1402/09/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه شعائر / بررسی مصادیق شعائر / تقیّه / موارد تقیه حرام
عرض شد مواردی است که تقیه در آنها حرام است.
1. منجر به فساد در دین شود و برخی از روایات آن بیان شد.
2. اگر وادار به کشتن مسلمان دیگری شود: تقیه و کشتن مؤمن جائز نیست (کشتن مهدور الدم اشکال ندارد اما کشتن کسی که حفظ نفس او واجب است جائز نیست).
افرادی مثل مقدس اردبیلی و شیخ مفید برای اهل سنت احترام قائل نیستند و میگویند: جنازه آنها را به بیابان بیفکنید که خوراک کلاب شوند.
روایت منقول از مرحوم کلینی
أَبُو عَلِی الْأَشْعَرِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ شُعَیبٍ الْحَدَّادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّمَا جُعِلَتِ التَّقِیةُ لِیحْقَنَ بِهَا الدَّمُ فَإِذَا بَلَغَ الدَّمَ فَلَیسَ تَقِیةٌ.[1]
روایت از نظر سندی تمام است، ابی علی اشعری احمد ابن ادریش اشعری قمی است و شیخ کلینی متوفای 306 قمری فقیه و محدث و او را به کثرت و صحت روایات ستودهاند، زمان حضرت عسکری را درک کرده ولی از حضرت نقل ندارد، شیخ کلینی، تلعکبری، ابن قولویه و برخی دیگر از بزرگان از ایشان نقل کردهاند و ما در مبنای رجالی خود بیان میکنیم: یکی از توثیقات عام را نقل الاجلاء عن شخص میدانیم و این بزرگان از ابی علی اشعری نقل کردند و ثقه هم میباشد.
محمد بن عبد الجبار: محمد بن عبد الجبار قمی فقیه و محدث موثق شیعه در قرن سه است و ایشان هم استاد ابوعلی اشعری و حمیری و شیخ القمیین و صفار قمی صاحب بصائر بوده است.
صفوان: جزء اصحاب اجماع و صاب سی کتاب که عمده آنها فقهی است.
شعیب حداد: شعیب ابن اعین حداد راوی از امام صادق و برخی از منقول منه های وی ابن ابی عمیر است و برخی او را از فقهاء اصحاب میدانستند صاحب اصل بوده است. شعیب حدیثنا صعب مستصعب را نقل کرده است. و لایحتمله حتی ملک مقرب هم وارد شده است.[2]
محمد بن مسلم ثقفی کوفی: از اصحاب امام باقر علیه السلام و جزء اصحاب اجماع متوفای 150 و حدود 46000 حدیث از صادقین نقل کرده است و حضرت ایشان را احیاگر شیعه معرفی کردهاند.
شیخ مفید محمد بن مسلم را سر سلسله فقهاء میداند (تنقیح المقال جلد 3 صفحه 184).
مورد دوم بسیار مهم است لذا روایت قدرتمندی باید اقامه کنیم.
تقیه مجعول شرعی برای حفظ خون است پس زمانی که به خون برسد دیگر تقیهای نیست.
از موارد جمع عرفی در مورد روایت، تخصص (سالبه به انتفاء موضوع است)، و یا تخصیص است که تقیه است ولی مورد آن تخصیص میخورد. به نظر بنده حکومت تضییقی است مثل لاربا است، تقیه است ولی نفی حکم به لسان تضییق موضوع است.
روایت شیخ در تهذیب
عنه عن یعقوب عن الحسن بن علی بن فضال عن شعیب العقرقوفی عن ابی حمزة الثمالی قال: قال أبو عبد الله علیهالسلام : لن تبقی الارض إلا وفیها منا عالم یعرف الحق من الباطل قال: انما جعلت التقیة لیحقن بها الدم، فإذا بلغت التقیة الدم فلا تقیة، وایم الله لو دعیتم لتنصرونا لقلتم لا نفعل انما نتقی، ولکانت التقیة احب الیکم من آبائکم وأمهاتکم، ولو قد قام القائم علیهالسلام ما احتاج إلی مسائلتکم عن ذلک ولأقام فی کثیر منکم من اهل النفاق حد الله.[3]
فاذا بلغت التقیه: یعنی تقیه است ولی حکما جاری نمیشود.