استناد میکنند و حجیت ظهور آن را استفاده میکنند.
در باب تعارض ده ها روایت آمده است، ان جائکم شاهدان او خبران و روایاتی که در باب تعارض مطرح میشود.
در باب حجیت خبر ثقه اهل بیت روایاتی به ما آموزش دادند. و یا بطلان استدلال به قیاس و استحسان که حضرت صادق علیه السلام خط بطلانی بر قیاسات ابو حنیفه کشیدند. روایات باب برائت و یا حدیث رفعی که حضرت رسول آن را بیان کردند، و یا روایات اصل استصحاب و یا احتیاط و دیگر اصولی شرعی.
شاهد دوم وجود رسالههای اصولی شاگردان امام باقر و امام صادق علیه السلام که این رسالهها به صورت تجمیع و تفسیر روایات بوده است. از جمله هشام بن حکم که کتاب اخبار و کیف تصح که بحث حجیت روایات باشد را نگاشته و یا بحث الفاظ و مباحثها را نگاشته است. این آثار را کشی و شیخ و ابن ندم در کتبشان بیان کردند.
برخی سه دوره و برخی چهار دوره و تا شش و نه دوره برای علم اصول بیان کردند. هر کدام یک بازه زمانی و خوصیاتی مطرح کردند که طبق آن ادورا متفاوت شده است. به نظر بنده شش دوره وافی است.
دوره تأسیس علم اصول است که گذشت. به عصر تأسیس اصطلاحاً عصر روائی هم گفته میشود؛ چون قواعد اصولی در ضمن روایت بیان شده است.
این عصر تا زمان مرحوم صدوق و کلینی باقی است.
عصر تدوین دیدگاههای اصولی و اینکه مسائل اصولی مستقلاً محل بحث قرار گرفت. این عصر از حدود سال 320 تا 460 بوده. از خصوصیات این عصر اضافه شدن عقل و اجماع به ادله است. ابن جنید آنقدر به عقل تمسک میکند که برخی ایشان را اهل سنت میدانند و این بخاطر اشتباه روش قیاس اهل سنت با روش عقلی ایشان است. بزرگان این عصر مرحوم شیخ مفید متوفای 413 صاحب کتاب تذکره است، سید مرتضی متوفای 436 صاحب الذریعه الی اصول الشریعه است، شیخ طوسی متوفای 460 صاحب کتاب عده الاصول هستند. و این دوره تا اوائل غیبت کبری ادامه داشت.
شهید صدر ادوار اصول را سه دوره میداند؛ دوره تأسیس و تمهید (ادوار میانه) و دوره کمال که اوائل قرن 11 از وحید بهبهانی.
سید مرتضی ابتدای الذریعه میفرماید: علم اصول با فقه و کلام ممزوج بوده و افرادی که در علم اصول کتاب نوشتهاند مسائل و قواعدی را مطرح کردهاند که از مسائل علم کلام است و ربطی به اصول فقه ندارد. مواردی را بیان میکنند و البته خود ایشان هم برخی از قواعد کلامی را بیان کردند.
بعد از شیخ طوسی 100 سال همه مقلد شیخ بودند و دوره رکود برخی میشمارند، سپس دوره توسعه و ارتقاء و تکامل علم اصول است. از زمان ابن ادریس حلی شروع و تا زمان شیخ بهایی ادامه دارد که 450 سال به طول انجامید. سر آغاز دوره توسط ابن ادریس حلی بوده است متوفای 598، که من ایشان را شروع کننده نمیدانیم و ادق آن محقق حلی متوفای 676 است. کتاب اصولی مهم ایشان معارج الاصول است و سپس علامه حلی متوفای 726 هستند صاحب نهایة الوصول الی علم الاصول، تهذیب الوصول و مبادئ الوصول الی علم الاصول است. سپس به مرحوم شهید ثانی میرسیم صاحب کتاب تمهید القواعد است و سپس فرزند ایشان متوفای 1011 معالم را نگاشت که بسیار کتاب ارزندهای است که قبل از ما کتاب درسی بوده است و سپس شیخ بهایی متوفای 1031 کتاب زبدة الاصول را نگاشت.
در انتهای دوره سوم برخی مثل آقا حسین خونساری برخی قواعد فلسفی را داخل در علم اصول کردند.
دوره اخباریگری است، و شاید این دوره آمدند تا جلوی پیشروی قواعد فلسفی را در اصول بگیرند. از بزرگان این دوره میرزای استر آبادی صاحب فوائد المدنیه است. برای فهم مبانی اخباریگری بسیار مهم است.