1400/11/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه شعائر / اشکالاتی وارده بر مصادیق تعظیم شعائر / بدعت و استعمالات آن
تعظیم شعائر در کتاب، سنت، اجماع، عقل و بناء عقلایی راجح است؛ اعم از اینکه در بسیاری از موارد واجب است و در بعضی مندوب است و اگر قرار باشد ترک تعظیم شعائر سبب وهن شود، یقیناً تعظیم واجب است.
اشکالاتی وارد شده بر امری که به عنوان تعظیم شعائر شناخته میشود.
اشکال اول: بدعت. بعضی از مواردی که تعظیم شعائر شمرده شده، نهتنها تعظیم شعائر نیست بلکه بدعت است.
اشکال دوم: اینها سر از خرافه در میآورد.
اشکال سوم: اینها وهن دین، یا متدین و یا زمینهساز استهزاء دین و متدین است و کار جایزی نیست. لذا بسیاری از این تعظیم شعائرها حرام میشود.
استعمالات بدعت
روایت اول: در تحف العقول امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرمایند أما السنة فسنة رسول الله صلى الله عليه وآله. وأما البدعة فما خالفها [1] ، هر چیزی که با سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) منطبق نباشد و مخالف سنت باشد.
روایت دوم: مرحوم رضی در کتاب خصائص الائمه (علیهم السلام)، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند لا ترجعوا بعدي كفارا مرتدين تتاولون الكتاب على غير معرفة، وتبتدعون السنة بالاهواء ، وكل سنة وحديث وكلام خالف القرآن فهو زور وباطل[2] . بعد از من به عنوان کافر مرتد رجوع نکنید (کافر مرتد نشوید). کتاب را بدون شناخت تأویل میکنید. از روی هوای نفس و یا به سبب هوای نفس بدعت در سنت ایجاد میکنید. هر سنت و امر و کلام جدیدی که با قرآن مخالفت و منافات داشته باشد، رد و باطل است.
روایت سوم: متقی هندی (عالم سنی) در کنز العمال جلد اول حدیث 1119، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند لایذهب من السنة شیء حتی یظهر من البدعة مثله، در مقابل هر سنتی معمولاً یک بدعتی میآید. حتی تذهب السنه و تظهر البدعه، گاهی تا جایی پیش میرود که سنت میرود و بدعت میماند. حتی یستوفی البدعة من لایعرف السنه، بدعت، کسی را که سنت شناس نباشد فرا میگیرد. فمن احیا میتاً من سنتی قد امیتت، اگر کسی نسبت به سنت من میت است و سنت برای او میرانده شده، این شخص را زنده کند. کان له اجرها و اجر من عمل بسنة من غیر أن ینقص من اجورهم شیئا و من ابدع بدعتاً کان علیه وزرها و وزر من عمل بها لاینقص من اوزارهم شیئا.
روایت چهارم: کتاب البدعه، از ابی بصیر از امام باقر (علیه السلام) است و مرحوم شیخ مفید در امالی این روایت را نقل کردهاند وعن أبي بصير عن أبي جعفر الباقر عليه السلام قال: «لما حضر النبي صلى الله عليه و آله و سلم الوفاة، نَزَلَ جبرائيل، فقال له جبرائيل: يا رسول اللَّه، هل لكَ في الرجوع؟ قال: لا، قد بلَّغتُ رسالات ربّي، ثم قال له: يا رسول اللَّه أتريد الرجوع إلى الدنيا؟، قال: لا، بل الرفيق الأعلى، ثم قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم للمسلمين، و هم مجتمعون حوله: أيها الناس أنَّه لانبيَّ بعدي، ولا سنَّة بعدَ سنتي، فمن ادّعى ذلك فدعواه وبدعته في النار ...».[3]
روایت پنجم: امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرمایند وَ أَمَّا أَهْلُ السُّنَّةِ فَالْمُتَمَسِّكُونَ بِمَا سَنَّهُ اللَّهُ لَهُمْ وَ رَسُولُهُ وَ إِنْ قَلُّوا وَ أَمَّا أَهْلُ الْبِدْعَةِ فَالْمُخَالِفُونَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ لِكِتَابِهِ وَ لِرَسُولِهِ الْعَامِلُونَ بِرَأْيِهِمْ وَ أَهْوَائِهِمْ وَ إِنْ كَثُرُوا وَ قَدْ مَضَى مِنْهُمُ الْفَوْجُ الْأَوَّلُ وَ بَقِيَتْ أَفْوَاجٌ وَ عَلَى اللَّهِ قَبْضُهَا وَ اسْتِيصَالُهَا عَنْ جَدَدِ الْأَرْضِ؛ گروه اول از اهل بدعت گذشتند (یعنی سقیفه که هر کاری میخواستند، کردند). و بقیت افواجن، هنوز گروههایی باقی ماندند.
روایت ششم: امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهجالبلاغه میفرمایند فَاعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ عِبَادِ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ عَادِلٌ هُدِيَ وَ هَدَى فَأَقَامَ سُنَّةً مَعْلُومَةً وَ أَمَاتَ بِدْعَةً مَجْهُولَةً وَ إِنَّ السُّنَنَ لَنَيِّرَةٌ لَهَا أَعْلاَمٌ وَ إِنَّ الْبِدَعَ لَظَاهِرَةٌ لَهَا أَعْلاَمٌ وَ إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ فَأَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً وَ أَحْيَا بِدْعَةً مَتْرُوكَةً [4] ، سنتها روشن و نورانی هستند. لها اعلام، علامتها و نشانههایی دارند. و أن البدع لظاهره لها اعلام، بدعتها هم روشن هستند و نشانههای دارند. و إن شر الناس عند الله امام جائر ضل به، امام جائری که گمراه است و به خاطر او دیگران هم به گمراهی میافتند.
علت انتخاب این روایت این است که میفهماند که نه تنها نباید بدعتگذار باشیم، بلکه باید در مقابل بدعت ایستادگی کنیم.
پس یکی از اشکالاتی که بر بحث تعظیم شعائر گرفته شده، این است که میگویند سر از بدعت درآورده و بدعت حرام است. ما میگوییم اگر بخواهیم ملاکهایی برای بدعت پیدا کنیم، باید 3 خصوصیت را با هم داشته باشد تا به چیزی بگوییم بدعت.
نشانههای بدعت
خصوصیت اول: در انجام آن عمل قصد تشریع داشته باشیم که اصطلاحاً به آن میگویند افترا بر خدای متعال و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم). قرآن میفرماید ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ﴾[5] .
خصوصیت دوم: نص خاص شرعی که بر آن عمل صحه نگذارد.
خصوصت سوم: نص عام شرعی بر آن عمل صحه نگذارد، مثل زنجیرزنی. گاهی نص خاص نداریم اما نص عام داریم. آیا هدف در زنجیرزنی افترا بر خدای متعال و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است؟ خیر. نص عام یعنی هر کاری که موجب احیاء سنت و اظهار حالت رنج و اندوه شود.
بخشی به عقل و تجربه خود بشر واگذار شده، به علاوه اینکه اصل اولیه در اشیاء اباحه و برائت و حلیت است، پس باید خلاف و حرمتش ثابت شود. بعضی از سنیها افراط در بدعت داشتند اما اشکالی که آقایان کردند، این است که میگویند شعائر حسینی در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) معهود نبوده و شما اینها را آوردهاید.
عنوان اول: ایشان در صفحه 192 میفرمایند بدعت به معنای غش و ضلال و اتباع اهواء شمرده شده است. مثلاً متقی هندی در کنز العمال از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکند که من غش امتی فعلیه لعنة الله و الملائکة و الناس أجمعین، قالوا یا رسول الله و ما الغش؟ قال(ص) أن یبتدع لهم بدعة فیعلموا بها.
عنوان دوم: مرحوم علامه مجلسی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکنند که إن أحسن الحديث كتاب الله ، وخير الهدى هدى محمد ، وشر الامور محدثاتها ، وكل محدثة بدعة ، وكل بدعة ضلالة. وكان إذا خطب قال في خطبته : أما بعد. فإذا ذكر الساعة اشتد صوته واحمرت وجنتاه ثم يقول صبحتكم الساعة أو مستكم. [6]
محدثه یعنی چیزی که اصلش در دین نبوده و هر گونه بدعتی ضلالت است.
عنوان سوم: اتباع هوا است. تفسیر علی بن ابراهیم جلد 2 صفحه 46 از امام باقر (علیه السلام) نقل میکند ﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالً الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا﴾ [7] . حضرت (علیه السلام) میفرمایند هم النصاری و القسیسون (کشیشها) و الرهبان (راهبها) و اهل الشبهات و الاهواء من اهل القبله و الحروریه و اهل بدع.
در مورد بدعت گفتهاند بدعة ادنی مراتب کفر و شرک است. عن امیرالمؤمنین (علیه السلام) أنه قال و أدنی ما یکون به العبد کافرا من زعم أن شیئاً نهی الله عنه أن الله امر به و نصبه دیناً یتولی علیه و یزعم أنه یعبد الذی امره به و إنما یعبد الشیطان.
حلبی از امام صادق (علیه السلام) پرسید ما ادنی ما یکون به العبد کافرا، کمترین چیزی که سبب کفر میشود چیست؟ فقال أن یبتدع شیئاً فیتولی علیه، همین را به عهده بگیرد و برای خودش قرار بدهد. و یبرء ممن خالفه، و بگوید هر کس با چیزی که من گذاشتم مخالفت کند از او بری هستم. امام باقر (علیه السلام) میفرمایند ادنی الشرک أن یبتدع الرجل رأیا فیحب علیه فیبغض.
بدعت چیزی است که از دین نیست و به دین چسبانده شده است.
اولاً تسنن نقل کردهاند که عمر وارد مسجد شد و دید مردم شبها نمازهای نافله را به صورت فردی میخوانند و گفت دوست ندارم اینگونه جدا جدا نماز بخوانید و به جماعت بخوانید و برایشان امام جماعت گذاشت و شب بعد همراه دومین مدعی خلافت وارد مسجد شد و وقتی دید مردم به جماعت نماز میخوانند، گفت: نعم البدعة هذه، عجب بدعتی است این بدعت. ما به تسنن میگوییم که مدعی دوم خلافت واژه بدعت را به کار برده است. این، سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم نبوده و بدعتی نیست که از مفهوم سنت بر یک مصداقی منطبق شده باشد، بلکه در مقابل سنت است.
شاهد این مطلب این است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این مورد نظر کاملاً مخالف دارند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر اینکه انسان در ماه رمضان نافله شب را به جماعت بخواند، بدعت نامیدند. در بین سنیها به این نافله میگویند صلات تراویح.
امام صادق (علیه السلام) میفرمایند صوم شهر رمضان فریضه و القیام فی جماعة فی لیلته بدعه [8] ، قیام در جماعت در شب (نافله شب) بدعت است. و ما صلیها رسول الله فی لیالیه بجماعته، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در ماه رمضان حتی یک نماز نافله شب را به جماعت نخواند. و لو کان خیراً ما ترکه، اگر کار درستی بود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را ترک نمیکردند. به تعبیر ما لااقل یک بار میخوانند که بفهمانند کار درستی است. و قد صلی فی بعض لیالی شهر رمضان أما وحده فقام قوم خلفه، یک عده پشت سر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ایستادند. فلما احس بهم دخل بیته، وقتی حضرت (علیه السلام) این احساس را کردند زود از مسجد به منزل رفتند. ففعل ذلک ثلاث لیال، تا 3 شب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این کار را کردند. فلما اسبح بعد ثلاث، 3 شب این اتفاق تکرار شد. سعد المنبر فحمد الله و اثنا علیه ثم قال ایها الناس لاتصل النافله لیلاً فی شهر رمضان و لا فی غیره فإنها بدعه و لاتصل الضحی فإنها بدعه و کل بدعه ضلاله و کل ضلاله سبیلها إلی النار.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یا ائمه (علیهم السلام) بر بعضی از کارها مصداق بدعت را منطبق کردهاند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) عمل اهل خوارج نهروان را که مخالفت کردند، بدعت نامیدند.
یکی دیگر از مصادیقی که اهل بیت (علیهم السلام) بدعت را بر آن منطبق کردند، ورود در امر قدر و جدال در اموری است که منشأ اختلاف بین مسلمانان میشود. حضرت (علیه السلام) از بین گروهی از مسلمانان رد میشدند ولی در بین آنها مهاجرین و انصار نبودند و در مورد قدر بحث میکردند. «مرَّ أمير المؤمنين عليه السلام على قومٍ من أخلاط المسلمين، ليس فيهم مهاجري ولا أنصاري، وهم قعود في بعض المساجد، في أول يوم من شعبان، وإذا هم يخوضون في أمر القدر، وغيره مما اختلف الناس فيه، قد ارتفعت أصواتهم، واشتد فيه جدالهم، فوقف عليهم، وسلّم، فردّوا عليه، ووسعوا له، وقاموا إليه يسألونه القعود إليهم، فلم يحفل بهم، ثم قال لهم- وناداهم-:
يا معشر المتكلمين، ألم تعلموا أنَّ للَّهعباداً قد أسكتتهم خشيتُه من غير عيٍّ ولا بكم؟ وأنَّهم هم الفصحاء البلغاء الألبّاء، العالمون باللَّه وأيامه، ولكنّهم إذا ذكروا عظمة اللَّه انكسرت ألسنتهم، وانقطعت أفئدتهم، وطاشت عقولهم، وتاهت حلومهم، إعزازاً للَّهوإعظاماً وإجلالًا، فإذا أفاقوا من ذلكَ، استبقوا إلى اللَّه بالأعمال الزاكية، يعدّون أنفسهم من الظالمين والخاطئين، وأنَّهم براء من المقصّرين والمفرطين، إلّا أنهم لا يرضونَ اللَّه بالقليل، ولا يستكثرون اللَّه الكثير، ولا يدلّون عليه بالأعمال، فهم إذا رأيتهم مهيَّمون، مروَّعون، خائفون، مشفقون، وجلون. [9]
چون در بعضی از امور نباید خوض کنیم و فرو برویم و نباید وارد این بحث شویم چون اینجا لغزشگاه عظیمی است. ولی در بعضی از امور برعکس است. ما ابدالله بشیء بمثل البداء. و إن اجهل الناس بالضرر انتقهم فی.
یکی دیگر از مصادیق بدعت در روایات الصلاة خیر من النوم است که مدعی دوم خلافت بانی آن بود. امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرمایند الصلاة خیر من النوم بدعت بنی امیه. البته میگویند ظاهراً مدعی دوم بنای آن را گذاشت و دیگران آن را گسترش دادند. و لیس ذلک من اصل الاذان، این جزء اذان نبوده است. و لاباس إذا اراد الرجل أن ینبه الناس للصلاة أن ینادی بذلک و لایجعله من اصل الاذان فإنا لا نراه اذانا، از نظر ما (اهل بیت (علیهم السلام)) این، اذان نیست.
یکی دیگر از مصادیق بدعت اذان سومی است که مدعی سوم خلافت در روز جمعه پایهریزی کرد. امام باقر (علیه السلام) میفرمایند الاذان الثالث یوم الجمعه بدعه.
یکی دیگر از مصادیق بدعت جدال در قرآن بغیر علم است.
در مقابل مصادیق بدعت اهل بیت (علیهم السلام) تصریح میکنند که بعضی از موارد بدعت نیست.
1- سجده شکر بعد از نماز واجب. حمیری در مورد سجده شکر بعد از نماز از امام زمان (علیه السلام) سؤال کرد که هل یجوز ان یسجده الرجل بعد الفریضه فإن بعض اصحابنا ذکر أنها بدعه، فاجاب علیه السلام سجده الشکر من الزم السنن و اوجبها، لازمترین و واجبترین سنتها است. و لم یقل إن هذه السجده بدعه إلا من اراد أن یحدث فی دین الله بدعه، هر کس سجده شکر بعد از نماز واجب را بدعت بداند کسی است که خودش میخواهد در دین بدعت بگذارد.
2- جهر به بسم الله الرحمن الرحیم. تصریح کردند که بدعت نیست بلکه از علائم مؤمن است. امام صادق (علیه السلام) میفرمایند ما لهم قاتلهم الله عمدوا إلى أعظم آية في كتاب الله فزعموا أنها بدعة إذا أظهروها وهي بسم الله الرحمن الرحيم ، مخالفین عمداً نسبت به برترین آیه کتاب خدای متعال عمد کردند یک کار عمدی. فزعموا أنها بدعه إذا اظهروها، اگر آن را اظهار کنند بدعت است. و هی بسم الله الرحمن الرحیم. لذا گاهی در سورهها بسم الله الرحمن الرحیم را نمیگویند و اگر هم بگویند آهسته میگویند.
آیا آنچه که به عنوان شعائر برگزار میشود، بدعت است یا خیر؟ صرف اینکه این اشیاء و کارها در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نبوده و بدعت معنا پیدا نمیکند. شاهد این مطلب این است که مثلاً در آن زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای رفت و آمد از هواپیما استفاده نمیکردند، یعنی الان که ما از هواپیما استفاده میکنیم، میشود بدعت؟ خیر. رفت و آمد مصادیقی دارد که عبارتند از: پیاده حرکت کردن، سوار شتر بودن، با ویلچر، دوچرخه، موتور، ماشین و امثالهم است. چطور اینها را بدعت نمیگویید؟ هر امر نویی که در عالم بیاید و مصداقش قبلاً نبوده دلیل بر بدعت نیست.
بعضی از مصادیق عزاداری امام حسین (علیه السلام) به اعتبار اینکه بگوییم از دین است، در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم بوده و بعضی از مصادیقش بعداً آمده، ولی نه تنها با دین منافات ندارد، بلکه با عناوین عامه دین کاملاً منطبق و محقق آن عناوین است. لذا بدعت نیست و عین سنت است.