1400/09/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: استصحاب / بررسی ادله حجیت استصحاب / دلیل چهارم: روایات / فقه الحدیث صحیحه دوم جناب زراره / بررسی کلام شهید صدر پیرامون فقره سوم صحیحه
در این صحیحه 6 فقره و 7 سؤال وجود دارد. چون در فقره سوم جمله و لم ذلک هم اضافه شده که حضرت در پاسخ فرمودند لأن الیقین لاینقضه الشک. پس فقره سوم و ششم محل کلام ماست. در فقره سوم 4 احتمال وجود دارد که مشهور علما گفتهاند از بین این 4 احتمال، احتمال چهارم برای حجیت استصحاب استفاده نمیشود.
احتمال سوم این است که مثلاً یقین به طهارت ساعت 10، ظن به اصابه نجاست ساعت 11، یقین به عدم اصابه نجاست ساعت 11:30، اقامه نماز ساعت 12، رؤیت نجاست بر لباس ساعت 12:30 و الان احتمال میدهد که این نجاست همان نجاست مظنونه قبل یا نجاست جدید باشد. فرق احتمال 3 و 4 با احتمال 1 و 2 این است که در احتمال 3 و 4 یقین به عدم نجاست قبلاً حاصل شده ولی در احتمال 1 و 2 یقین حاصل نشده و فرق احتمال 1 و 2 این است که یقین پیدا میکند که این، همان نجاست مظنونه قبل است.
واما الشك اللاحق فهو مفروض على كل تقدير في السؤال ولهذا طبق الإمام عليهالسلام عليه قاعدة من قواعد الشك ـ مع قطع النّظر عما سوف يأتي في النقطة القادمة ـ.
واما عدم استفادة أركان القاعدة من كلام زرارة فلأن ذلك مبني على افتراض ان زرارة يفترض حصول اليقين له بالطهارة عند ما فحص عن النجاسة ولم يجدها ، وعند ما وجدها بعد الصلاة شك في انها نفس النجاسة أو شيء جديد. وهذا يعني انه لا بد من حمل قوله ( فنظرت ولم أر شيئا ) على حصول اليقين بالطهارة وقوله ( فصليت فرأيت فيه ) على الشك الساري إلى متعلق اليقين.
والجملة الثانية وان أمكن دعوى ظهورها في سريان الشك في النجاسة لحال الصلاة حيث لم يقل ( فرأيته فيه ) ليكون ظاهرا في العلم بسبق النجاسة الا ان الجملة الأولى لا وجه لحملها على ما إذا حصل له اليقين بالطهارة من مجرد النّظر وعدم رؤية النجاسة الا بافتراض إعمال الإمام لعلمه الغيبي.[1]
مرحوم شهید صدر احتمال سوم را ترجیح میدهند و میفرمایند روایت در احتمال سوم ظهور دارد، چون جمله فرأیت فیه، در اینکه آن چیزی که رؤیت شده، همان نجاست مظنونه سابق است، ظهور عرفی ندارد. چون هم احتمال آن میرود و هم یک نجاست در اثنا و یا بعد از نماز ظاهر شده باشد.
آیت الله فیاض میفرمایند در اینجا قرائنی داریم که مبین این است که این، همان است و به تعبیر دیگر سر از احتمال چهارم درمیآورد. ایشان چند قرینه میآورند و میفرمایند این قرائن میگوید مرئی همان نجاست مظنونه سابق است.
القرينة الاولى، ان قول السائل: «فرأيت فيه» لما كان مسبوقاً بقوله: «اني ظننت انه اصاب ثوبي فنظرت و لم أر فيه شيئاً»، اي لم أر النجاسة المظنونة في الثوب ثم صليت فرأيت فيه، كان ظاهراً عرفاً في ان المرئي هوالنجاسة المظنونة السابقة من جهة الظهور السياقي، حيث ان وقوعه في سياق قوله: «لم أر فيه شيء» منشأً لظهوره في ان المرئي بعد الصلاة النجاسة المظنونة السابقة هذا نظير قولنا: «اني ظننت ان الدم مثلًا اصاب ثوبي، فنظرت ولم أر فيه ثم صليت فرأيت فيه» فانه لايشك في ظهوره عرفا في ان المرئي هو النجاسة المظنونة السابقة وهو الدم، و احتمال انه نجاسة جديدة مجرد احتمال لا اثر له في مقابل الظهور.
القرينة الثانية: ان هذه الجملة المتضمنة للسؤال حيث انها كانت في سياق الجملتين الاوليين، فالظاهر منها عرفاً ان السؤال فيها عن حكم الصلاة الواقعة في النجس الذي كان مظنوناً وجوده قبل الصلاة، ومنشأ هذا الظهور هو ان السؤال في الجملة الاولى عن حكم الصلاة الواقعة في الثوب المنسي نجاسته، و في الجملة الثانية عن حكم الصلاة الواقعة في الثوب المعلوم نجاسته اجمالا، و في هذه الجملة عن حكم الصلاة الواقعة في الثوب المظنون نجاسته، ثم بعد الصلاة علم بها، يعني تبدل ظنه بالعلم بها، و وقوع هذه الجملة في سياق الجملتين الاوليين قرينة عرفا على ان السائل اراد بقوله: «فرأيت فيه» رؤية النجاسة المظنونة السابقة، و سأل عن حكم الصلاة فيها، ودعوى ان الوارد في الجملة الثانية قوله عليه السلام: «فوجدته» فانه ظاهر في وجدان نفس النجاسة السابقة، واما في هذه الجملة، فغير السائل التعبير و قال: «فرأيت فيه» و لم يقل فرايته فيه، و هذا التعبير لايدل على ان المرئي هو نفس النجاسة المظنونة السابقة، مدفوعة، اولا: بانه لايبعد ظهور هذا التعبير ايضاً في ان المرئي هو نفس النجاسة السابقة و ان لم يكن في الظهور كتعبير فوجدته وفرايته فيه. و ثانيا: مع الاغماض عن ذلك وتسليم انه غير ظاهر فيه في نفسه، الا ان دلالته عليه انما هي بضميمة القرائن الخارجية.[2]
قرینه اول: من ظن پیدا کردم به اصابه، نگاه کردم و چیزی ندیدم، یعنی نجاست مظنونه را در لباس ندیدم، سپس نماز خواندم و دیدم. همان چیزی را دید که به دنبال پیدا کردنش بود. اتفاقاً ما به دفاع از آیت الله فیاض میگوییم در اینجا ضمیر، به قرینه حذف شده است. یعنی فرأیت فیه بوده فرأیته فیه (منصوب به قرینه حذف شده است). لذا ایشان میفرمایند همان چیزی که به دنبال پیدا کردنش بودیم، از قرینه سیاقیه همان را میگوییم.
قرینه دوم: ایشان میفرمایند به قرینه دو سؤال قبلی، سومی هم ظهور عرفی دارد که سؤال در مورد نمازی است که با نجاست مظنونه قبل از نماز آورده شده است. در جمله اولی سؤال از حکم نماز با لباس نجس است که نجاستش را هم فراموش کرده است. پس قرینه دوم این است که در مورد حکم نمازی که با نجاست مظنون آورده شده، ظهور عرفی دارد.
در فقره اولی حکم نماز با لباس نجس ولی فراموش کرده (منسی النجاسه)، در فقره ثانیه حکم نماز با لباس نجس که اجمالاً نجاست را میداند (مجمل النجاسه)، در فقره سوم هم که ما نحن فیه است، سؤال از حکم نماز با لباس مظنون النجاسه است. در این صورت بعد از نماز علم به آن پیدا میکند. در اولی بعد از نماز از نسیان خارج میشود و امثالهم. وقتی بعد از نماز علم پیدا میکند، یعنی ظن تبدیل به یقین میشود. فرأیت فیه یعنی همان چیزی که دنبالش بودم.
شاید کسی بگوید در فقره دوم وجدته، در وجدان نجاست قبلی ظهور دارد. ولی در جمله فقره سوم سائل تعبیر را عوض کرد و گفت فرأیت فیه و نگفت فرأیته فیه (نجاست را در لباس دیدم) پس معلوم نیست که آنچه دیده، همان نجاست مظنونه سابق باشد. ایشان در اینجا 2 پاسخ میفرمایند.
1- این تعبیر ظهور دارد که مرئی همان نجاست سابقه است (فرأیته). چون ضمیر همیشه یک مضمر و مرجع میخواهد و مرجعش هم باید لفظی و یا معنوی باشد، ولی در اینجا مرجع لفظی یا معنوی ندارد و اگر ضمیر بخواهد مرجع جدیدی داشته باشد، باید ذکر شود و اگر ذکر نشود، میگوییم به قرینه حذفش کردیم.
2- فرضاً اگر کلام ظهور هم نداشته باشد، لااقل با بعضی از قرائن در همین معنا ثابت میشود. یعنی تبدیل به یقین (صورت چهارم) میشود.
قرینه سوم: این قرینه عرفیه است که مرئی لاحق همان نجاست مظنون سابق است و نماز را با لباس نجس خوانده است. حضرت در 2 فقره قبل به جناب زراره فرمودند هم لباست را بشوی و هم نماز را اعاده کن، ولی در فقره سوم حضرت میفرمایند لباست را بشوی ولی لازم نیست نماز را اعاده کنی و تعجب جناب زراره برانگیخته شد و گفت من بعد از نماز یقین پیدا کردم که نمازم را با لباس نجس خواندم و یقین پیدا میکند که این، همان مظنون سابق است.
ایشان میفرمایند حضرت در فقره اول حکم به بطلان نماز کردند، در فقره دوم که نجاست معلوم بالاجمال بود، باز هم حکم به بطلان نماز کردند، اما در فقره سوم که نجاست مظنونه بود، حکم به صحت نماز کردند. این مطلب برای جناب زراره غریب آمد و به همین خاطر سؤال کرد لم ذلک. اگر مرئی همان نجاست قبل از ظن نبود، بلکه نجاست حاصله در اثناء و یا بعد از نماز بود، ثابت نمیشد که نماز را با لباس نجس خوانده و اینکه حضرت به صحت نماز برای جناب زراره حکم کنند، چیز عجیبی نبود. یعنی اگر قرار بود نجاست در اثناء و یا بعد از نماز باشد (همان نجاست قبلی نباشد)، در اینجا برای جناب زراره سؤال ایجاد نمیشد و میگفت شاید نمازم را با لباس پاک خواندم، چون احتمال دارد این نجاست بعد از نماز عارض شده باشد. حضرت هم میفرمایند لباست را بشوی ولی نمازت را اعاده نکن چون برایت ثابت نشده که همه نماز با لباس نجس خوانده شده است. از اینکه تلقی جناب زراره هم این بوده که نجاست مرئیه بعد از نماز همان نجاست مظنونه است، پس یقین پیدا میکند که نماز را با نجاست مظنونه آن زمان و با نجاست قطعیه الان خوانده و برایش سؤال ایجاد شد که چرا نماز من درست باشد، در حالیکه تمام نماز را با نجاست خواندم؟ پس برداشت جناب زراره هم در مقام سؤال این بوده که الان یقین پیدا کردم به حدوث نجاست مظنونه، ولی نه حدوث در اثناء و یا بعد از نماز.
قول بعدی این است که فرأیت فیه ظهور ندارد که این نجاست مرئیه همان نجاست سابقه باشد. چون ماده اجتماع احتمال 3 و 4 یقین قبل است وإلا در بعدش با هم افتراق دارند. مرحوم شهید صدر فرمودند شاید آن و شاید غیر آن باشد. لذا قول دوم، احتمال چهارم را کنار میزند و میگوید ظهور ندارد که یقین کنیم که این نجاست مرئیه همان نجاست سابقه باشد. ظهور در نجاست طارئه یا سابقه هم ندارد. پس این روایت از این حیث مجمل است.
قول بعدی این است که ظهور در این دارد که مرئی همان نجاست سابقه باشد که صحیح است. بازگشت فقره سوم به احتمال چهارم، مثل آیت الله فیاض و غیر ایشان.
ماده اجتماع احتمال 3 و 4 این است که قبل از نماز برایش یقین به عدم نجاست پیدا شده است. در این دو احتمال گفته فلم أری شیاً و نگفته فلا یکون شیء. قبل از آن هم کلمه یقین را به کار برده در صورتی که میتوانست بگوید فنظرت فتیقنت بالعدم. یعنی میگوید من ندیدم، یعنی اعم از این است که یقین کردم که نیست یا شک و ظنم به قوت خود باقیست و وارد نماز شدم و بعد از نماز دیدم. پس میتواند با احتمال دوم جمع شود و با این احتمال سازگار است.
آقایان فرمودند 3 احتمال 1 و 2 و 3 به درد استصحاب میخورد، ولی در احتمال 4 استصحاب جاری نمیشود. ولی ما میگوییم در احتمال 4 هم استصحاب جاری است، ولی به لحاظ حال نماز. چون قبل از نماز به دنبال نجاست گشته ولی چیزی ندیده، پس باز هم شک برایش باقی میماند و ابتدای نماز با استصحاب طهارت درست میشود. پس بنا بر برداشت ما الزاماً در احتمال 4 استصحاب را قبل از نماز جاری میکند.
در اینجا قاعده یقین جاری نیست، چون برای جریان قاعده یقین و شک ساری 3 شرط وجود دارد:
شرط اول این است که باید یقین به عدم اصابه حاصل شود و این یقین هم تا بعد از نماز باقی باشد و جناب زراره وقتی میگوید فرأیت فیه، کلامش ظهور نداشته باشد در اینکه مرئی همان نجاست مظنونه است و اینجا میشود شک ساری. یعنی شک هست و به متعلق یقین سرایت میکند.
شرط دوم این است که وقتی جناب زراره میگوید فرأیت فیه، اگر کلام ایشان ظهور داشت که مرئی همان نجاست مظنونه است، که اتفاقاً آیت الله فیاض میفرمایند ظهور هم دارد و اینجا شک ساری معنا دارد.
شرط سوم این است که الان بالفعل نباید یقینی در کار باشد که شک به یقین سرایت کند. فلیس ینبقی لک أن تنقض الیقین بالشک ابدا ظهور دارد که الان در افق نفس یقین وجود دارد نه شک. یعنی یقینت را با شک نقض نکن نه اینکه شک تو یقین قبل را نقض کند یا نکند. یعنی الان جناب زراره یقین دارد.
پس در احتمال سوم میشود هم قاعده یقین و هم استصحاب را لحاظ کرد، ولی در احتمال چهارم نه یقین و نه استصحاب (خروج از فرض و احتمال). در روایت ظاهراً اینکه میگوید فلم أری شیئاً یعنی چیزی ندیدم و با حالت شک وارد نماز شده، پس ما باید جایی را تصور کنیم که یک شکی قبل از نماز و یا یک شکی بعد از نماز باشد.