1400/11/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: استصحاب / تنبیهات استصحاب / تنبیه اول: تنبیه استقبالی / جواز بدار با فرض شک در دسترسی به آب
اولین تنبیه استصحاب
این تنبیه در بحث استصحاب استقبالی منعقد شد. استصحاب استقبالی یعنی مشکوک در آینده و متیقن بالفعل است. اما در استصحاب معمولی و متداول، یقین و متیقن سابق و مشکوک فعلی و لاحق است. مثلاً امروز یقین داریم که زید عادل است اما در معرض یک معامله ربوی قرار گرفته و ممکن است آن معامله را مرتکب شود و از طرف دیگر قرار است فردا در دادگاه شهادت بدهد، پس الان زید عادل است و شک فعلی نیست، بلکه مشکوک استقبالی است و شک به اعتبار مشکوک است، وإلا هم بالفعل و هم درآینده شک خواهیم داشت.
بعضی از ادله فقط در اعتبار استصحاب معمولی ظهور دارند اما ذیل بعضی از ادله، تعلیل (إن الیقین لاینقض بالشک) است و شامل استصحاب استقبالی هم میشود؛ چون یقین نباید به شک نقض شود. یعنی یک یقین و یک شک داریم، پس در نتیجه یک متیقن و یک مشکوک داریم و آن مشکوک نمیتواند کاری کند که ما دست از متیقن برداریم و فرقی نمیکند که مشکوک بالفعل و متیقن سابق و یا مشکوک آینده و متیقن بالفعل باشد.
مرحوم آیت الله خویی چند مثال میزنند و میفرمایند درست است که تعلیلِ در ضمن ادله حجیت استصحاب شامل استصحاب استقبالی میشود، اما در فرضی است که ثمره عملیه هم داشته باشد. البته این سخن فقط مربوط به استصحاب استقبالی نمیشود بلکه هر استصحابی در فرضی جاری میشود که دارای ثمره فقهیه و عملیه هم باشد.
یکی از مثالها که محل ابتلا است، بحث جواز بدار است. بدار مصدر مفاعله است، یعنی مبادرت کردن و اقدام فوری و فعلی به عمل. در عرف میگوییم مبادرت کرد؛ یعنی شتافت و به سرعت به سراغ انجام عمل رفت. یعنی عمل را بر مضی زمان و تغییر حال، اعم از اجزا و شرایط متوقف نکرد. مثلاً زید در اول وقت عذری دارد و نمیتواند بعضی از اجزا یا شرایط را بیاورد، اما میداند که این عجز تا آخر وقت ادامه دارد. ایشان میفرمایند اگر به بقاء عجزش تا آخر وقت علم دارد، یقیناً بدار برایش جایز است.
کسی که میداند تا آخر وقت عجز دارد، مأمور است به عملِ فاقد آن جزء و یا شرط، چون از ابتدا تا آخر وقت به نحو مستوعب این عذر شامل او میشود، لذا میتواند در ابتدای وقت مبادرت به عمل فاقد یک جزء و یا شرط کند. از دیدگاه عقل این شخص همانطور که مخیر بین افعال عرضیه (در عرض هم) است، مخیر بین افعال طولیه (در طول هم) هم است. افعال عرضیه یعنی مثلاً میتواند در منزل و یا در مسجد نماز بخواند و امثالهم. اگر هر کدام از این افعال را اتیان کرد، تکلیف از ذمه او ساقط شده و فرد دیگری لازم الاتیان نیست. افعال طولیه برای کسی است که عذرش تا آخر وقت باقی است و میتواند مبادرت کند و عمل را فعلاً انجام بدهد.
اما اگر شخص عالم به زوال عذرش تا آخر وقت است، یعنی میداند قبل از اتمام وقت عذرش یقیناً برطرف میشود، آیا میتواند الان مبادرت به عمل کند در حالیکه میداند عذرش تا آخر وقت باقی نخواهد بود؟ مثلاً الان آب برای غسل یا وضو ندارد، اما چند کیلومتر جلوتر به یک آبادی میرسد و در آنجا میتواند آب پیدا کند و میداند عذرش تا آخر وقت باقی نخواهد بود.
حال آیا در اینجا بدار جایز است یا خیر؟
مرحوم آیت الله خویی میفرمایند لایجوز له البدار بل یجب علیه الانتظار، باید منتظر شود تا به لحظهای برسد که عذرش برطرف میشود. چون او مأمورِ به طبیعیِ عمل شده است. به تعبیر آیت الله فلسفی خدای متعال از او صرف الطبیعه را خواسته نه طبیعت مقیده به اول وقت. خدای متعال از ما (انسانها) طبیعت صلاة با طهارت مائیه را میخواهد. ولی طبیعت صلاة در اول وقت واجب نیست و حداکثر میشود مستحب. ﴿فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا﴾، اگر آب پیدا نکردید، از خاک پاک به عنوان تیمم استفاده کنید. اما وجدان ماء برای کسی که میداند الان واجد نیست اما مثلاً نیم ساعت دیگر واجد است، آیا یصدق علی این شخص که واجد ماء نیست؟ اگر نتواند مأموربه را با آب انجام دهد، میشود فاقد الماء، اما اگر بتواند مأموربه را با آب انجام دهد، میشود واجد الماء.
مأموربه در قضیه ما نحن فیه چیست؟
مأموربه صرف طبیعت است. یعنی طبیعت صرفه و محضه است نه طبیعت در اول وقت. پس صرف الوجود یصدق با احد وجودات. شخص الان نمیتواند طبیعت را انجام دهد اما چند ساعت دیگر میتواند طبیعت را با طهارت مائیه انجام دهد، پس این شخص عاجز از طهارت ترابیه و فاقد الماء نیست. شاید کسی بگوید الان آب ندارد. آب داشتن و نداشتن نسبت به مسئله صلاة سنجیده میشود و در فرض ما او میتواند صلاة را در ضمن طهارت مائیه بجا بیاورد. پس در این صورت که میداند عذرش در وقت از بین میرود، بدار برای این شخص جایز نیست.
ارتباط این مسئله به بحثنا هذا چیست؟
الان بالفعل عذر دارد. فرض اول این بود که میداند عذرش در آینده تا آخر وقت باقی است و بدار جایز است. دلیل این فرض این است که او در مجموعه وقت عاجز از طهارت مائیه نیست، پس یصدق علیه أنه عاجز عن الطهارة المائیه و یا یصدق علیه أنه فاقد من طهارة مائیه. در نتیجه میتواند مبادرت کند و ثواب اول وقت را از دست ندهد.
فرض دوم این است که میداند عذرش قبل از آخر وقت از بین میرود و بدار جایز نیست.
فرض سوم (محل کلام) این است که الان یقین دارد که عذر موجود است اما نمیداند عذر قبل از آخر وقت برطرف میشود یا خیر. در اینجا یقین حالی و شک استقبالی است.
سؤال: آن شخص در فرض شک در اینکه اگر در آینده عذرش زائل میشود یا خیر، چه کند؟ مرحوم آیت الله خویی میفرمایند أما مع الشک فی بقاء عذره لایجوز له البدار، اگر شک کرد (محل کلام)، عذر فعلاً موجود است، اما اینکه در آینده هم موجود است یا خیر، حق بدار ندارد. چون اصلاً نمیداند بدل مأموربه هست یا خیر. بدل یعنی مثلاً طهارت ترابیه. مثلاً آیا اصلاً مأمور به طهارت ترابیه هست یا خیر؟ یعنی اگر عذر تا آخر وقت باقی باشد، شخص مأمور به طهارت ترابیه میشود اما اگر عذر تا آخر وقت باقی نباشد، شخص مأمور به طهارت مائیه میشود.
پس او شک دارد که مأمورِ به طهارت ترابیه هست و طهارت حاصل میشود یا خیر؟ به تعبیر دیگر شک دارد که آیا عذر تا آخر وقت باقی است یا خیر؟ ایشان میفرمایند از یک طرف میگوییم بدار جایز نیست، چون هنوز برای شخص یقین حاصل نشده که مأمور به طهارت ترابیه است، إلا اینکه استصحاب بقاء عذر تا آخر وقت در ما نحن فیه جاری است. به تعبیر ایشان به منزله علم به بقاء آن است بالتعبد الشرعی. چون شارع استصحاب را حجت قرار داده است، پس شخص میتواند بگوید متعبد شدم که عذر تا آخر وقت باقی است. در این صورت تعبداً به خاطر استصحابی که یکی از دلایل استصحاب روایات باب است. پس شارعی که روایات باب استصحاب را حجت قرار داده، همان ارکان استصحاب در استصحاب استقبالی هم جاری است، پس استصحاب حجت است. لذا آن شخص میتواند با طهارت ترابیه در اول وقت نماز بخواند.
اگر اول وقت با طهارت ترابیه نماز خواند و عذرش تا آخر وقت برطرف نشد، یعنی استصحاب با واقع مصادف شد، واضح است که عملش مجزی از وظیفه واقعیه بوده است. اما اگر اول وقت با طهارت ترابیه نماز خواند و استصحاب کرد که عذر تا آخر وقت باقی است، اما برعکس شد و وسط وقت آب پیدا کرد، در اینجا چه باید بکند؟ این بحث دائرمدار این است که آیا حکم ظاهری مجزی از حکم واقعی است یا خیر؟ اگر امر ظاهری مجزی از امر واقعی است، اینجا هم مجزی است و اگر امر ظاهری مجزی از امر واقعی مجزی نیست، اینجا هم مجزی نیست.
پس استصحاب استقبالی در مثال ما جاری است و در نتیجه در فرضی که شخص شک دارد که عذر باقی است یا خیر، استصحاب استقبالی بقاء عذر را جاری میکند، پس بدار جایز شد.
مرحوم آیت الله خویی میفرمایند هذا فی غیر التیمم من الابدال الاضطراریه. ما وقتی به ادله طهارت مائیه و طهارت ترابیه مراجعه میکنیم، چیز دیگری میفهمیم. ایشان میفرمایند ما از اطلاق بعضی از روایات در بحث تیمم، جواز بدار را استفاده میکنیم. صحیحه حلبی میگوید أنه سئل ابا عبدالله عن الرجل إذا اجنب و لم یجد الماء، شخصی جنب شد و واجد الماء نبود. قال یتیمم بالصعید، حضرت (علیه السلام) میفرمایند با خاک تیمم کند. فإذا وجد الماء فالیغتسل و لایعید الصلاه، اگر آب پیدا کرد غسل کند اما نمازی را که خوانده اعاده نکند.
در بحث طهارت ترابیه نسبت به طهارت مائیه دلیل خاص داریم و کلام حضرت (علیه السلام) هم اطلاق دارد. چون حضرت (علیه السلام) نفرمودند فإذا وجد الماء خارج الوقت، بلکه إذا وجد الماء اعم است. یکی از مصادیق وجدان ماء در وقت است. در بحث تیمم دلیل خاص داریم و نیاز به اعاده ندارد و نسبت به سایر موارد که استصحاب استقبالی ایجاد شد، میتواند تیمم را بدار کند، اما اگر در وقت عذر برطرف شد، دائرمدار اکتفا و عدم اکتفا به امر ظاهری است، اما در بحث تیمم نیاز به اینکه امر ظاهری مجزی است یا خیر، نیستیم. چون دلیل خاص داریم و از دلیل خاص و اطلاق دلیل خاص، اجزا را استفاده میکنیم.
مرحوم آیت الله خویی میفرمایند در مورد عدم جواز بدار بعضی از روایات صریح هستند. ایشان میفرمایند در آن طرف روایاتی بودند که از آنها استفاده میشد که بدار جایز و مجزی است، اما در نقطه مقابل صحیحه محمد بن مسلم را داریم که امام صادق (علیه السلام) میفرمایند سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِذَا لَمْ تَجِدْ مَاءً وَ أَرَدْتَ التَّيَمُّمَ فَأَخِّرِ التَّيَمُّمَ إِلَى آخِرِ الْوَقْتِ فَإِنْ فَاتَكَ الْمَاءُ لَمْ تَفُتْكَ الْأَرْضُ.[1] تیمم را تا آخر وقت تأخیر بینداز. اگر آب از دستت رفته، زمین و خاک از دستت نرفته و تیمم کن و نماز بخوان.
مورد این روایت کاملاً منطبق در ما نحن فیه است. چون در اینجا میگویند بدار نکن. چون در جایی بدار نمیکند که امید دارد عذر برطرف شود. اما جایی را که علم به بقاء عذر باشد، ندارد. پس یک روایت اطلاق داشت (صحیحههای اول) و هم شامل فرض یأس از برطرف شدن عذر و هم شامل فرض امید به برطرف شدن عذر میشد. صحیحه دوم با امید به برطرف شدن عذر است چون میگویند تأخیر بینداز شاید عذر برطرف شود.
پس صحیحه دوم، صحیحه اول و مقدم را تقیید میزند. چون صحیحه اول اطلاق داشت ولی صحیحه دوم خاص و مقید است. در نتیجه اگر امید به برطرف شدن عذر داشت، باید صبر کند تا آخرین جزء که اگر صبر کند نماز از او فوت میشود، اما اگر یأس داشت، از لحظه اول میتواند بدار کند.
در تیمم گفتیم باید در ظرف شک صبر کند و در غیر تیمم میتواند بدار کند. اما مرحوم سید در عروة میفرمایند و أفتى السيد (ره) في العروة عكس ما ذكرناه من التفصيل بين التيمم و غيره، فقال بجواز البدار في التيمم دون غيره من الأبدال الاضطرارية، در تیمم میتواند بدار کند و در غیر تیمم باید صبر کند. ایشان میفرمایند و لم یظهر لنا وجه. شاید مرحوم سید فإن لم تجدوا ماءً فتیمموا را بر وجدان بالفعل در تیمم حمل کرده است. آیا شخص الان که میخواهد نماز بخواند، واجد الماء است یا خیر؟ خیر. بالفعل واجد الماء نیست پس باید تیمم کند. مرحوم آیت الله خویی میفرمایند فرض مرحوم سید را نفهمیدیم. ما میگوییم شاید مراد مرحوم سید از فتوایش تمسک به این قضیه و لسان دلیل بوده که در نتیجه گفتند در تیمم بدار جایز است.