1400/09/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: استصحاب / بررسی ادله حجیت استصحاب / دلیل چهارم: روایات / صحیحه سوم جناب زراره / بیان اشکالات (محذور اصل مثبت) و نقد آنها
محذور اول: مرحوم شیخ انصاری میفرمایند اگر بخواهیم به ظاهر استصحاب اخذ کنیم، باید رکعت متصله بیاوریم که در این صورت موافق با فقه تسنن میشود و روایت، تقیهای میشود و قابل اخذ نیست. اگر هم رکعت مفصوله و جدا (رکعت احتیاطی) بیاوریم، با ظاهر روایت سازگار نیست.
محذور دوم: مرحوم آقا ضیاء، محقق عراقی میفرمایند این محذور بنا بر یکی از دو بخش تردید مرحوم شیخ انصاری لازم میآید و عمدتاً در این فرض پیش میآید که بگوییم آن یک رکعتی که حضرت (علیه السلام) در شک بین 3 و 4 فرمودند، رکعت متصله باشد.
البته اگر فرمایش مرحوم آقا ضیاء محقق عراقی در ضمن این مطلب نبود که در اینجا استثنائاً میگویند اصل مثبت حجت است، ما متعرض این محذور نمیشدیم؛ ولی چون فرمایش ایشان یک قول خاص و منفرد در حجیت اصل مثبت است، لذا این محذور را بیان میکنیم.
وحينئذ فبعد عدم تكفل الاستصحاب المزبور لاثبات حيث اتصاف الركعة بالرابعية لا يتمكن من اتمام هذه الصلوة، نظرا إلى الوقوع في محذور التشهد والتسليم، ومعه لا يبقى مجال لجريانه لعدم ترتب اثر شرعي عليه (وبما ذكرنا) تظهر نكتة الفرق بين الاستصحاب في المقام وبين ادلة البناء على الاكثر، فان الالتزام بوجوب الشتهد والتسليم في الثاني انما هو من جهة تكفل تلك الادلة بالبناء على الاكثر، لاثبات اتصاف الركعة الموجودة بكونها ثالثة أو رابعة، فيترتب عليه وجوب التشهد والتسليم (بخلاف الاستصحاب) فانه بالنسبة إلى مفاد كان الناقصة وهو ثالثية الموجود أو رابعيته لا يكون له حالة سابقة حتى يجرى فيه الاستصحاب، واما بالنسبة إلى مفاد كان التامة وهو عدم وجود الثالثة أو الرابعة فهو وان تم فيه اركانه على اشكال فيه ايضا كما تقدم، ولكنه لا يترتب عليه اثر شرعى، لان الاثر الشرعي من وجوب الشتهد والتسليم مترتب على مفاد كان الناقصة ومثله لا يثبت باستصحاب مفاد كان التامة الا على المثبت المرفوض عند المحققين.[1]
اصل موضوعی اول این است که باید احراز کنیم که تشهد و سلام را در رکعت چهارم انجام میدهیم. آنچه که در فقه روائی استظهار کردیم باید احراز شود. لذا ایشان میفرمایند اگر 5 رکعت بخواند و تشهد و سلام را در رکعت پنجم بیاورد، نمازش 2 اشکال دارد.
اشکال اول این است که به نماز رکن اضافه کرده است.
اشکال دوم این است که تشهد و سلام را در رکعت پنجم آورده در حالیکه باید در رکعت چهارم میآورد.
اصل موضوعی دوم این است که ایشان میفرمایند حجیت اصل مثبت جایی است که قبل از استصحاب یک تنزیل و تعبد شرعی را در مرتبه سابق بر استصحاب فرض کنیم که آن تنزیل زمینهساز بار شدن اثر شرعی بر مستصحب باشد. پس یک تنزیل و تعبد شرعی و یک استصحاب داریم و یک مستصحب و اثر شرعی بر این استصحاب داریم که زمینهساز ترتب اثر شرعی بر این استصحاب تنزیل و تعبد شرعی در ابتدای کار است.
در اینجا یک مثال میزنیم. مثال اول مثال حیات زید و مثال دوم مثال ما نحن فیه است.
مثال اول: اگر بخواهیم حیات زید را استصحاب کنیم، لازمه استصحاب حیات زید نبات لحیه است و اثر شرعی میخواسته بر نبات لحیه بار شود و این واسطه شرعی نیست و مستصحب میشود حیات زید. نبات لحیه واسطه است و مثلاً وجود نفقه بر آن بار میشود.
ایشان میفرمایند قبل از استصحاب حیات زید، یک تعبد و تنزیل از ناحیه شارع صورت گرفته و آن تعبد و تنزیل این است که شارع نبات لحیه را بر بقاء حیات مترتب کرده باشد. اثر استصحاب حیات، نبات لحیه است اما قبل از استصحاب حیات، اثر مثبت حجت شد. یعنی اصل مثبت حجت است و وجوب نفقه بار میشود ولو یک واسطه غیر شرعی خورده باشد، با یک فرض و شرط که شارع قبل از استصحاب، نبات لحیه را برای استصحابِ حیات، اثر قرار داده باشد و تنزیل و تعبد شرعی قبل از استصحاب از سوی شارع صورت گرفته باشد.
در ما نحن فیه مرحوم آقا ضیاء محقق عراقی میفرمایند ما روایت را حمل میکنیم بر رکعت متصله که میشود موافق فقه عامه، ولی محذور دوم که مرحوم آقا ضیاء محقق عراقی برای تمسک به استصحاب در صحیحه سوم جناب زراره میگویند، بنا بر این فرض است که از این روایت در شک بین 3 و 4 ضمیمه کردن یک رکعت را متصلتاً فهمیده باشیم. ایشان میفرمایند در اینجا به مشکل بر میخوریم. ما در این صحیحه نمیتوانیم استصحاب را در باب شک در رکعات منطبق کنیم ولی میتوانیم یک رکعت متصل را منطبق کنیم. ما نگفتیم قبل از استصحاب یک تنزیل و تعبد شرعی باشد (در اصل مثبت حجت بودن) و بعد استصحاب و آن واسطه عقلیه و اثر شرعی باشد.
در ما نحن فیه نبودن در رکعت رابعه را استصحاب میکنیم. این استصحاب یک واسطه داشت و بعد از آن واسطه یک اثر شرعی و قبل از آن استصحاب، یک تنزیل و تعبد شرعی بود. پس رکعت جدید میشود رکعت رابعه و تشهد و سلام در رکعت چهارم واقع میشود و اثر شرعی آن میشود صحت نماز و قبل از استصحاب هم باید یک تنزیل و تعبد باشد و ایشان میفرمایند باید یک تعبد به رابعیت رکعت جدید داشته باشیم.
اصل موضوعی اول را بعد از واسطه استصحاب استفاده کردیم که تشهد و سلام باید در رکعت چهارم بیاید. اصل موضوعی دوم را در استصحاب و قبل از استصحاب استفاده میکنیم.
مرحوم آقا ضیاء محقق عراقی میفرمایند ابتدا تنزیل و تعبد به رابعیت رکعت جدید و بعد از این تعبد استصحاب عدم کون در رکعت چهارم را جاری کردیم و بر این استصحاب یک واسطه زدیم که این رکعت، رکعت چهارم است و اثر شرعی که تشهد و سلام و صحت نماز است. ایشان میفرمایند اگر ما در مرتبه قبل تعبد داشته باشیم، این واسطه در اینجا چه میکند؟ تعبد داشتیم که رکعتی که میآوریم، رکعت چهارم است و عدم کون رکعت چهارم را استصحاب کردیم و هنوز تا الان تحقق ندارد و اثرش این شد که این رکعت، رکعت چهارم است. ایشان میفرمایند این را قبلاً با تعبد ثابت کردهاید. یعنی اگر قبلاً چیزی با تعبد حاصل شده، میخواهید بعد از مستصحب با استصحاب به واسطهای برسید که قبلاً ثابت شده است. پس فایده این استصحاب چیست؟
مرحوم آقا ضیاء محقق عراقی میفرمایند آیا وقتی به أن هذه الرکعه هی الرکعت الرابعه تعبد داشتید، برایتان شک ایجاد میشود؟ خیر. در این صورت موضوع استصحاب کلاً مرتفع میشود (استصحاب بلاموضوع) و یک جهت آن میشود لغویت. چون قبلاً تعبد به أن هذه الرکعه هی الرکعت الرابعه را تصور کردیم و بعد میگوییم استصحاب عدم تحقق و کون رکعت رابعه و فهذه الرکعه هی الرکعت الرابعه و این را قبلاً با تعبد و تنزیل گفتهایم. این استصحاب قابل جریان نیست چون وقتی به أن هذه الرکعه هی الرکعت الرابعه تعبد داریم، تعبداً شک نداریم که بعد بخواهیم استصحاب را جاری کنیم.
همیشه در استصحابی که اثر عقلیِ واسطه، اثر شرعی شود (اصل مثبت): اصل مثبت در جایی درست است که قبل از بار شدن اثر عقلی بر استصحاب، شرعاً یک تعبد و تنزیل بوده باشد. مرحوم آقا ضیاء عراقی میفرمایند آن تعبد و تنزیل در ما نحن فیه مشکلآفرین شد، چون اگر قبلاً آن تعبد و تنزیل را داشتیم، شک نداشتیم و اگر شک نداشتیم، محملی برای جریان استصحاب باقی نمیماند.
پس 4 مرحله داریم.
1- تعبد و تنزیل
2- استصحاب و مستصحب
3- اثر و لازم عقلی (واسطه)
4- اثر شرعی
ایشان در بحث نبات لحیه میفرمایند ما حیات زید را استصحاب میکنیم و بر آن یک اثر عرفی بار میکنیم (نبات لحیه) و بعد یک اثر شرعی بار میکنیم. ایشان میفرمایند قبل از آن باید یک تنزیل باشد تا نبات لحیه را بر استصحاب حیات تنزیل کنیم. در ما نحن فیه هم باید رکعت جدید را تنزیل کنیم. واسطه عدم کون در رکعت رابعه شد رکعت جدید و نتیجهاش این است که تشهد و سلام در اینجاست. تعبد به نبات لحیه رافع شک در حیات نیست، ولی ما میگوییم هست. اگر تعبد به نبات لحیه نداشته باشیم، شاک در حیات هستیم. اما اگر شارع بگوید نبات لحیه را بپذیر، میگوییم پس حتماً زنده است که نبات لحیه دارد. پس با تعبد باید بگوییم موضوع شک برطرف شده است.
مرحوم شهید صدر از فرمایش مرحوم آقا ضیاء محقق عراقی 2 پاسخ میدهند.
پاسخ اول این است که ایشان میفرمایند امکان حجیت اصل مثبت منحصر در این صورتی (این صورت که قبل از مستصحب یک تعبد و تنزیل شرعی باشد) که شما (محقق عراقی) گفتید، نیست و حداکثر یکی از این دو (تعبد یا تنزیل) میشود و چیزهای دیگری هم داریم.
پاسخ دوم این است که ایشان میفرمایند اصل موضوعی ما تعبد به نبات لحیه بالفعل نیست. وإلا اگر تعبد به نبات لحیه بالفعل بود، نیاز به استصحاب نداشتیم و اثر شرعی را هم بار میکنیم. در اینجا اصل موضوعی ما تعبد به نبات لحیه علی تقدیر الحیات است نه بالفعل، بلکه معلقاً علی شیء آخر. ما میگوییم اگر زنده باشد، نبات لحیه دارد. این را از قبل باید اثبات کنیم و میگوییم زنده هست یا خیر؟ میگوییم انشاءالله زنده است و حیات را استصحاب میکنیم و واسطه بر آن بار میشود و واسطهاش نبات لحیه بالفعل است و اثر شرعی هم بر آن بار میشود. تعلیق النبات اللحیه علی فرض الحیات. آیا این حیات مفروض است یا نیست؟ حیات را استصحاب میکنیم و نبات لحیه بالفعل و اثر شرعی را بر آن بار میکنیم. پس متعبدبه قبل از استصحاب با اثر عقلی یا اثر عادی بعد از استصحاب 2تا شدند. اولی علی فرض تقدیر و دومی بالفعل.
در ما نحن فیه ابتدا گفتیم تعبد به رابعیت رکعت جدید، اما این رابعیت بر تقدیر عدم اتیان رکعت جدید است. تعبد میکنیم و متعبد میشویم به رابعیت رکعت جدید بر فرض اینکه رکعت جدید نیامده باشد و فرض این است که با استصحاب میگوییم رکعت جدید نیامده و واسطه میشود اینکه این رکعت، رکعت جدید است و اثر شرعی هم بر آن بار میشود و تشهد و سلام در رکعت جدید (رکعت رابعه) است. ایشان میفرمایند تعبد اول اصطلاحاً تعبد تقدیری است و اثری که بر استصحاب و مستصحب بار میشود، اثر فعلی است.