درس برهان شفا - استاد حشمت پور

95/12/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه بیان این مطلب كه آیا بر هر دو قضیه ی ضروریه و قضیه ی اكثریه برهان اقامه می شود یا فقط بر ضروریه، برهان اقامه می شود؟/ بیان مبدء برهان/ بیان اختلاف علوم و اتفاق علوم در مبادی و موضوعات/ فصل 8/ برهان شفا.

فان ارید بالبرهان كلَّ قیاسٍ یكون علی الشیء، من جهه العله و علی نحو وجوده فیكون علی الاكثری برهان[1] [2]

بیان شد كه بر قضیه ی ضروریه می توان اقامه ی برهان كرد و بر قضیه ی اتفاقیه نمی توان اقامه ی برهان كرد اما در قضیه ی اكثریه اختلاف وجود دارد. مصنف این صورت را ترجیح داد كه در قضیه ی اكثریه هم بتوان برهان اقامه كرد ولی در صورتی كه مقدمات آن هم اكثری باشند. اگر مطلوب، اكثری است مقدمات اكثری آورده می شود تا ثابت گردد. اكثری بودن ضرری به برهان ندارد و ضروری بودن، شرطِ اقامه ی برهان نیست. آنچه مهم است تحصیل یقین می باشد. اگر بتوان شرائط برهان را رعایت كرد و یقین تحصیل كرد، مهم نیست كه از مقدمه ی ضروری برای نتیجه ضروری استفاده كرد یا از مقدمه ی اكثری برای نتیجه ی اكثری استفاده كرد. توضیحی كه مصنف می دهد و الان وارد آن می شویم در سطر 9 و 10 « و یكون به یقین ... » در همین صفحه به صورت مجمل بیان شده بود و الان به صورت تفصیلی وارد می شود.

مصنف می فرماید ما وقتی یك شیء كه وجود اكثری دارد را ملاحظه می كنیم گاهی وجود اكثریش ملحوظ ما است و قید « اكثری » دارد اما گاهی وجودش ملحوظ ما است و قید « اكثری » ندارد. اگر قید را داشته باشد می تواند یقینی باشد چون آن مواردی كه تخلف می كنند و موارد اقل می باشند را كنار می گذاریم و همان مواردی كه تخلف نمی كنند و موارد اكثر می باشند را ملاحظه می كنیم و به ثبوت محمول برای موضوع در آن موارد یقین پیدا می كنیم مثلا فرض كنید یك محمول برای موضوع اثبات می شود و این اثبات در 10 مورد است اما در مورد یازدهم اثبات نمی شود و بیش از 11 مورد وجود ندارد. در اینجا ما نظر به آن 10 مورد داریم و ادعا می كنیم این محمول برای این موضوع در این 10 مورد ثابت است. در اینجا می توان این ادعا را یقیناً بیان كرد چون آن موارد برای ما ثابت است. اما اگر موجود را مطلق گذاشتید و قید « اكثری » را نیاوردید تا مورد یازدهم هم داخل شود در حالی كه 11 مورد رسیدگی نشده بود و نسبت به آن یقین نداشتیم. در اینصورت مجموعه ی این موارد در ظاهرِ كلام ما می باشد. چون یك مورد از آن موارد، یقینی نیست لذا این مجموعه، ظنی می شود.

سوال: ما تا به علت رسیم یقین پیدا نمی كنیم اگر هم به علت رسیدیم از باب اینكه علت، عمومیت و خصوصیت می دهد تمام موارد را شامل می شود و ما در تمام موارد یقین پیدا می كنیم اینطور نیست كه منحصر به اكثری شود.

جواب: می گوییم اگر علتی كه یافت شود علت اكثری بود این را چه می گویید؟ ذاتِ ما به نحوی علت برای سلامت است ولی علت دائمی نیست بلكه علت اكثری است چون مانع هم ممكن است بیاید. یك جا ذاتِ ما هست. شرط، موجود است و مانع هم مفقود است در اینجا علت، تام می شود اما در یك جا فقط ذاتِ ما هست و احتمال مانع هم وجود دارد در آنجا علت، تام نمی شود پس خود علت، اكثری است.

اگر اینطور بگویید « من اكثراً سالم هستم و كسی كه اكثراً سالم باشد فلان حكم را دارد پس من فلان حكم را دارم » برهان است اما اگر بگویید « من سالم هستم » این صحیح نیست چون ممكن است فردا مانعی پیش بیاید و سالم نباشیم. لذا این قضیه همین الان یقینی نیست. پس علت را كشف كردیم ولی خود علت اكثری بود. اما گاهی علت را كشف می كنید و این علت دائمی است به این كاری نداریم. در اتفاق، علت كشف نمی شود لذا نه دائمی است نه اكثری است پس برهان در آنجا نمی آید.

توضیح بحث: مصنف می فرماید گاهی از اوقات ما می خواهیم از علت استفاده كنیم و می خواهیم دلیل بر وجود شی بیاوریم همانطور كه هست یعنی اگر وجودش امكانی است می خواهیم دلیل بر وجود امكانی بیاوریم و اگر وجودش ضروری است می خواهیم دلیل بر وجود ضروری بیاوریم و اگر وجودش اكثری است می خواهیم دلیل بر وجود اكثری بیاوریم.

در اینجا به ما اجازه می دهند كه برهان بیاوریم و دلیل را می توان برهانی آورد چون به همان نحوه وجودی كه دارد علت اقامه می شود. حال اگر جایی كه اكثری است بر دائمی دلیل نمی آوریم بلكه بر اكثری دلیل می آوریم این، مفید یقین است. بله اگر اكثری است و ما بر دائمی دلیل بیاوریم این دلیل، برهان نمی شود بلكه قیاس می شود چون تولید یقین نمی كند.

توضیح عبارت

فان ارید بالبرهان كل قیاس یكون علی الشیء من جهه العله و علی نحو وجوده فیكون علی الاكثری برهان

ترجمه: اگر اراده شود به برهان، هر قیاسی كه بر نتیجه ای اقامه شود و دو شرط داشته باشد. شرط اول اینكه آن قیاسی، علت آن شیء را به ما نشان دهد « یعنی حد وسطش علت برای نتیجه باشد » شرط دوم اینكه آن قیاس اقامه بر شیء شود به همان وجودی كه استحقاقِ آن وجود را دارد « و آن وجود را واحد است یعنی اگر وجود، دائمی است استدلال بر وجودِ دائمی می كند و اگر وجود، اكثری است استدلال بر وجودِ اكثری می كند » پس در اینصورت بر اكثری برهان اقامه می شود « چون نحوِ وجودش اكثری است و ما هم برهان را بر این نحوه از وجود اقامه می كنیم نه اینكه مطلق بیاوریم ».

« یكون علی الشیء من جهه العله »: در برهان شما از علت پِی به معلول می برید یعنی به برهان لمّ توجه دارید پس از ناحیه علت به این شیء می رسید به عبارت دیگر شیء « یعنی حد وسط » علت برای نتیجه است.

و اما ان اراد احدٌ ان یخص باسم البرهان ما كان بالقیاسات المعطیه للعله علی شرط ان یعطی وجوداً غیر متغیر و غیر مختلف و بالفعل الصرف و لیس فیه امكان فلیس علی الاكثری برهان

« كان » تامه است. « علی شرط » در مقابل « علی نحو وجود » در سطر 11 است.

اگر اراده كند احدی كه مخصوص كند به اسم برهان قیاسی را كه حاصل شود به وسیله قیاساتی كه علت را عطا می كنند « یعنی حد وسطش علت برای نتیجه است » بر این شرط « یعنی نمی خواهد بر نحوی وجودش، اقامه ی برهان كند بلكه با این شرط می خواهد اقامه ی برهان كند » كه برهانِ ما عطا كند وجودی را كه « نه اكثری است بلكه بالاتر از اكثری است یعنی » غیر متغیر است و غیر مختلف است و بالفعلِ صرف است و در آن امكان نیست « یعنی وجود ضروری است، مصنف به جای اینكه تعبیر به ـ وجود ضروری ـ كند قیود می آورد » بر اكثری نمی توان برهان اقامه كرد « چون اكثری، وجودِ غیر متغیر و غیر مختلف نیست و در یك جا تغیّر پیدا می كند ».

« بالفعل الصرف »: مراد از آن را با عبارت « و لیس فیه امكان » معنا می كند یعنی در ضروری، محمول برای موضوع وجودِ بالفعل دارد نه اینكه وجود بالقوه و امكان داشته باشد. پس مراد از « بالفعل الصرف » یعنی هیچ قوه ای و امكانی در آن نیست یعنی فقط ضرورت است. اگر شرط كردید برهان به اینصورت باشد معنایش این است كه در غیر ضروری برهان نداریم و فقط باید در ضروری باشد و لذا در اكثری، برهان نخواهد بود.

بل قیاس مّا آخر یُصنع من البرهانی و الجد لی و الخطابی و المغالطی و الشعری

ترجمه: می توان قیاسی اقامه كرد كه این قیاس ساخته شود و فراهم گردد از مقدمات برهانی و جدلی و خطابی و مغالطی و شعری.

مصنف نمی خواهد بگوید هر دو مقدمه برهانی باشد چون اگر هر دو مقدمه برهانی باشد قیاس، برهانی می شود بلكه می خواهد بگوید از این مقدمات می توانید استفاده كنید حتی می توانی مقدمه ی برهانی آورد ولی به شرطی كه هر دو مقدمه، برهانی نباشد.

و یكون قد تكلف فی هذا الاشتراط ما لا حاجه الیه

ضمیر « یكون » به « بعض المفسرین » در سطر 6 بر می گردد.

تا اینجا معلوم شد آن بعض مفسرین كه كلام ارسطو را تفسیر كرده بود شرطی را معتبر كرد و بر علت كرد كه رعایتش لازم نیست. آن بعض شرطِ ضرورت كرد و گفت مقدمات باید ضروری باشد ولی الان توجه كردید كه رعایت این شرط لازم نیست فقط در یك جا باید این شرط رعایت شود و آن جایی است كه ما بخواهیم از برهان، وجودِ « غیر متغیر و غیر مختلف و بالفعل الصرف و لیس فیه امكان » را بگیریم و الا در بقیه مواضع این شرط كه بعض مفسرین كردند لازم نیست یعنی ضروری بودن مقدمات برهان لازم نیست.

ترجمه: آن بعض مفسرین خودش را در این شرط به زحمت انداخت و شرطی را آورد كه احتیاجی به آن نبود « چون شرط ضروری بودن را آورد كه حاجتی به آن نبود » بله اگر ما برهان را به آن معنایی كه گفتیم بگیریم « یعنی عطا كرد وجود غیر متغیر و غیر مختلف ... را »،‌ در اینصورت این شرط صحیح است ولی چون برهان را منحصر به آن مورد نمی كنیم لذا این شرط صحیح نیست بلكه سزاوار است كه این بعض مفسرین تفصیل دهد.

بل الاولی ان یقول انه لما كان كل بیان انما یكون لوجود متمیز عن لا وجود

ترجمه: مصنف می فرماید این بعض شارحین نباید خودش را به تكلف می انداخت بلكه اولی این است كه اینگونه بگوید كه شأن این است كه هر بیان « یعنی برهان » می باشد برای وجود محمول كه این وجود محمول، متمیز از لا وجود است.

مصنف با این عبارت می خواهد بیان كند كه در هر قضیه ای وجود محمول برای موضوع آورده می شود البته مصنف می فرماید در سوالب، لا وجود آورده می شود ولی تو لا وجود را به وجود ملحق كن و بنده ـ استاد ـ درباره ی وجود بحث می كنم و در پایان سوالب را به وجود ملحق كن.

مصنف می فرماید وجود را از لا وجود متمیز می كنید. در قضیه ی اتفاقیه، وجود از لا وجود متمیز نمی شود یعنی برای ما روشن نیست كه این محمول می خواهد برای موضوع وجود پیدا كند یا لا وجود پیدا كند. ولی در غیر اتفاقیه، وجود از لا وجود متمیز می شود ولی گاهی دائماً متمیز می شود یعنی دائما وجود هست و لا وجود نیست و گاهی اكثراً متمیز می شود یعنی اكثراً وجود هست و لا وجود نیست.

در این در مورد می توان برهان اجرا كرد ولی در اتفاقی نمی توان برهان اقامه كرد. پس خلاصه ی بحث این است كه هر جا وجود دارد از لا وجود متمیز شود جای اقامه ی برهان است چه در ضرورت و چه در اكثری باشد و هر جا كه متمیز نشود جای اقامه ی برهان نیست.

توجه كنید كه عبارتِ « متمیز عن لا وجود » قضیه ی اتفاقیه را خارج می كند چون تمیزی نیست.

و هذا علی وجهین: اما ان یكون الاستحقاق دائما فیكون ضروریا او غالبا غیر دائم ـ و هو الاكثری

این جایی كه وجودِ متمیز داریم بر دو وجه است یكی در جایی كه محمول برای موضوع وجود دائمی داشته باشد و به قول مصنف، استحقاقِ وجود دائمی داشته باشد و دیگری در جایی كه محمول برای موضوع استحقاقِ وجودِ اكثری داشته باشد.

« الاستحقاق »: یعنی استحقاق وجود محمول برای موضوع.

ترجمه: و این بر دو وجه است به اینكه یا استحقاقِ وجود محمول برای موضوع دائمی است پس آن قضیه یا قول ضروری می شود یا استحقاق وجود محمول برای موضوع غلبِ غیر دائمی است و آن قضیه یا قول اكثری می شود.

فاذن لابیان فی امر متمیز الوجود الا لهذین

مراد از « بیان »، برهان است.

ترجمه: برهان در امر متمیز الوجود جاری نمی شود مگر نیست به این دو « یعنی دائمی و اكثری ».

و لا برهان علی شیءٍ كونه و وجوده اتفاقی لا یتمیز بالاستحقاق عن لا كونه

ترجمه: برهان نداریم بر چیزی كه كونش از لا كونش جدا نشده به خاطر اتفاقی بودنش، یعنی استحقاق وجود محمولش تمییز داده نمی شود.

مصنف در ادامه می خواهد این بحث را با زیاده ی تحصیل بحث كند و این زیاده ی تحصیل به این اعتبار است كه در این بحث، امكان هم مطرح می شود اما در بحث قبل فقط دوام و اكثریت مطرح شد.

خلاصه: بیان شد كه بر قضیه ی ضروریه می توان اقامه ی برهان كرد و بر قضیه ی اتفاقیه نمی توان اقامه ی برهان كرد اما در قضیه ی اكثریه اختلاف وجود دارد. مصنف این صورت را ترجیح داد كه در قضیه ی اكثریه هم بتوان برهان اقامه كرد ولی در صورتی كه مقدمات آن هم اكثری باشند. آنچه مهم است تحصیل یقین می باشد. اگر بتوان شرائط برهان را رعایت كرد و یقین تحصیل كرد، مهم نیست كه از مقدمه ی ضروری برای نتیجه ضروری استفاده كرد یا از مقدمه ی اكثری برای نتیجه ی اكثری استفاده كرد.

توضیح بحث: مصنف می فرماید گاهی از اوقات ما می خواهیم از علت استفاده كنیم و می خواهیم دلیل بر وجود شی بیاوریم همانطور كه هست یعنی اگر وجودش امكانی است می خواهیم دلیل بر وجود امكانی بیاوریم و اگر وجودش ضروری است می خواهیم دلیل بر وجود ضروری بیاوریم و اگر وجودش اكثری است می خواهیم دلیل بر وجود اكثری بیاوریم.

در اینجا به ما اجازه می دهند كه برهان بیاوریم و دلیل را می توان برهانی آورد چون به همان نحوه وجودی كه دارد علت اقامه می شود. حال اگر جایی كه اكثری است بر دائمی دلیل نمی آوریم بلكه بر اكثری دلیل می آوریم این، مفید یقین است. بله اگر اكثری است و ما بر دائمی دلیل بیاوریم این دلیل، برهان نمی شود بلكه قیاس می شود چون تولید یقین نمی كند.

 


[1] برهان شفا، ترجمه قوام صفری، ص362، ناشر: فکر روز.
[2] الشفاء، ابن سینا، ج9، ص248، س11، ط ذوی القربی.