1401/08/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: استصحاب / تنبیهات استصحاب / تنبیه هشتم / اصل مثبت / فرع فقهی سوم و چهارم
بحث امروز با بحث دیروز کاملا مرتبط است. عرض شد ما در روز آخر ماه شعبان یا شوال یا رمضان، عرض کردیم که این سرایت دارد به همه ماه ها. حال مثالی که ما زدیم، مثلا 29 روز از ماه رمضان گذشته است و نمیدانیم امروز روز سی ام ماه مبارک است یا روز اول ماه شوال است، چون این را نمیدانیم، عرض شد که سه استصحاب این جا جاری میشود، استصحاب بقاء شهر رمضان،استصحاب عدم خروج شهر رمضان، استصحاب عدم ورود ماه شوال. پس در یوم الشک، سه استصحاب جاری شد. این هم معلوم است که امروز را باید روزه بگیریم، تعبد هم داریم و آن استصحاب است، به خاطرسه استصحاب که هر سه به یک جا برگشت میکند.
اما سوالی که دیروز مطرح بود؛ سوال این بود که ایا این سه استصحاب که هر کدام جاری شود اثرش این است که امروز هنوز ماه مبارک است و باید روزه بگیریم، آیا این سه استصحاب اثبات میکنند که فردا هم اول ماه شوال است؟ چرا، شما بگویید معلوم است اگر امروز آخر ماه رمضان باشد، سی ام، فردا میشود اول، نه، شاید هم امروز در واقع سی ام نباشد، شاید امروز در واقع روز اول ماه شوال باشد، از کجا میدانید که این ماه سی روزه است، ما با استصحاب به سی روز رسیدیم، استصحاب اصل است، اصل فقط وظیفه عملیه من را در ظرف شک نشان میدهد، اصل طریق احراز به واقع نیست.
پس احتمال دارد همین امروزی را که با استصحاب گفتم هنوز ماه مبارک است، شاید امروز روز عید فطر باشد، از طرفی شاید هم امروز سی ام ماه مبارک باشد و فردا اول ماه شوال باشد. در واقع امر دایر است بین این که فردا اول ماه شوال یا دوم ماه شوال باشد. آیا میشود با آن سه استصحاب که گفت امروز روزه بگیر، اولیَّت فردا را استصحاب کنیم و در نتیجه آثار را هم بر آن بار کنیم؟ این را گفتند مصداقی میشود برای اصل مثبت. استصحاب جاری کردم و اثر را بر آن را بار کردم که پس فردا اول شوال است و در او اثر را بار کردم که مثلا استصحاب نماز روز اول ماه.
در ادامه عرض کردیم که البته باید در واقع اینجا تفصیل بدهیم، تفصیلی که ما میدهیم، اولیَّت یعنی چه؟ گفتیم اول شهر یعنی وجود المسبوق بعدم مثله، مرکب از این است، اول شهر یک وجودی است که مسبوق است یعنی قبلش عدم مثل خودش است، مثل خودش یعنی اول شهر، وجود است که قبل خودش عدم مثل خودش است، یعنی اول شهر نیست، کی بوده روز قبل؟ سی ام ماه مبارک گفتیم. یا بگو الوجود المسبوق بضدِّه، اول شهر یعنی آن چه که وجود دارد و مسبوق است یعنی قبلش ضد خودش است، ضد خودش یعنی آن اول ماه است و این سی ام ماه است، آن ماه شوال است و این ماه مبارک است.
فرمودند اگر این معنا را گفتیم، ما استصحاب عدم هلال ماه شوال را جاری میکنیم، یا بگوییم استصحاب بقاء ماه مبارک را، استصحاب ها را که جاری کردیم، اثبات میشود که فردا اول ماه است. یکی میگوید چرا؟ مگر این اصل مثبت نیست؟ میگویند نه، موضوع آن احکام خاصه ای که بعد میآید، روز اول و دوم و اینهاست. تمام گره در اینجاست، روز اول ماه مرکب از دوجزء شد، یک، امروز اول شوال است دو، روز سابق بر امروز از مثل امروز نیست، چون ما اثبات کردیم که امروز اول شوال است(نتیجه جاری کردن استصحاب)، چیز دیگری که ما اثبات کردیم این بود که روز دیروز مثل امروز نیست. جزء اول بالوجدان احراز شده است زیرا یقین داریم که فردای یوم الشک از ماه شوال هست، پس اینکه ماه شوال است را به دست آوردیم، جزء دومش هم عدم اینکه مسبوق به مثل خودش نیست. پس مرکب شد یک جزئش با وجدان احراز شد که امروز از ماه شوال است، یک جزئش با اصل احراز شد، این که امروز روزی است که استصحاب وقتی کردیم آن را، نتیجه آن استصحاب این است که امروز غیر از زمان دیروز است، امروز ماه شوال است در حالی که دیروز را با استصحاب گفتیم ماه رمضان است.
مرحوم نایینی و دیگر بزرگان میگویند پس جزء اول بالوجدان احراز شد چون علم داریم که فردای یوم الشک از ماه شوال است، جزء دوم با اصل احراز شد، استصحاب عدم هلال ماه شوال در یوم الشک پس در نتیجه فردای یوم الشک میشود اول. نمیخواهیم این در نتیجه را بار کنیم، اثر این دو تا شیء مرکب که امروز از شوال است به اضافه این استصحاب نتیجه میگیریم که فردا یعنی فردای یوم الشک میشود از ماه مبارک رمضان، تا شد از ماه مبارک رمضان، احکام هم بار میشود، از جمله احکام مثلا نماز مستحبی روز اول ماه و امثال این ها است، این تا اینجا فرمایش مرحوم نایینی و دیگر بزرگان که در این زمینه فرمایش فرموده اند.
تا اینجا تفصیل دادیم که یک راهش این بود. فرع دوم این است که بگوییم نه، این اولیَّت، اولش شهریَّت عنوانی هست که خودش انتزاع میشود از الوجود المسبوق بعدم مثله، الوجود مسبوق بضدِّه، ما یک الوجود نسبت به روز فردای یوم الشک داریم،می گوییم این وجودی است که مسبوق است به ضدش، چون دیروز گفت ماه مبارک با استصحاب، پس الوجود المسبوق بعدم مثل خود امروز؛ چون آن ماه مبارک بوده است و امروز ماه شوال است، یا بگو الوجود المسبوق بضده. از این یک معنایی را انتزاع میکنیم که پس این چنین وجودی یعنی اول، انتزاع میشود اولیَّت از الوجود المسبوق بعدم مثله، الوجود مسبوق بضده، محقق نایینی میفرمایند که اگر این کار را کردیم این اثبات نمیکند که فردا اول ماه شوال است و پس فردا دوم ماه شوال است، به این خاطر که اول معنایی است انتزاع میشود از روزی که مثلش در گذشته محقق نشده است، اشکال چیست؟
منتقی الاصول اینجا توضیح میدهد که ان استصحاب عدم دخول شهر شوال فی هذا الیوم ثابت نمیکند اولیت فردا را مگر به ملازمه عقلیه، چون شما میخواهید از این اثبات کنید فردا اول ماه شوال است، ایشان میگوید ملازمه عقلیه بعد میگوید اگر بگویید عنوان اول انتزاع شد از اینکه امروز از این ماه است، روز قبلش از ماه قبل است، به تعبیر ایشان مرکب است عنوان اول از دو چیز، یکی با اصل احراز شد، یکی بالوجدان، پس اینجا میگوییم هذا لا یلتزم به، به این خاطر که عنوان اولیَّت از وجود بسیط انتزاع میشود و این خصوصیت با اصل احراز نمیشود. عنوان اولیت از وجود مرکب احراز نمیشود، یک وجود بسیطی لازم است باشد، ما اینجا عرض میکنیم علی الظاهر فرقی نمیکند، یا باید در فرض مرکب هم مثل این فرض انتزاعی و بسیط در او هم قائل باشیم که استصحاب اولیت را اثبات نمیکند، یا اگر هم قائل میشویم باید در هردو قائل بشویم.
محقق نایینی شاید چون متوجه این مشکلات بوده اند، ایشان میفرمایند که ما اصلا نیازی به استصحاب نداریم برای اثبات اولیت که خودمان را این همه به زحمت بیندازیم، ما میرویم به سراغ ادله، که بعد بگویید اصل مثبت است و الی آخر، این حرف ها مطرح بشود. ما میگوییم یک نصوصی داریم که مدار را بر صیام و افطار، یکی از دو چیز قرار داده اند، یا گفتند به تعبیر ایشان، مضیِّ ثلاثین یوماً از ماه قبلی یا رؤیت هلال. محقق نایینی میگویند ما وقتی شک کردیم آیا هلال رؤیت شد یا نشد، بنا میگذاریم طبق این ادله که میگوید صم للرُّؤیه و افطر للرؤیه، من هنوز که رؤیت نکرده ام که افطر را عمل کنم، من چون رؤیت نکردم بنا را بر این میگذارم که وظیفه ام صوم است، روزه است، دیگر اصلا ما نیازی به اصل پیدا نمیکنیم و مقتضای نصوص این است که اول ماه بعد از روز آتی است، یعنی بعد از روزی که امروز بوده است، مثبتات اماره را هم قبل گفتیم حجت است.[1]
مرحوم آیة الله خویی اشکال میکنند، میگویند این نصوص فقط اختصاص به دوماه دارند، ماه مبارک رمضان و ماه شوال، در حالی که ما نیازمند هستیم در سائر ماه ها این را جاری کنیم. مثلا بین انتهای ماه ذی القعده و ذی الحجة، روز عید قربان و رمی جمره عقبه و ...، همه این احکام میخواهد بار بشود، فقط دعوای ما رمضان و شوال نیست، در حالیکه این ادله لفظیه ای که شما میگویید این ها فقط ناظر به ماه رمضان و ماه شوال هستند.
مرحوم آیة الله خویی به دنبال راه چاره رفتند، تعبیر ایشان این است که ما استصحاب میکنیم در خود اول ماه، یعنی روز بعد از یوم الشک یقین میکنیم که روز اول ماه جدید حاصل شده است، یا به وسیله روز قبل اگر دیروز شوال بوده است یا به وسیله امروز، اگر دیروز ماه مبارک بوده است.
آیة الله خویی یک علم اجمالی درست میکنند و میگویند الان که من روز بعد از آن روز استصحاب هستم، الان یقین دارم که اول ماه محقق شده است، یا به امروز اگر امروز سی ام ماه مبارک بوده است، یا به دیروز اگر دیروز روز اول ماه شوال بوده است، البته در عالم واقع نه با استصحاب، با استصحاب که باید بگوییم دیروز ماه مبارک بوده است، خیر. بعد میگویند الان، امروزی که دیروزش را بااستصحاب سی ام گفتم، من امروز نمیدانم هنوز اول ماه شوال امتداد دارد یا اینکه امروز دیگر اول ماه شوال نیست، زیرا یک احتمال این بود که دیروز اول ماه شوال باشد، پس الان امروز که من واقع شده ام، نمیدانم امروز اول ماه است یا امروز دوم ماه است، پس در امروز استصحاب میکنم بقاء اول ماه را، چون اول ماه تا الان محقق شده است.
من نمیدانم اول ماه ادامه دارد که هنوز امروز اول ماه باشد، یا اینکه ادامه ندارد که امروز دوم ماه باشد که دیروز اول ماه بود، استصحاب میکنم بقاء اول ماه را، نتیجه اش این است که روز اول ماه جدید باقی است، ولو احراز نکنیم امروز اول ماه است یا امروز اول ماه نیست، نه، ما با علم اجمالی و بعد استصحاب بقاء عنوان اول ماه بودن را نتیجه میگیریم که امروز اول ماه است، اگر بگوییم این شد اثر عقلی آن، میگوینداین اثر عقلی نیست، خود استصحاب بقاء اول ماه، یعنی امروز اول ماه است دیگر، امروز که اول ماه بود، اثر شرعی را بر آن بار میکنیم. بعد ایشان میگویند که اثر بر اتصاف امروز به اول ماهیت بار نمیشود به مفاد کان ناقصه که بگویید کان هذا الیوم، الیوم الأول، نه، اثر بر این بار نمیشود، بلکه اثر بر وجود اول یوم بار میشود، به مفاد کان تامه، یعنی اول یوم وجود گرفته است که یقینا وجود هم گرفته است، اما ما نمیدانیم که دیروز بوده است یا امروز بوده، استصحاب میکنیم بقاء روز اول را نتیجه میگیریم آثار شرعی را.
چیز دیگری که لازمه عقلی یا عرفی اش باشد، این وسط تخلل نمیکند، تا گفتیم استصحاب میکنیم بقاء یوم اول را، نتیجه این است که پس آثار شرعی را بر این بار کن، دیگر واسطه عقلی یا عادی نمیخورد. این فرمایش آیة الله خویی تا برسیم به سه اشکال منتقی الاصول به فرمایش مرحوم آیة الله خویی.
اشکال اول[2]
منتقی الاصول میگوید روز اول ماه که واقعیت خارجی ای ندارد مگر ذات نهار به اضافه یک خصوصیتی در آن، یعنی نهار(روز) به اضافه خصوصیتی در روز، ولیس له وجودٌ وراء النهار مع تقیُّده بالخصوصیة التی یُتَّصف بها.
ایشان میگویند که ما در ذات نهار شکی نداریم، در اتصاف نهار به آن خصوصیت شک داریم که بعد اتصاف نهار به خصوصیت اول روز بودن از آن عنوان اول را انتزاع میکنیم، اگر این باشد، مجددا شما ناگزیر هستید که از جریان استصحاب و ترتیب اثر که توضیح فنی ای دارد.