1400/08/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: استصحاب / بررسی ادله حجیت استصحاب / دلیل چهارم: روایات / فقه الحدیث صحیحه اولی زراره / بررسی احتمالات پیرامون شمول روایت بر شبهات موضوعیه و حکمیه
در مورد دلیل اول استصحاب (صحیحه اولای جناب زراره) بخش اول ارتباطی به بحث استصحاب نداشت اما بخش دوم محل استشهاد است. در اینکه جزاء برای وإلا چیست، حداقل 5 احتمال وجود داشت. مرحوم آقای آخوند که احتمال و قول اول را به تبع مرحوم شیخ انتخاب کردند، به این معنا بود که جزاء در وإلا محذوف است و فإنه علی یقین من وضوئه میشود علت برای جزاء. مناقشه این احتمال بود که در این احتمال بحث وضو و یقین نسبت به وضو مطرح شده است. مرحوم آقای آخوند برای اثبات الغاء خصوصیت وضو 3 وجه بیان کردند.
وجه اول این است که تعلیل ظهور دارد در اینکه امر ارتکازی است نه تعبدی.
وجه دوم این است که در لاینقض الیقین بالشک، اگر این احتمال را بدهیم که اختصاص به باب وضو داشته باشد، طبعاً به این جهت است که لام الیقین را لام عهد بگیریم، در حالیکه ظهور در جنس دارد و اصل در لام هم، جنس است، فتفید العموم.
در مقام پاسخ میگوییم ملاک در عموم، الغاء خصوصیت وضوست، چه لام را جنس بگیریم و چه عهد. در مغنی میفرماید در 3 معنای ال جنس، حتی ال جنس هم به یک معنا بازگشت به ال عهد میکند.
وجه سوم این است که از آن استظهار نمیکنیم که یقین تقید به وضو پیدا کرده باشد. چون شاید من وضوئه به ظرفی که مقدر است، تعلق گرفته است. یعنی فإنه من طرف وضوئه یکون علی یقین. پس طبق فرمایش مرحوم آقای آخوند حد وسط میشود ذات یقین نه یقین به وضو. ظاهرش این است که وجه سوم وجه متینی است و من وضوئه متعلق به محذوف است، به علاوه نوعاً یقین با باء متعدی میشود نه با من.
وجه چهارم فرمایش مرحوم آیت الله خویی است که میفرمایند یقین یکی از صفات نفسانی است که همیشه معلق است بر شیء دیگر. به تعبیر دیگر همیشه میگوییم یقینِ به. طبعاً یقین هم متعلق میخواهد و هم موضوع. البته بعضی از افعال فقط موضوع میخواهند مثل ذهب زید. ولی بعضی از افعال هم موضوع میخواهند و هم نیازمند متعلق هستند مثل صفت یقین. شاهدش این است که مثلاً شخصی میگوید یقین دارم. پس در واقع قوام یقین علاوه بر موضوع، متعلق است. اگر متعلق در کلام، متعلق کلمه من وضوئه باشد، این کشف نمیکند که یک خصوصیتی در این متعلق لحاظ شده است. بلکه از باب لابد من متعلق در اینجا میگوییم من وضوئه.
مرحوم آقای آخوند میفرمایند یقین نیازمند متعلق است. مثلاً میگوییم یقین به فلان شیء. یعنی طبق فرمایش شما (مرحوم آقای آخوند) اصل اینکه یقین متعلق دارد، اثبات شد. اما چرا یقین به وضو؟ بلکه بگوییم یقین به فلان شیء یا بگوییم یقین به شیء به عنوان مطلق. اینکه شارع میگوید فإنه علی یقین من وضوئه، پس یقیناً من وضوئه دخالتی در قصد و غرض شارع داشته است. لذا نمیتوانیم وجه مرحوم آیت الله خویی را در مصباح الاصول بپذیریم.
ما ادعا داریم که طبق اقوال یا احتمالات 5گانهای که در تقدیر جزاء مطرح شده، حجیت استصحاب به نحو مطلق استفاده میشود علی جمیع المبانی.
در اینجا چند احتمال داده شده که از صحیحه اولای جناب زراره چه چیزی برداشت میکنیم.
احتمال اول این است که دلالت دارد بر حجیت استصحاب در شبهه موضوعیه وضو با شک در نوم. پس دایره بسیار ضیق شد. استصحاب فقط در شبهه موضوعیه حجت است، آن هم شبهه موضوعیه وجوبیه مع الشک فی النوم.
احتمال دوم این است که شبهه موضوعیه باشد و وضو هم مطرح باشد. اما از حیث شک مقداری تعمیم میدهیم و میشود شبهه موضوعیه و شک در هر ناقضی که آن شک میتواند ناقض وضو یا غیر وضو باشد. پس احتمال دوم اعم شد از احتمال اول. این 2 احتمال در بعضی از قیود مشترک هستند و هر دو دال بر شبهه موضوعیه شدند و شبهه موضوعیه هر دو وضو شد و تنها فرقشان این شد که در احتمال اول شک در نوم و مشکوک با نوم است اما در احتمال دوم شک فقط تعلق به نوم ندارد بلکه شک در هر ناقضی است.
احتمال سوم این است که دایرهاش اعم از احتمال اول و دوم است. احتمال دوم به اعتبار جایگاه مشکوک اعم از احتمال اول بود، یعنی یک مشکوک نوم و مشکوک بعدی هر ناقضی مثل بول، نوم، اغماء و امثالهم.
احتمال سوم این است که بگوییم این حدیث دلالت میکند بر حجیت استصحاب در خصوص شبهات موضوعیه، اما شبهات موضوعیهاش مطلق است یعنی نه خصوص وضو.
در احتمال اول و دوم خصوص وضو را لحاظ کردیم، یکی شک در نوم و دیگری شک در هر ناقضی. ولی در احتمال سوم باز توسعه میدهیم در دایره شبهه موضوعیه. یعنی میگوییم نه وضو که احتمال اول بود و نه شیء دیگر. پس اعم است در خصوص شبهات موضوعیه به نحو مطلق، نه خصوص وضو.
احتمال چهارم که بسیاری از فقها و اصولیان معتقد به این احتمال هستند، این است که از این روایت حجیت شبهه موضوعیه و حکمیه را استفاده میکنیم.
بنا بر محتملات از نظر صناعت و ساختار کلام و با توجه به اینکه محذوفی داریم، اولاً محذوف چیست؟ و ثانیاً جزای شرط کدام است؟ و ثالثاً بنا بر هر کدام از آن وجوه، آیا نتیجه حجیت استصحاب است مطلقا یا مقید؟ ادعای ما مطلقا است.
احتمال اول که مرحوم شیخ و مرحوم آقای آخوند و بعضی از بزرگان دیگر فرمودند، این بود که بگوییم وإلا یجب علیه الوضو و در واقع تقدیر این بوده که فلا یجب علیه الوضو. در اینجا جزاء محذوف شده و فإنه علی یقین علت جزاست و جای او را گرفته است. طبعاً العلة تعمم، پس اختصاص به باب وضو ندارد و همه موارد را شامل میشود.
احتمال دوم از مرحوم محقق نائینی است که میفرمایند فإنه علی یقین جزا و جمله خبری در مقام انشاء است. ایشان میفرمایند امتیازش هم بر 3 چیز است.
1- تحفظ بر ظهور جمله (خبریه) باشد.
2- تحفظ بر ظهور جمله (در مقام جزا) باشد.
3- تحفظ بر این جهت که جزا علت نیست بلکه معلول است.
یعنی وإلا یستیقن قد نام فإنه علی یقین من وضوئه. این جمله طبعاً جمله خبریه است لفظاً و معناً، اما علت شرط است. شرط در جمله ما نحن فیه چیست؟ إلا یستیقن أنه قد نام. یعنی شخص یقین به نوم ندارد. فإنه علی یقین، یعنی شخص به خاطر اینکه یقین دارد و یقین به نوم هم ندارد، طبعاً یقینش نباید به وسیله شک نقض شود.
آیت الله وحید در کتاب المغنی فی الاصول صفحه 85 محتملات را در جزاء شرط بیان کردند و ادعا میکنند که اگر به فرض هم کلام مرحوم شیخ و مرحوم آقای آخوند را نپذیریم، اما بنا بر جمیع احتمالات 4گانه دیگر حجیت استصحاب به نحو عام استفاده میشود. ایشان میفرمایند:
دلیل اول این است که کبرای لاتنقض الیقین بالشک در خصوص مورد وضو نیست. بلکه موارد دیگر را هم شامل میشود مثل شک در رکعات نماز، شک در طهارت و نجاست و امثالهم. البته با توجه به اینکه الف لام الیقین را الف لام عهد نگیریم.
دلیل دوم ایشان استفاده از تأکید در خود روایت است. راوی از حضرت میپرسد فإن حرّک فی جنبه شیء و لم یعلم به و حضرت در پاسخ میفرمایند لا (جواب اول). حتی یستیقن أنه قد نام (جواب دوم)، حتی یجی من ذلک امر بیّن (جواب سوم)، به علاوه در وإلا میفرمایند فإنه علی یقین من وضوئه (جواب چهارم)، و لاینقض الیقین بالشک، (جواب پنجم)، ابداً (جواب ششم)، و إنما تنقضه بیقین آخر (جواب هفتم). اگر قرار باشد در اینجا الغاء خصوصیت نکنیم، معنایش این است که امام (علیه السلام) برای یک مطلب موضوع جزئی در باب وضو این همه در عبارت تأکید داشته باشد. مثلاً در حتی یستیقن أنه قد نام، تأکیداتش چیست؟
1- حتی یجی من ذلک امر بیّن
2- وإلا فإنه علی یقین من وضوئه
3- و لاینقض الیقین بالشک
4- ولکن ینقضه بیقین آخر
پس مراد حضرت یک قاعده عمومی (تعبدی از نظر مرحوم محقق نائینی و ارتکازی از نظر ما) است و تأکید متعددی که در اینجا آمده، نشان میدهد که در تمام ابواب فقه جاری و ساری است. شاهدش هم این است که جمله لاینقض الیقین بالشک در موارد دیگر هم کاربرد دارد. انصافاً اگر انسان فقط بخواهد بگوید که وضویت باطل نیست، کلمه لا کافیست. لا یعنی فإن حرّک فی جنبه شیء و لم یعلم به، قال لا. یعنی کلمه لا همه مطلب را میرساند چون یعنی آیا وضو واجب است یا خیر.
1- لا یعنی وضو واجب نیست.
2- حتی یستیقن أنه قد نام
3- حتی یجی من ذلک امر بیّن
4- وإلا فإنه علی یقین من وضوئه
5- و لاینقض الیقین بالشک
6- ولکن ینقضه بیقین آخر
دلیل سوم که آیت الله وحید از آن استفاده میکنند، اِسناد کلمه نقض است. ایشان میفرمایند نقض مفهومی است که متعلقش امر محکم و قطعی است. شاهدش این است که نقَضت استعمال شده و یک طناب محکم است و نشان میدهد که نقضِ امر محکمی است و باز تأکید شده به من بعد قوته. طبعاً وقتی کلمه نقض در جایی به کار میرود که ابرام و استحکام باشد، معنایش این است که نباید با شک را نقض کنیم. اگر قرار باشد شیئی، نقض کند شیئی دیگر را، باید هم این ناقض بسیار قوی باشد و هم آن شیئی که نقض میشود. ایشان میفرمایند متعلق یقین (وضو) هیچ اثری ندارد. مثلاً عدالت زید باشد، حرمت یا وجوب شیئی باشد و یا صحت و فساد امر باشد. ایشان میخواهند از کلمه نقض استفاده کنند.
ما میپذیریم که نقض یعنی از بین بردن یک امر محکم. اما حالا که قرار است نقض و لاتنقض استعمال شود، به چه اعتباری شما (آیت الله وحید) میفرمایید به نحو مطلق لحاظ شده است؟ صرف اینکه نقض مفهومی است که متعلقش امر محکم و قطعی است، دلیل نمیشود که دایره متعلقش ضیق باشد یا غیر ضیق.
دلیل سوم آیت الله وحید تقریباً همان وجه سوم مرحوم آقای آخوند است.
دلیل چهارم ایشان (آیت الله وحید) استفاده از کلمه ابدا است. ایشان میفرمایند کلمه ابدا به خاطر خصوصیت یقین است. چه متیقن وضو و چه غیر وضو. چه کسی گفته به خاطر خصوصیت یقین است؟ اگر متیقن وضو باشد، آیا کلمه ابدا کاربرد ندارد؟ از تقریر کتاب المغنی فی الاصول کلمه ابدا را میپذیریم که به خاطر خصوصیت یقین است، اما یقین به وضو. چرا یقین را به نحو مطلق میگیرید؟ شاید کسی بگوید اگر یقین به وضو باشد، کلمه ابدا معنا ندارد. در صورتی که ابدا در تمام مواردی که یقین به وضو داشتید و بعد شک کردید، معنا دارد. یعنی چه در شک در نوم و چه در شک در مطلق ناقض، ابداً وضویت را خراب نکن. شاید این تعبیر به خاطر این بوده که اشخاص دچار وسواس نشوند و کلمه ابدا حسم ماده نزاع میکند و میگوید در بحث وضو و شک در نوم یا شک در ناقض علاوه بر نوم به این شک اعتنا نکنید.