1401/03/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه شعائر/ بررسی مصادیق شعائر /اذان و اقامه
بعد از فراغ از این اصل کلی که تعظیم شعائر واجب است یا مستحب و وجوبش هم ممکن است هم به وجوب کفائی و هم به وجوب عینی باشد، هتک شعائر و اهانت به آن یقیناً حرام است. گاهی ترک تعظیم شعائر سر از هتک شعائر درمیآورد پس تعظیم شعائر قطعاً واجب است اما ممکن است گاهی ترک تعظیم شعائر سر از هتک درنیاورد، اما باز هم واجب باشد که قبلاً در مورد آن بحث کردیم.
در جلسه گذشته گفتیم که اولین بحث از شعائر بحث بکاء بر میت است و ما این اصل کلی را که قبلاً هم گفتیم و دوباره تکرار میکنیم این است که نمیخواهیم تمام مباحث مربوط به شعیره را بگوییم، بلکه فقط بحث تعظیم و عدم تعظیم شعائر و سپس خطدهی به دوستان است که برای مطالعات عمیقتر، شامل و جامعتر باید مراجعه کنید.
دومین بحث از شعائر که در جلسه گذشته هم راجع به آن بیان کردیم- بحث اذان بود و به اصل مطلوبیت اذان در ضمن دو روایت اشاره کردیم.
1- واضح است که اذان و اقامه از شعائر دین است.
2- اذان و اقامه دو امر عبادی هستند که تشریعشان از جانب خدای متعال است یعنی خدای متعال اذان و اقامه را تشریع کرده است. دلیل بر عبادی بودن و تشریع اذان و اقامه توسط خدای متعال روایات موجود در مسئله است که در این جلسه به بعضی از روایات اشاره میکنیم.
روایت اول: بَابُ بَدْءِ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ وَ فَضْلِهِمَا وَ ثَوَابِهِمَا
1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ الْفَضْلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَمَّا أُسْرِيَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص إِلَى السَّمَاءِ فَبَلَغَ الْبَيْتَ الْمَعْمُورَ وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ فَأَذَّنَ جَبْرَئِيلُ وَ أَقَامَ فَتَقَدَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ صَفَّ الْمَلَائِكَةُ وَ النَّبِيُّونَ خَلْفَ مُحَمَّدٍ ص.
مرحوم شیخ کلینی حدیثی نقل میکنند که سندش هم صحیح است و تمام سلسله سند عدل 12 امامی هستند. این روایت امام باقر (علیه السلام) میفرمایند وقتی پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به آسمانها برده شدند، حضرت (علیه السلام) به بیت المعمور- مکانی در آسمان چهارم که در روایت میگویند اگر از بیت المعمور یک خط عمود به زمین بکشند روی خانه کعبه واقع میشود و به تعبیر ما این مکان توقفگاهی در مسیر معراجی پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده؛ ﴿ سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام إلی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا إنه هو السمیع البصیر﴾ رسیدند. و وقت نماز فرا رسید. جبرئیل هم اذان و هم اقامه را گفت. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جلو ایستادند. ملائکه و انبیاء الهی به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اقتدا کردند.
بنابراین جبرئیل اذان و اقامه را گفته اما از پیش خود این کار را نکرده است. پس مشروعیت و تشریع اذان و اقامه به وسیله ملک وحی جبرئیل توسط خدای متعال بوده است.
در روی زمین چگونه بوده است؟ از روایاتی که در مورد زمین اشاره میکند، استفاده میکنیم که تشریعش توسط خدای متعال است.
2- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا هَبَطَ جَبْرَئِيلُ ع بِالْأَذَانِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص كَانَ رَأْسُهُ فِي حَجْرِ عَلِيٍّ ع فَأَذَّنَ جَبْرَئِيلُ ع وَ أَقَامَ فَلَمَّا انْتَبَهَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ يَا عَلِيُّ سَمِعْتَ قَالَ نَعَمْ قَالَ حَفِظْتَ قَالَ نَعَمْ قَالَ ادْعُ بِلَالًا فَعَلِّمْهُ فَدَعَا عَلِيٌّ ع بِلَالًا فَعَلَّمَهُ.
یعنی جبرئیل اذان را بر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آورد.
این روایت هم تصریح میکند که خدای متعال اذان را به ملک وحی داده که بیاورد. سر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آغوش امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود و یا اصطلاحاً سرشان را روی زانوی امیرالمؤمنین (علیه السلام) گذاشته بودند. جبرئیل اذان و اقامه گفت. وقتی پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بلند شدند. قال یا علی سمعت، شما هم شنیدید؟ قال نعم. حفظ دارید؟ قال نعم. قال ادع بلالاً، به بلال بگو بیاید. فدعا علی (علیه السلام) بلالاً فعلمه، پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اذان را به بلال یاد دادند و بلال هم بعداً اذان گفت.
پس باب بدء الاذان و تشریع اذان در زمین هم مشخص شد.
سؤال: چه کسی اذان و اقامه را گفت؟ جبرئیل.
یک سؤال که برای اهل ولایت اهل بیت (علیهم السلام) اصلاً لازم نیست اما برای مخالفان- که گاهی در وادی معارفیها سنگاندازی میکنند- این است که اگر فقط پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صدای اذان و اقامه جبرئیل را میشنیدند، چرا غیر از ایشان امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم شنیدهاند؟
در اینجا فقط به یک دلیل اشاره میکنیم و آن اینکه باید محدث بودن امیرالمؤمنین (علیه السلام) را اثبات کنیم. محدث یعنی ملک وحی یا ملک دیگری بیاید، سخن بگوید، حدیث بگوید و شخص حدیث را بشنود و بفهمد. به حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم میگوییم محدثه به اعتبار اینکه ملک میآمد و برای حضرت (علیه السلام) گفتگو میکرد و حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم میشنیدند و میفهمیدند. بنابراین محدث بودن امیرالمؤمنین (علیه السلام) از بدیهیات مکتب امامیه است.
دلیلی از لسان اهل سنت
در صحیح بخاری- متولد 194 هجری قمری و متوفای 256 هجری قمری (در اوان اولیه)-، جلد 4، صفحه 200. بخاری در شرحش- ارشاد الساری-، جلد 6، صفحه 99، باب رجال یکلمون من غیر ان یکونوا انبیاء، افرادی که مکلم بودند فرشته میآمد و با آنها حرف میزد بدون اینکه پیغمبر یا فرستاده خدای متعال باشند. در اینجا ایشان روایتی در این زمینه- که امیرالمؤمنین (علیه السلام) مکلم بودند- آورده است.
صحیح بخاری شروحی بر ارشاد الساری زدهاند که 3 شرح آن، شرحهای عمده ایشان است که عبارتند از:
1- شرح ارشاد الساری از احمد بن محمد قسطلانی- متوفای 923 هجری قمری-
2- شرح فتح الباری از ابن حجر عسقلانی- متوفای 852 هجری قمری- یک فتح الباری دیگر داریم که از ابوالفرج حنبلی- متوفای 795 هجری قمری- است ولی فتح الباری معروف از ابن حجر عسقلانی است.
3- شرح معروف صحیح بخاری عمده القاری از بدرالدین العینی است.
هر 3 شرح، شروح مهمی هستند و حدیث فوق از صحیح بخاری، شرح ارشاد الساری، جلد 6، صفحه 99 است.
پس گفتیم که اذان توسط خدای متعال تشریع شده و توسط جبرئیل انجام شده- چه در آسمان چهارم (مقام بیت المعمور) و چه در حبوطش به زمین-.
ما میخواهیم بگوییم که اذان و اقامه از جانب خدای متعال نازل شده است. بنابراین کم و زیاد کردن در اذان و اقامه میشود بدعت، مگر اینکه دلیل داشته باشیم وإلا به تعبیر دیگر میخواهیم بگوییم اذان و اقامه توقیفیت دارد، یعنی اگر چیزی اضافه شود، میشود بدعت إلا ما خرج بالدلیل.
شمس الدین محمد ذهبی- متوفای 748 هجری قمری- از بزرگترین رجالیان اهل سنت است و سنیها در علم رجال او را خیلی قبول دارند. کتابهای ایشان عبارتند از: کتب رجال و تاریخ و سیر اعلام النبلاء و چون ایشان رفیق ابن تیمیه بوده، در مقابل شیعه بسیار موضع دارد و حتی بسیاری از شیعیان را از نظر روال سند رجالی با عنوان رافضی متهم، رافضی غال، متشیع، شیعی، کوفی و امثالهم تضعیف کرده و میخواسته روات امامیه را تضعیف کند. ذهبی کتابی دارد به نام تذکره الحفاظ (تذکره حافظان)، جلد 3، صفحه 800 از عکرمه- متوفای 104 هجری قمری، بسیار ناصبی، دارای عقاید خوارجی و بسیاری از سنیها او را کذاب میدانند- روایت نقل میکند. عن عکرمه عن ابن عباس که اشتباهی نوشته شده ابن عباس. عکرمه غلام ابن عباس بوده لذا عن عکرمه عن ابن عباس درست است نه عن عکرمه ابن عباس که در سند تصحیف شده است. عن عکرمه عن ابن عباس عن اذان النزل علی رسول الله مع فرض الصلات، از همان زمان که اصل نماز واجب شد اذان هم با همان نماز واجب بر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد. البته نزولش به نحو ایجابی نیست یعنی اتیانش ایجاب نداشته، بلکه نماز واجب شد و اذان در کنار نماز مستحب شد.
علت اینکه به روایات صحیح بخاری اشاره کردیم، به این خاطر نبود که به این روایات استشهاد و استناد کنیم چون روایات خودمان (شیعه) به اندازه کافی و وافی هست و نیاز نداریم که از کسی مثل عکرمه و صحیح بخاری استدلال کنیم.
در صحیح بخاری، جلد اول، صفحه 220، حدیث 581، حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ ، قَالَ : أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَهَّابِ الثَّقَفِيُّ ، قَالَ : أَخْبَرَنَا خَالِدٌ الْحَذَّاءُ ، عَنْ أَبِي قِلَابَةَ ، عَنْأَنَسِ بْنِ مَالِكٍ ، قَالَ : لَمَّا كَثُرَ النَّاسُ ، قَالَ : ” ذَكَرُوا أَنْ يَعْلَمُوا وَقْتَ الصَّلَاةِ بِشَيْءٍ يَعْرِفُونَهُ ، فَذَكَرُوا أَنْ يُورُوا نَارًا أَوْ يَضْرِبُوا نَاقُوسًا ، فَأُمِرَ بِلَالٌ أَنْ يَشْفَعَ الْأَذَانَ وَأَنْ يُوتِرَ الْإِقَامَةَ؛ صحیح مسلم و غیره متعرض شدهاند که لما کثر الناس، وقتی مردم زیاد شدند و مدینه شلوغ شد. گفتند یک علامت بگذاریم- به قول مصباح المنیر فیومی علمت له علامتاً أی وضعت له علامتاً یعرفها، یک علامت گذاشتند که هر کس که دقت کند از راه آن علامت آن شیء را بشناسد- وقت الصلاه بشیء یعرفونه، علامتی برای زمان نماز بگذاریم تا بفهمیم. زمان دقیق نماز- مثل زمان زوال آفتاب، زمانی که آفتاب به وسط نهار میرسد و امثالهم- چه زمانی است؟ از کجا باید بفهمیم؟ چون گاهی حواسمان پرت میشود. فذکروا عن یور ناراً، بعضیها گفتند در زمان اوقات نماز آتشی برافروخته شود. أو یضربوا ناقوسا، اینها چون در ایران دیده بودند که علامت برای بعضی از چیزها آتش است یا در حشر و نشر با مسیحیها دیده بودند که آنها ناقوس دارند، گفتند یا آتش بیفروزیم یا ناقوس زده شود. فأمر بلال ان یشفع الاذان و عن یوتر الاقامه، به بلال امر شد که اذان را جفت و اقامه را فرد بخواند. البته واضح است که اقامه یک دو تایی و اذان- دو تا دو تایی گفته میشود. پس اذان جفت و اقامه فرد است.
چرا در فأمر بلال أمر آمده است؟ چون میخواست اسم امیرالمؤمنین (علیه السلام) از وسط جدا شود. روایت نگفت چه کسی أمر بلال را، بلکه گفت أمر بلال یعنی آمر را- که امیرالمؤمنین (علیه السلام) است- حذف کرده است.
حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین بسیاری از روایات را نقل کرده که این روایات به شرط شیخین- شرط بخاری و مسلم یعنی شرط صحت حدیث در نزدشان- صحیح بودند. و لم یخرجا، اما این دو این روایت را اخراج و ذکر نکردند. به قول بزرگی علت اینکه دو کتاب بخاری و مسلم در بین تسنن مشهورترین کتاب شد و بر بوق شهرتشان دمیده شد و حکام اکثراً آنها را ترویج کردند، یک سرّ عمده و بلکه مهمترین سرش این بود که تا جایی که توانستند فضائل اهل بیت (علیهم السلام) را از این دو کتاب حذف کردند. ولو در عین حال به قول عالم سنی در شگفتم از مردی که دوستانش از ترس و تقیه و دشمنانش از روی عناد، لجاجت و دشمنی سعی کردند فضائل او امیرالمؤمنین (علیه السلام) را مخفی کنند اما در عین حال فضائلش شرق و غرب عالم را فرا گرفته است.
این روایات و روایات دیگر میگویند این شیء به عنوان علامت قرار داده شد. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حذراً از اینکه مسلمانان در دامن آتشپرستی نیفتند و حذراً از اینکه مسلمانان با علامت مسیحیت انس و الفت پیدا نکنند، پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به دستور خدای متعال اذان را به عنوان علامت تشریع کردند.
همانطور که در جلسه گذشته گفتیم اذان در لغت به معنای اعلام است. اذان من الله اعلامی از ناحیه خدای متعال است و اسم شعیره بودن هم روی اعلام هست.
پس تا اینجا ثابت کردیم که:
1- اذان شعیره است.
2- مشروعیت اذان با خدای متعال است و چگونگی آن را در آسمان و زمین بیان کردیم.
روایت سوم: آیت الله سبحانی کتابی به نام الانصاف فی مسائل دام فیها الخلاف دارند، انصاف داشتن در مسائلی که خلاف در آنها دائمی است. ایشان در این کتاب بسیار زیبا، مختصر- در مقابل مطولات فراوان است وإلا خودش نسبتاً مفصل است اما مختصر از این حیث- و مفید در مورد موارد خلافی بحث کردهاند.
بحث ما در مورد اذان از جلد اول این کتاب است و بعضی از این روایات را از صفحه 125 به بعد نقل کردهاند. حجت الاسلام و المسلمین شهرستانی در بحث اذان بسیار محققانه و عالی 3 جلد نگاشتهاند. شاید برای بحث اذان از این کتاب جامعتر، جالبتر و دقیقتر نداشته باشیم.
روایت چهارم:
1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ: مَا تَرْوِي هَذِهِ النَّاصِبَةُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فِيمَا ذَا فَقَالَ فِي أَذَانِهِمْ وَ رُكُوعِهِمْ وَ سُجُودِهِمْ فَقُلْتُ إِنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّ أُبَيَّ بْنَ كَعْبٍ رَآهُ فِي النَّوْمِ فَقَالَ كَذَبُوا فَإِنَّ دِينَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَعَزُّ مِنْ أَنْ يُرَى فِي النَّوْمِ قَالَ فَقَالَ لَهُ سَدِيرٌ الصَّيْرَفِيُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَحْدِثْ لَنَا مِنْ ذَلِكَ ذِكْراً فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا عَرَجَ بِنَبِيِّهِ ص إِلَى سَمَاوَاتِهِ السَّبْعِ أَمَّا أُولَاهُنَّ فَبَارَكَ عَلَيْهِ وَ الثَّانِيَةَ عَلَّمَهُ فَرْضَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ مَحْمِلًا مِنْ نُورٍ فِيهِ أَرْبَعُونَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ النُّورِ كَانَتْ مُحْدِقَةً بِعَرْشِ اللَّهِ تَغْشَى أَبْصَارَ النَّاظِرِينَ أَمَّا وَاحِدٌ مِنْهَا فَأَصْفَرُ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ اصْفَرَّتِ الصُّفْرَةُ وَ وَاحِدٌ مِنْهَا أَحْمَرُ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ احْمَرَّتِ الْحُمْرَةُ وَ وَاحِدٌ مِنْهَا أَبْيَضُ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ ابْيَضَّ الْبَيَاضُ وَ الْبَاقِي عَلَى سَائِرِ عَدَدِ الْخَلْقِ مِنَ النُّورِ وَ الْأَلْوَانِ فِي ذَلِكَ الْمَحْمِلِ حَلَقٌ وَ سَلَاسِلُ مِنْ فِضَّةٍ ثُمَّ عَرَجَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ فَنَفَرَتِ الْمَلَائِكَةُ إِلَى أَطْرَافِ السَّمَاءِ وَ خَرَّتْ سُجَّداً وَ قَالَتْ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ مَا أَشْبَهَ هَذَا النُّورَ بِنُورِ رَبِّنَا فَقَالَ جَبْرَئِيلُ ع اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ ثُمَّ فُتِحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ ... الحدیث.
سند این روایت صحیحه است. این سنیها و ناصبیها چه چیزی را نقل میکنند و میگویند؟ در چه مقولهای سؤال میفرمایید که حرفشان چیست؟ در مورد اذان و رکوع و سجود (شاهد ما در اذان است). عبی بن کعب در خواب دید که اذان را به او گفتند و او اذان را تعلیم داد. فقال کذبوا، دروغ میگویند. دین خدای متعال عزیزتر، مهمتر و محکمتر از این است که دین و تشریع خدای متعال توسط کسی مثل عبی بن کعب با یک خواب بیاید.
قال فقال له سدیر عن صیرفی، سدیر صیرفی- یکی از روات- به حضرت (علیه السلام) گفت. جعلت فداک فاحدث لنا من ذلک ذکرا، مقداری فرمایش بفرمایید تا ببینیم قضیه چه بوده است. فقال ابو عبدالله الصادق إن الله عز و جل لما عرج بنبیه إلی سماواته السبع، وقتی ایشان را به معراج برد. شاهد ما در این قسمت این است که پس مربوط به عبی بن کعب هم نیست. ما میخواهیم بگوییم اذان:
1. یک امر عبادی است.
2. از شعائر است.
3. جبرئیل آورد.
4. به امر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و توسط امیرالمؤمنین (علیه السلام) و اولین بار به بلال آموزش داده شد.
ایشان میفرمایند مرحوم شهید در ذکری از فقیه شیعه- در اوایل قرن 4- یعنی ابن ابی عقیل عمانی از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند که حضرت (علیه السلام) فرمودند لعن قوماً زعموا أن النبی اخذ الاذان من عبدالله بن زید، بعضی از سنیها گفتهاند پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اذان را از عبدالله بن زید گرفت و امام صادق (علیه السلام) آنها را لعنت میکنند. فقال ینزل الوحی علی نبیکم، وحی بر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل میشود. فتزعمون أنه اخذ الاذان من عبدالله بن زید، کسی که بر او وحی نازل میشود، آیا باید اذان را از عبدالله بن زید یاد بگیرد؟
آیت الله سبحانی چند روایت نقل میکنند که در این چند روایت سنیها هم تصریح دارند که اذان از جبرئیل گرفته شد و توسط پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) امر شد و امیرالمؤمنین (علیه السلام) آن را تعلیم دادند.
مثلاً یک روایت این است:
مستدرک حاکم نیشابوری، جلد 3، صفحه 171، روى الحاكم عن سفيان بن الليل قال : لمّا كان من أمر الحسن بن علي ومعاوية ما كان ، قدمت عليه المدينة وهو جالس. قال : فتذاكرنا عنده الأذان ، فقال بعضنا : إنّما كان بدء الأذان رؤيا عبد الله بن زيد ، فقال له الحسن بن علي : إنّ شأن الأذان أعظم من ذاك ، أذّن جبرئيل عليهالسلام في السماء مثنى مثنى ، وعلّمه رسول الله وأقام مرة مرة فعلّمه رسول الله صلىاللهعليهوآلهوسلم.
آیا تشریع احادیث در مکه بود یا در مدینه؟ ایشان بعضی از تعابیر را نقل کردند و کیفیت تشریع اذان در نزد اهل سنت را بیان کردند. ایشان مضمون روایات را در این زمینه بررسی کردهاند و در روایات سنیها مناقشه سندی میکنند و روایات اذان در غیر کتب 6گانه حدیثی سنیهاست، و بعد وارد مقام دوم میشوند که الصلات خیر من النوم، آیا در اذان صلات فجر جایز است یا خیر؟
حکم اشهد أن علی ولی الله چه میشود؟ اصل بحث ما در همین جا است که اذانی که تشریعش توسط خدای متعال، جبرئیل، پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) به بلال آموزش داده شد و تشریع شد، چگونه است؟