1401/09/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: استصحاب / تنبیهات استصحاب / تنبیه دهم / استصحاب حادثین (بررسی فروع فقهی)
بحث مجهولی التاریخ و معلوم و مجهول التاریخ را بیان کردیم، مرحوم آخوند استصحاب را جاری ندانسته و مرحوم شیخ جاری دانستند، ولی معارض برای آن قائل شدند، آیت الله خویی هم در مصباح الاصول تحت مجلدات موسوعه ایشان جلد ۴۸ ص ۲۴۶ مطلب شیخ را قائل شدند که استصحاب جاری میشود، در معلوم التاریخ، از معلوم التاریخ تا محل شک محل بحث ما قرار میگیرد.
انما یسقط الاصل بالمعارضه لعدم امکان التعبد بالمتضادین معاً و الالتزام بالطهارة و الحدث فی آن واحد[1]
علم اجمالی به زوال داریم پس استصحاب ها تعارض میکنند.
ان قلت: حال که معارضه کردند چه باید کرد؟
قلت: وقتی استصحاب تساقط کرد به سراغ اصل دیگری میرویم که اشتغال و برائت است.
مثال های بحث:
در نماز میدانم نماز خواندم ولی نمیدانم طهارت من قبل از نماز بوده یا بعد از آن؟
یا نمیدانم صبح که طاهر نبودم، موقع نماز طاهر هستم یا خیر. در چنین مواردی که شک در طهارت است باید نماز اتیان شود، بخاطر قاعده اشتغال. محل کلام ما قبل از نماز است.
در مس مصحف نمیدانم طهارت دارم یا نه؟ و نمیدانم وضوی من پس از تخلی بوده یا قبل از آن و گاهی یا هر دو مجهول التاریخ هستند و یا یکی معلوم و دیگر مجهول است.
استصحاب هر کدام جاری میشود و تعارض میکنند و قبل از مس مصحف اصالة البرائة از حرمت است.
بیان استاد: در مثال فوق باید طهارت احراز شود، و برائت از حرمت محل جریان نیست؛ چون لایمسه الا المطهرون و از لسان دلیل احراز طهارت استفاده میشود.
موضوع جواز مس مصحف متطهر است و نیاز به احراز دارد. به تعبیر دیگر مستثنی منه لایمسه احد است و مستثنی ما مطهرون است، حین شک در طهارت، تحت عموم عام مستثنی منه باقی میماند. ممکن است فرض آیت الله خویی کوتاهی دست ما از اصول لفظیه بوده باشد.
نکته: تمسک به عام در شبهه مصداقیه خاص را همانند مشهور ما نیز قائل هستیم.
مثال سوم: اذا علمنا بوجود الجنابة و الغسل و شککنا فی المتقدم منهما
شخص علم به غسل دارد، ولی نمیداند بعد از جنابت است یا قبل از جنابت.
این فرد در مورد نماز شامل قاعده اشتغال میشود؛ چون این شخص باید طهارت را احراز کند و از آن اول نماز باید طاهر باشیم. لذا فرد مورد مثال شامل قاعده اشتغال میشود و باید طهارت را تحصیل کند.
اما همین فرد نسبت به مکث در مسجد شامل قاعده برائت میشود؛ چون در لسان دلیل فرد جنب مورد نهی است و فرد مشکوک الجنابة است.
قاعده ای کلی در بیان آیت الله خویی: کل مورد علم توجه التکلیف فیه، و شک فی مقام الامتثال فهو من مواد قاعده الاشتغال و کل مورد شک فی اصل التکلیف فهو مورد البرائه.
مثال چهارم: فرد یقین دارد لباس نجس شده و یقین دارد لباس شسته شده ولی نمیداند شستشو قبل از نجاست بوده یا قبل از آن، در این مورد پس از سقوط و تعارض دو استصحاب، قاعده طهارت جاری میشود، اصالة الطهارة در مورد لباس حاکم است.
کل شیء طاهر حتی تعلم انه قذر، در مثال ما نیز علم به قذارت نیست و قاعده طهارت حاکم و نماز صحیح است.
چند مثال دیگر هم در ادامه بیان میکنند:
اذا کان الماء قلیلا طاهرا فعلمنا بتتمیمه کرا و بملاقاته مع النجاسة.
حادث ۱: تمیم کر به صورت سطلی نه اتصال به آب جاری
حادث ۲: ملاقات با نجاست
ولی تقدم و تأخر آن را نمیدانیم، اگر تتمیم اول باشد آب پاک است و اگر بالعکس باشد، آب نجس است.
نکته: آبی که بوسیله سطل به مقدار کر میرسد، در صورتی پاک است که در زمان قلیل بودن نیز آن آب پاک باشد و الا فرض مثال شکل نمیگیرد و یا اینکه آب کری که بو و رنگ و مزه تغییر کند.
گاهی ملاقات و کریت مجهولی التاریخ هستند و گاهی نیز کریت معلوم و ملاقات مجهول است و گاهی نیز بالعکس و سه صورت در مسأله شکل میگیرد.
قول اول: طهارت آب در هر سه صورت
قول دوم: قول محقق نائینی؛ نجاست آب در هر سه صورت
قول سوم: تفصیل.