1401/08/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه شعائر / بررسی مصادیق شعائر / شهادت ثالثه در اذان و اقامه / نتیجهگیری
کلام ما رسیده بود به بیان یکی ازشعائر؛ که وجود شهادت ثالثه یعنی اشهد ان علیا امیر المومنین یا نظایر این در اذان و اقامه بود. در این زمینه مطالب مفصلی الحمدلله تا الان بیان شده است، اصلا اینکه آقا ولی خدا هستند، امیر مومنان هستند و امثال اینها محرز است پس شهادت ثالثه من حیث هی صد درصد شهادت درستی هست، انما الکلام در این که این شهادت لا به لای جملات اذان و اقامه بیاید. در این زمینه مطالب متعددی گفتیم و عرض کردیم در همان عصر اول به فراخور شرایط گاهی به اذان و اقامه اضافه میکردند و مسائلی از این دست که دیگر تکرار نمیکنیم.
در روایات هم داریم که روح حی علی خیر العمل ولایت امیر مومنان است و حضرت میفرمایند علت اینکه عمر از حی علی خیر العمل نهی کرد او چون فهمیده بود هرکس بگوید حی علی خیر العمل بعد سوال میکنند این خیر العمل چیست؟ میگویند ولایت و تأسی و تولّی امیر مومنان علیه السلام، او نگران این بود حی علی خیر العمل را حذف کرد، او دلش برای الصلاة خیر من النوم نسوخته بود، طرح ها و برنامه هایشان حساب شده بوده است، این که الصلاة خیرٌ من النوم را آورد، میخواست بگوید من یک بدلی به جای آن آوردم بهتر، در حالی که حی علی خیر العمل در روایات هم داریم که روایت است. این را عرض میکردی که بنا بر روایات متعدد در عالم ذر، در عام الست و امثال این ها نسبت به این مطلب تأکید داشته است، این روایت ها را تند تند بخوانم، همه این ها را که کنار هم دیگر بگذاریم، مجموعه زیبایی تشکیل میشود. روایت در تاریخ الدمشق میباشد. در شواهد التنزیل حاکم حسکانی. در کنز العمال متقی هندی آمده است، جهت آدرس هایش هم کتاب آقای مؤلف محقق و آقای حجة السلام و المسلمین آقای سید علی شهرستانی آمده است، این را از صفحه 186 ایشان نقل میکنم،[1] انصافا مستوعب و کامل و شامل بحث اذان را بررسی کرده اند.
جابر میگوید قال، قال رسول الله صلی الله علیه و آله، مکتوبٌ علی باب الجنة قبل ان یخلق السماوات و الارض بالفی عام، لا اله الا الله، محمدٌ رسول الله، ایدته بعلی، یعنی از اول نام امیر مومنان کنار نام پیغمبر مطرح بوده است. روایت دیگر، مرحوم کلینی عن سهل بن زیاد، عن محمد بن الولید، قال سمعت یوسف بن یعقوب عن سنان بن طریف عن ابی عبد الله الصادق،[2] قال انا اول بیت نوَّه الله باسمائنا، انه لما خلق السماوات و الارض، موقع خلقت آسمان و زمین امر منادیا فنادی اشهد ان لا اله الا الله ثلاثا، اشهد ان محمدا رسول الله ثلاثا، اشهد ان علیا امیر المومنین حقا ثلاثا، از اول در موقع خلقت آسمان و زمین هم این شهادت ثالثه مطرح بوده است. مرحوم شیخ صدوق هم این روایت را در امالی آورده اند و مطرح کرده اند.
مرحوم صدوق در کمال الدین و تمام النعمة سندش هم اتفاقا درست است، متصل به ابی حمزه ثمالی است، عن الصادق عن ابیه عن آبائه علیهم السلام قال، قال رسول الله حدثنی جبرئیل عن رب العزة جلاله، انه قال من علم ان لا اله انا وحدی و ان محمدا عبدی و رسولی و ان علی بن ابیطالب خلیفتی و ان الائمه من ولده حججی ادخلته الجنة برحمته.[3] این را میخواهم عرض کنم که در ترتب ثواب عظیم دخول در جنة این جمله سوم در کنار این ها لحاظ شده است.
مرحوم شیخ عبد النبی اراکی از مرحوم میرزا هادی خطیب خراسانی در نجف و غیر ایشان هم از شیخ محمد طاها نجف نقل میکنند که شخص مورد وثوقی کتاب السلافه فی امر الخلافة شیخ عبد الله نراقی مصری را از علمای قرن هفتم هجری دید، عالم سنی در مکتبه مدرسه ظاهریه به دمشق که در این روایت دارد ابوذر و در روایت دیگری سلمان، قد شهدا بالولایة لعلیٍّ فی اذانهما بعد واقعة الغدیر، بعد از اینکه ولایت امیر مومنان ظاهر شد، دیگر از آن روز سلمان و ابوذر در اذان و اقامه شان شهادت ثالثه را میگفتند وفیه ان اباذر و فی آخر سلمان قد شهدا بالولایة لعلیٍّ فی اذانهما بعد واقعة غدیر و بعد قد سمع ذلک را بعض الصحابه و نقلوه الی رسول الله در حالی که هم علی اعتقادٍ بأنَّ النبیَ سیستنکر هذا الفعل و یوبِّخهما، فکر کردند پیامبر میگویند این کار بد است و توبیخ میکنند سلمان و ابوذر را، مگر خطبه من را در روز غدیر نشنیدید! حفظ نکردید به جان دل نپذیرفتید و ما قلته قبل ذلک فی ابی ذر و انه اصدق ذی لهجة، مگر من نگفته بودم ابوذر هر چه که میگوید از همه صادق تر در گفتار است و انی قد عنیت بکلامی امرا و خصوصا حینما جمعتکم فی ذلک الحرِّ الشدید و الصحراء الملتهبه عند غدیر الخم، تا آخر. این هم یک قرینه دیگر در این زمینه.
ایشان نقل میکند و میگوید آقایی در متوفای 613 در کتاب تاریخ طبرستان میگوید استقر الداء الکبیر و هو الحسن بن زید بن محمد بن اسماعیل بن زید فی آمل شمال ایران، سنة 250 هجری، قبل از اینکه مرحوم صدوق به دنیا بیاید، این ولی اعلن فی اطراف طبرستان و گیلان و دیلم انه قد رأین العمل بکتاب الله و سنةِ رسوله و ما صحَّ عن امیر المومنین الحاق حی علی خیر العمل که بعد میگوید و ما صحَّ عن امیر المومنین، بعد در ادامه میگوید و جاء فی کتاب فلان عن ابی بکر الصولی انه لما جلس احمد بن عبدالله علی سدة الحکم صار الی حمس و دعی لها بها و بکورها اطرافش و بأمرهم ان یصلی الجمعة اربع رکعات و ان یخطبوا بعد الظهر و یکون فی اذانهم اشهدان محمدا رسول الله اشهد ان علیا امیر المومنین، حی علی خیر العمل، یعنی میخواهم بگویم در آن زمان ها هم بعض از ولاة و والیان این را گفته اند، صفحه 225، و مجمل القول ان الشیعه فیما اعتقد کانت تری رجحان الاحتیاط بالشهادة بالولایة لعلیٍّ فی الاذان، طبقا لجزئیة الحیة علی حی علی الثالثه فیها، یعنی چون حی علی خیر العمل را جزء اذان میدانستند و خیر العمل هم شهادت به ولایت امیر مومنان علیه السلام است، لذا به عنوان تفسیر و توضیح حی علی خیر العمل این را میآوردند، حالا عبارت هایشان مختلف بود، بعضی ها میگفتند محمدٌ و علیٌّ خیر البریة، بعضی میگفتند محمد و علی خیر البشر، بعضی ها میگفتند اشهد ان علیا ولی الله، بعضی ها میگفتند اشهد ان علیا امیر المومنین حقا و خامسةً و سادسةً تا آخر.
ایشان تقریر امام را میآورد و استدلالشان مقداری قابل تأمل است، ایشان میگویند امام معصوم علیه السلام برایشان هست که ردع کنند شیعیان را از یک کار خطایی، مرحوم شیخ مفید یادتان هست که فتوا داد در یک فتوایی کسی آمد به ان خطای در فتوای شیخ مفید را فهماند، شیخ مفید گفت از فردا من در خانه مینشینم و فتوی نمیدهم. نامه ای آمد از سوی مولا و آقای عالم هستی، حضرت حجة بن الحسن سلام الله علیهما، آقا فرمودند یا شیخ فتوایت را بده، اگر کج رفتی ما کار را درست میکنیم، امام معصومی که در یک فتوای شیخ مفید که قرار گذاشت فتوا ندهد در حالی که دیگران اهل فتوایی هم بوده اند، امام میگویند فتوا بده خطا رفتی و ما راست میکنیم و مسیر را درست میکنیم و تو را از انحراف و انزعاج تو را باز میداریم، الان مرحوم شیخ مفید که آن طور عمل کرده اند، در ما نحن فیه تمام شیعه در طول چند صد سال این کار را دارند میکنند، یک بار حضرت نمیخواست این ها راردع کنند از این کار، لذا صاحب این کتاب میفرمایند به خاطر به تعبیر من قاعده لطف لازم بود امام ردع کنند از این کار و ردع نکردند و این عدم الردع فی موضوع الردع یدل علی الامضاء و التقریر. این هم یکی از ادله ای که ایشان میآورند.
باز تأکید میکنم من نمیخواهم بگویم تمام آن چه که ما میگوییم به تنهایی دلالت کامل بر مدعی دارد اما همه را در کنار هم که لحاظ کنیم این است، پس یکی هم تقریر امام علیه السلام و نکته جالبش این است، صفحه 249 ایشان یک نکته زیبایی بیان میکنند، میگویند ما از مرحوم شیخ صدوق سوال میکنیم که شمافرمودید مفوضه لعنهم الله زادوا فی الاذان و الی آخر، از شما سوال میکنیم، کیفیت اذانی که شما نقل کردید از امام صادق علیه السلام چگونه است؟! با سند هم نقل میکنید، این است : الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر، دو تا اشهد ان لا اله الا الله، دو تا اشهد ان محمدا رسول الله، دوتا حی علی الصلاة، دو تا حی علی الفلاح، دو تا حی علی خیر العمل، دو تا الله اکبر، دو تا لااله الا الله، این اذانی است که بدون اشهد ان علیا ولی الله درست است اما میگوید و الاقامة کذلک
از مرحوم شیخ صدوق سوال میکنیم، تمام علمای امامیه کدامشان به این نحوه ای که شما گفته اید ملتزم هستند؟ هم اقامه ای که شما نقل میکنید، علمای امامیه ملتزم نیستند، ایشان میگویند و الاقامه کذلک و لا بأس أن یقال فی صلاة الغداة، دقت کنید، به نظرم فصل الخطاب اینجاست، و لا بأس ان یقال فی صلاة الغداة علی اثر حی علی خیر العمل لا بأس ان یقال الصلاة خیر من النوم مرتین للتقیة، ایشان میگوید عرض ما اولا به شیخ صدوق این است که اقامه شما را علماء ملتزم نیستند، پس چه کسی گفته است که در اذان شما اشهد ان علیا ولی الله را حذف میکنید چه کسی گفته است که این اصل است ؟ به اضافه خود شما میگویید الصلاة خیر من النوم را للتقیة بگویند، در زمان پیغمبر اکرم که تا لحظه غدیر خم هنوز اعلام رسمی این گونه ولایت نشده بود بعدش هم زمانی نماند، پیغمبر اکرم چندروز بعدش از دار دنیا رحلت و شهادت کردند، بعدش هم کار دست اولی و دومی و سومی افتاد که آن ها نسبت به شهادت به ولایت امیر مومنان معلوم است که مخالف بودند بعد خود آقا امیر مومنان آمدند و فرصتی نگذاشتند برای این نحوه از کارها، سه تا جنگ را در آن چند سال برای حضرت آوردند، فرصتی نشد، باز دوباره کار دست دشمنان اهل بیت بود تا زمان غیبت که در زمان خود امام صادق علیه السلام و اینها اصل این شهادت را که اذا قال احدکم اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله فلیقل و اشهد ان علیا امیر المومنین، معصومین این را گفتند.
پس ما به شیخ صدوق عرض میکنیم، بعد ببینیم، میگوید هذا هو الاذان الصحیح لا یزاد فیه و لا ینقص منه و المفوضه زادوا فی الاذان الی آخر. ما از شیخ صدوق میپرسیم از کجا معلوم این روایتی که شما آوردید جعلی نباشد؟ شما میگویید آن روایاتی که مفوضه جعلوا اخبارا وضعوا اخبارا از کجافهمیدید که این اخبار اخبار موضوعه جعلیه بوده است؟ در مقنعه صفحه 298، مرحوم شیخ مفید میگویند ولیفتتح الصلاة و یقول وجهت وجهی للذی فطر السماوات و الارض حنیفا مسلما علی ملة ابراهیم، کی؟ در نماز و دین محمد و ولایة امیر المومنین علی بن ابیطالب و ما انا من المشرکین.
ما به شیخ مفید و صدوق و امثال این ها هر کس بگوید بگوییم چطور شد توی نماز این شهادات درست است، یک روایت بیاورید که بگوید این جملات که در نماز گفته میشود درست است. و لیفتتح الصلاة، نماز را شروع کند و به اینجا میرسند که بگوید وجهت وجهی، یا مثلا ایشان میگویند و یستحق ان یقنت فی الوتر بهذا القنوت، از جمله عبارت هایش این است، اللهم صل علی محمد عبدک و رسولک و آله الطاهرین، افضل ما صلیت علی احد من خلقک، اللهم صلی علی علی امیر المومنین و وصی رسول رب العالمین، اللهم صلی علی الحسن و الحسین، همینطور میرود تا میرسد به امام عصر صلوات الله علیهم اجمعین.
ایشان میگوید فلیقل فی التشهد و السلام الاخیر، بسم الله و بالله اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً عبده و رسوله ارسله بالحق بشیرا و نذیرا بین یدی الساعة، اشهد ان ربی نعم الرب و ان محمدا نعم الرسول و ان الجنة حق، بعد میرسد به صلوات و میگوید و ارحم و تحنن کافضل، بعد ابراهیم و این ها را از کجا آورده است ایشان؟! این ها را لابد یا روایتی پیدا کرده است یا ... . وقتی در نماز افتتاح نماز و ولایت امیر المومنین علی بن ابیطالب اشکالی ندارد بلکه خوب و مستحب است به تصریح به آن، در اذان آیا تصریح به آن مستحب نیست، آن هم با این خصوصیاتی که ما گفتیم؟!
در آخر این کتاب ایشان زحمت فوق العاده ای کشیده است و اسم 90 نفر از بزرگان را میآورد، مرحوم آقای امام، مرحوم آقای خویی، مرحوم آقا سید ابالحسن، مرحوم حاج آقا حسین قمی، مرحوم نایینی، مرحوم شیخ محمد رضا دزفولی و مرحوم فیروز آبادی، مرحوم شیخ عبد الله مامقانی، بزرگانی را اسم هایشان را میآورد و نظراتشان را میآورد و بعضی نظراتشان با نظرات شما یکی هست و میگویند به عنوان جزء اذان نگویید. به عنوان شرط برای اذان نگویید به تعبیر من که شرط صحت یا کمال باشد اما یک جمله صد درصد درستی هست، جمله ای هست که آوردنش هیچ اشکالی ندارد.
با توجه به مجموعه این قرائن، اتفاقا به عنوان جزء آوردن اشکالی ندارد تازه لو سلمنا که جزء نباشد که لا نسلِّم، الان شعار شیعه شده است وبه این خاطر نگفتنش میشود وهن تشیع. لذا با توجه به اینکه شعار شیعه شده است، گفتن اشهد ان علیاً ولی الله هیچ محذوری که ندارد بلکه به خاطر عروض عنوان ثانوی لازم و واجب است.