درس برهان شفا - استاد حشمت پور

95/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیان این مطلب كه چیزی كه می تواند حد وسط بین موضوع و محمول باشد می تواند تا بی نهایت ادامه پیدا كند یا نه؟/ آیا اجزاء قیاس « یعنی موضوع و محمول و حد وسط » متناهی اند یا نامتناهی اند؟/ بحث از تناهی اجزاء قیاس/ فصل 6/ مقاله 3/ برهان شفا.

فاذا كنا كلما ابتدانا من حد لم ننته الی حد اخیر فلیس هناك حد اخیر[1] [2]

بحث در این بود كه آیا حد وسط بین موضوع و محمول می تواند بی نهایت باشد یا نه؟ اگر قضیه ای به ما دادند كه قضیه بدیهی نبود یعنی بین محمول و موضوع واسطه ای وجود داشت آیا این واسطه می تواند دوباره واسطه داشته باشد به این معنا كه « ا » را بر « ب » به توسط « ج » حمل كنیم یعنی ابتدا « ج » بر « ب » حمل شد و بعداً به توسط « ج »، « ا » بر « ب » حمل شد؟ آیا در وقتی كه « ج » بر « ب » حمل می شود حد وسطی بین « ج » و « ب » وجود دارد یا نه؟ ممكن است گفته شود كه داریم مثلا « د » است. الان « د » را بر « ب » حمل می كنیم بعداً به توسط « د »، « ج » را و به توسط « ج »، « ا » را حمل می كنیم. آیا باز بین « د » و « ب » حد وسط وجود دارد؟ مصنف می فرماید حد وسط اگر وجود داشته باشد در یك جا تمام می شود و تا بی نهایت ادامه پیدا نمی كند. این مبنای مصنف است. سپس مصنف در صدد استدلال بر مدعا شد. وقتی استدلال را به صورت مختصر بیان كرد موارد بحث را توضیح داد سه فرض را مطرح كرد و فرمود هر سه مورد بحث هستند. « فان الكلام فی ذلك واحد » یعنی در هر یك كه بحث كنید مثل این است كه در دیگری بحث كردید بنابراین هر سه مورد، محل بحث هستند و بحث در هر سه یكسان است. وقتی مورد بحث را تعمیم داد دوباره دلیل را تكرار می كند ولی با تفصیل بحث می كند.

مدعا: حد وسط تا بی نهایت ادامه پیدا نمی كند یعنی بین « الف » و « ب » كه محمولِ موضوع هستند بی نهایت كلمه واسطه نیست كه این كلمه، هم موضوع بر « الف » و هم محمول برای « ب » باشد بلكه به یك جایی رسیده می شود كه موضوع و محمول تمام می شود یعنی حد وسط تمام می شود.

دلیل: اگر بین « الف » و « ب » بی نهایت معنا آورده شود و این معانی، موضوعات پی در پی برای « ا » قرار داده شود یا محمولات پی در پی برای « ب » قرار داده شود فرقی نمی كند اگر « ا » گذاشته شد و بخواهید موضوعات بی نهایت بیاورید هیچ وقت تمام نمی شود و لذا هیچ وقت به « ب » كه اولین موضوع است نمی رسید. اگر از طرف « ب » شروع كنید و محمولات بی نهایت را بیاورید هیچ وقت به طرف « ا » نمی رسید بنابراین در یك فرض، « ب » را ندارید فقط « ا » را دارید و در یك فرض هم، « ا » را ندارید فقط « ب » را دارید. پس در هیچ فرضی پیدا نمی شود كه هم « ا » و هم « ب » را داشته باشید و بتوانید قضیه « كل ب ا » را تشكیل دهید در حالی كه آن را تشكیل دادید. پس معلوم می شود كه هم « ا » را دارید هم « ب » را دارید یعنی این وسط، بی نهایت نبوده لذا به شما اجازه داده شده كه اگر از « ب » شروع كنید به « ا » برسید و اگر از « ا » شروع كنید به « ب » برسید. پس بین اینها بی نهایت نبوده یعنی حد وسطِ بین موضوع و محمول، بی نهایت نیست.

تا اینجا استدلال تمام شد اما به تعبیر مصنف توجه كنید كه می گوید « اگر بین ا و ب بی نهایت شیء داشته باشیم لازمه اش این است كه ا یا ب را نداشته باشیم » كسی می گوید « اینگونه به مصنف نگو، یعنی نگو لازمه اش این است كه ا نداشته باشیم بلكه بگو لازمه اش این است كه به ا نرسیم ». مصنف می فرماید بین این دو عبارت، فرقی نیست. چه بگویی « ا را نداریم » یا بگویی « به ا نمی رسیم » هر دو یكی است. سپس مثال می زند به مسافتی كه بی نهایت باشد می توانی بگویی « این مسافت، نهایت ندارد » می توان گفت « هر چقدر ادامه بدهی به آخرش نمی رسی » هر دو صحیح است و یك مفاد را می رساند مصنف در اینجا بحث را تعمیم می دهد كه چه این تعبیر را بیاوری چه آن تعبیر را بیاوری هر دو محال است. اگر بگوییم « به نهایت نمی رسیم » ممكن است كسی بگوید چون قدرتش را نداریم به نهایت نمی رسیم اما اگر بگوییم « نهایت نداریم » طرف مقابل می فهمد كه دارای اشكال است.

توجه كنید كه مصنف ذیل دلیل را با یك مثال تبیین كرد. ذیل دلیل این بود كه چه بگویی « ا » نداریم چه بگویی به « ا » نمی رسیم یا چه بگویی « ب » نداریم چه بگویی به « ب » نمی رسیم. برای این مطلب، یك شبیه و مثال آورد و گفت چه بگویی « به آخرِ این مقدار نمی رسیم » چه بگویی «‌ مقدار، آخر ندارد ». مصنف در ادامه برای كل استدلال یك شبیه و مثال می آورد.

توضیح عبارت

فاذا كنا كلما ابتدانا من حد لم ننته الی حد اخیر فلیس هناك حد اخیر

به عبارت توجه كنید كه « لم ننته » جواب برای « كلما » است و « فلیس » جواب برای « اذا » است.

ترجمه: اگر ما اینچنین باشیم كه هر گاه ابتدا كنیم از حدی « مثلا از حد ا » و به حد دیگر « مثلا ب » نرسیدیم « یا از ب شروع كردیم و به ا نرسیدیم » حد اخیر وجود ندارد « وقتی به آن نرسیدیم معلوم می شود نیست. توجه می كنید كه مصنف دو عبارت آورد یك عبارت این است ـ به حد اخیر نرسیدیم ـ عبارت دیگر این است ـ حد اخیر نیست ـ مصنف می فرماید این دو عبارت فرقی ندارند ».

نكته: در نسخه خطی « حد اخیر » در هر دو مورد «‌ حد آخر » آمده كه بهتر است چون لفظ « اخیر » در جایی بكار می رود كه چند حد باشد تا یكی، اخیر شود اما « حد آخر » یعنی آن حدی كه « ب » است حد آخرش « ا » می شود یا حدی كه « ا » است حد آخرش « ب » می شود.

فانه لا فرق بین قولك هذا سبیل لا یتناهی عند السلوك و قولك لا حد له

مصنف « نرسیدن به حد اخیر » را مساوق با « نبودن حد اخیر » می گیرد و برای این مساوق گرفتن دلیل می آورد. كسی نگوید « نرسیدن » اعم از « نبودن » است مصنف می فرماید خیر، اگر وجود می داشت ما به آن می رسیدیم. وقتی نرسیدیم معلوم می شود كه وجود ندارد.

ترجمه: فرقی نیست بین قول تو كه بگویی « این راه، راهی است كه اگر آن را طی كردی به آخرش نمی رسی » یا بگویی « آخری برای آن نیست ».

و كذلك قولك له حد و قولك یتناهی الیه عند السلوك واحد

و همچنین می توان گفت « این، راهی است كه ما به آخرش رسیدیم » و می توان گفت « این راه، آخر دارد » هر دو، یك معنا را افاده می كند.

ما نمی گوییم « ما به آخر نمی رسیم » چون قدرتِ ما محدود است و موانع بر سر راه ما هست و ممكن است به آخر نرسیم. اینطور بیان می كنیم « این راه به آخر رسیده نمی شود پس آخر ندارد ». مصنف می خواهد ملازمه را اینگونه بیان كند كه وقتی این راه به آخر نمی رسد. پس آخر ندارد یا اگر آخر ندارد پس به آخر نمی رسد.

ترجمه: اگر بگویی این راه، آخر دارد و قول تو كه بگویی این راه به آخر می رسد، یكی است.

خلاصه: بحث در این بود كه آیا حد وسط بین موضوع و محمول می تواند بی نهایت باشد یا نه؟

مدعا: حد وسط تا بی نهایت ادامه پیدا نمی كند یعنی بین « الف » و « ب » كه محمولِ موضوع هستند بی نهایت كلمه واسطه نیست كه این كلمه، هم موضوع بر « الف » و هم محمول برای « ب » باشد بلكه به یك جایی رسیده می شود كه موضوع و محمول تمام می شود یعنی حد وسط تمام می شود.

دلیل: اگر بین « الف » و « ب » بی نهایت معنا آورده شود می گوییم اگر « ا » گذاشته شد و بخواهید موضوعات بی نهایت بیاورید هیچ وقت تمام نمی شود و لذا هیچ وقت به « ب » كه اولین موضوع است نمی رسید. اگر از طرف « ب » شروع كنید و محمولات بی نهایت را بیاورید هیچ وقت به طرف « ا » نمی رسید بنابراین در یك فرض، « ب » را ندارید فقط « ا » را دارید و در یك فرض هم، « ا » را ندارید فقط « ب » را دارید. پس در هیچ فرضی پیدا نمی شود كه هم « ا » و هم « ب » را داشته باشید و بتوانید قضیه « كل ب ا » را تشكیل دهید در حالی كه آن را تشكیل دادید. پس معلوم می شود كه هم « ا » را دارید هم « ب » را دارید یعنی این وسط، بی نهایت نبوده.

 


[1] برهان شفا، ترجمه قوام صفری، ص329، ناشر: فکر روز.
[2] الشفاء، ابن سینا، ج9، ص230، س3، ط ذوی القربی.