درس برهان شفا - استاد حشمت پور

95/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اگر چیزی استحقاق موضوع و محمول بودن هر دو را دارد و همچنین چیزی كه می تواند حد وسط بین موضوع و محمول باشد می تواند تا بی نهایت ادامه پیدا كند یا نه؟/ آیا اجزاء قیاس « یعنی موضوع و محمول و حد وسط » متناهی اند یا نامتناهی اند؟/ بحث از تناهی اجزاء قیاس/ فصل 6/ مقاله 3/ برهان شفا.

و هذا الطلب لا یكون فی الاشیاء التی تستحق این ینعكس بعضها علی بعض [1] [2] [3]

بحث در این بود كه سه سوال مطرح می شود و سه چیز طلب می گردد:

1ـ آیا موضوع را می توان ادامه داد. یعنی برای موضوع قضیه می توان موضوعی درست كرد و برای آن موضوع، موضوع بعدی درست كرد و هكذا لا الی نهایه؟ یا به یك موضوعی رسیده می شود كه اولین موضوع است و نمی توان برای آن موضوع تعیین كرد اگر چه می توان برای آن محمولات پی در پی آورد؟

2ـ آیا یك محمولی داریم كه بالذات محمول باشد به طوری كه اگر خواستیم محمولی برای آن بیاوریم، نتوانیم بیاوریم یا نداریم؟

3ـ اگر شیئی حد وسط شد آیا می توان آن را متعدد كرد و برای این حد وسط، حد وسط آورد یا به جایی رسیده می شود كه حد وسط آوردن، قطع می شود و نمی توان حد وسطی آورد؟

این سه سوال مربوط به چیزی بود كه استحقاق موضوعیت داشت آن وقت سوال می كردیم كه آیا از این به بعد می توان برای آن موضوع آورد یا نه؟ یا استحقاق محمولیت داشت سوال می كردیم كه آیا می توان برای آن محمول جدید آورد یا نه؟ یا استحقاق حد وسطی داشت سوال می كردیم كه آیا می توان برای آن حد وسط جدید آورد یا نه؟ حال اگر یك كلمه ای پیدا شد كه استحقاق هر دو را دارد یعنی هم می تواند محمول باشد هم می تواند موضوع باشد و همچنین می تواند حد وسط موضوع و محمول باشد آیا درباره ی آن هم همین سوالات سه گانه مطرح است؟ به عبارت بهتر آیا قضیه ای داریم كه موضوع و محمولش متعاكس باشد یعنی این موضوع را بتوان محمول قرار داد و این محمول را بتوان موضوع قرار داد؟ آیا در چنین حالتی هم گفته می شود كه اولین موضوع و اولین محمول و حد وسطِ اولی داریم یا نه؟ این سوالات سه گانه آیا در مورد آن هم مطرح می شود؟ جواب داده می شود خیر. در اینجا اگر یك سوال جواب داده شود یعنی گفته شود موضوع، محدود است، دیگر لازم نیست ثابت شود كه محمول هم محدود است چون این موضوع، محمول هم می شود، حد وسط هم می شود. پس اگر یك طلب و یك سوال در موردش جواب داده شود ما را بی نیاز از دو سوال و دو طلب دیگر می كند چون این موضوع و محمول، متعاكس اند یعنی هم شأن محمولیت دارد هم شأن موضوعیت دارد. اگر به لحاظ موضوع نتوان آن را ادامه داد و محدود باشد به لحاظ محمول هم نمی توان آن را ادامه داد و محدود می شود و احتیاجی نیست كه سه سوال مطرح شود.

این بیانی كه شد، یك نحوه بیان از كلام مصنف بود. لفظ « هذا الطلب » در سطر 4 كه آمده به معنای « طلب سه گانه » است. در جایی كه شیء هم می تواند محمول باشد هم می تواند موضوع باشد جا ندارد بلكه یك طلب كافی است. اما نحوه دیگر برای بیان مطلب مصنف این است كه مراد از « هذا الطلب » یعنی طلبِ موضوع به صورت جدا و طلب محمول به صورت جدا و طلب حد وسط به صورت جدا مراد باشد. در جایی كه شیء قابلیت موضوع و محمول شدن دارد آیا این طلب را داریم یا نداریم؟ یعنی آیا می رسیم به چیزی كه اولین موضوع باشد یا به چیزی می رسیم كه آخرین محمول باشد؟ آیا می رسیم به چیزی كه آخرین حد وسط باشد و دیگر حد وسط نخواهد؟ در اینجایی كه استحقاق محمولیت و موضوعیت برای هر یك كلمه وجود دارد، این سوال درباره اش مطرح نمی شود كه می رسیم به جایی كه این موضوع، اولین موضوع یا آخرین محمول باشد. این سوال درباره موضوع به صورت جدا و درباره محمول به صورت جدا در جایی است كه شیء، موضوعِ اول باشد. در اینجا سوال می شود كه آیا موضوع، ادامه داده می شود یا نه؟ یا جایی كه محمولِ اول باشد محمولیت ادامه داده می شود یا نه؟ اما جایی كه این موضوع، موضوع اول نیست و قابلیت دارد كه محمول آخر هم باشد و هكذا این محمول، محمول آخر نیست و قابلیت دارد كه موضوع اول هم باشد این سوال مطرح نمی گردد. به عبارت دیگر جایی كه به موضوع اول می رسیم آیا سوال می شود كه ادامه بدهیم یا در همین جا بمانیم؟ و در جایی كه به محمول آخر می رسیم آیا سوال می شود كه ادامه بدهیم یا در همین جا بمانیم؟ در اینجا كه به موضوع اول یا به محمول آخر رسیدیم این سوال مطرح می شود ولی جایی كه موضوع اول و محمول آخر نداشتیم این سوال مطرح نمی شود كه برویم یا بایستیم چون این موضوع، موضوع اول نیست و آن محمول، محمول آخر نیست و می توان برای آن موضوع، موضوع آورد و برای محمول، محمول دیگر آورد تا جایی كه به موضوع اول یا به محمول آخر برسیم. وقتی به موضوع اول یا محمول آخر رسیدیم دوباره این سوال می شود كه جلو برویم یا در همین جا بمانیم.

توجه كردید كه در بیان اول اینگونه گفتیم كه سه سوال را آیا می توان در چنین اموری كه هم قابل موضوعیت اند و هم قابل محمولیتند جاری كرد یا یك سوال كافی است؟ جواب داده شد كه یك سوال كافی است. چون این شیء قابلیت هر سه را دارد اگر بتوان آن را در موضوع متوقف كرد در محمول بودن هم متوقف می شود پس در اینجا سه سوال نمی خواهیم بلكه یك سوال می خواهیم لذا « هذا الطلب » به این معناست: این طلب سه گانه در جایی كه استحقاق موضوعیت و محمولیت است، حاصل نیست. یك طلب، كافی است سه طلب لازم نیست. بیان دوم این بود: اینكه ما سوال می كنیم كه آیا این موضوع را می توان ادامه داد یا در همین جا متوقف شویم، مربوط به موضوع اول است كه شأن محمولیت ندارد و همینطور در جایی كه سوال می شود كه بر این محمول متوقف شویم و ادامه داده نشود برای محمولِ آخر است نه هر محمولی. حال چیزی پیدا شد كه هم می تواند موضوع باشد هم می تواند محمول باشد در اینجا اصلا سوال نمی شود نه درباره موضوع و نه درباره محمول و نه درباره حد وسط. چون می دانیم كه می توان آن را ادامه داد. سپس به یك جایی می رسیم كه موضوعِ بالذات یعنی موضوع اول است یا به یك جایی می رسیم كه محمولِ بالذات یعنی محمول آخر است در اینجا باز سوال پیش می آید كه ادامه بدهیم یا توقف كنیم؟

علت اینكه این عبارت را به دو بیان گفتیم به خاطر عبارتی است كه خود مصنف آورده است.

نكته: آن محمولِ آخر، محمول بعدی را قبول نمی كند چون محمول آخر است ولی محمول حقیقی و محمول بالذات قبول نمی كند اما محمول بالعرض قبول می كند. موضوعِ آن را بردار و محمول كن می بینی قبول می كند ولی بالعرض قبول می كند. قبلا بیان شد آنچه كه ذاتاً موضوع است اگر موضوع قرار داده شود حمل حقیقی می شود و آنچه كه ذاتاً محمول است اگر محمول قرار داده شود حمل حقیقی می شود نه بالعرض. ولی اگر موضوع را محمول كردید یعنی گفتید « الضاحك انسان » و محمول را موضوع كردید این حمل صحیح است ولی بالعرض می باشد. در جایی كه محمول، تمام می شود و به نهایت رسیده می شود اینطور نیست كه نتوان محمول را ادامه داد بلكه می توان ادامه داد ولی محمولاتِ بالعرض را می توان آورد یعنی همان موضوعی كه تا الان موضوعِ این محمول بود را محمول كنیم، این اشكالی ندارد ولی محمول، محمول بالعرض می شود. حرف ما این است كه محمولِ بالذات را نمی توان ادامه داد چون این محمول، آخرین محمولِ بالذات بود و محمول دیگر را قبول نمی كند مگر بالعرض. پس بالعرض ها را می توان ادامه داد اما بالذات ها تمام می شود یعنی جایی كه بالذات، تمام شد می توان محمولات و موضوعاتِ بالعرض آورد یعنی آنچه كه شأن موضوعیت ندارد را موضوع قرار داد و آنچه كه شأن محمولیت ندارد محمول قرار داد ولی از محمول بالذات و حمل حقیقی بیرون می آید و در محمول بالعرض و حمل عرضی واقع می شود نه حقیقی.

پس توجه كردید كه بحث ما در ختم شدنِ بالذات است و الا بالعرض ها را اگر بخواهید بیاورید بی نهایت محمول و موضوع می توان آورد.

توضیح عبارت

و هذا الطلب لا یكون فی الاشیاء التی تستحق ان ینعكس بعضها علی بعض

در جلسه قبل بیان شد كه لفظ « قبل » كه قبل از « و هذا الطلب » آمده، « قیل » است. یعنی عبارت قبلی با « تقف » تمام می شود و علامت سوال باید بعد از « تقف » گذاشته می شد. البته اگر « قبلُ » باشد را می توان معنا كرد كه در جلسه قبل بیان شد ولی اگر « قیل » باشد بهتر است چون در اول فصل از لفظ « قیل » استفاده شده بود كه از تعلیم اول نقل شده بود الان هم لفظ « قیل » بكار می برد یعنی باز هم در تعلیم اول اینگونه گفته شده است.

ترجمه: اشیائی كه می تواند منعكس شود بعضی بر بعضی « یعنی یك شیء را موضوع قرار دادید و شیء دیگر را محمول قرار دادید اینها را بر یكدیگر عكس می كنید یعنی موضوع را محمول می كنید و محمول را موضوع می كنید. اشیایی كه این قابلیت را دارند كه عكس شوند به عبارت دیگر اولین موضوع یا آخرین محمول نیستند، در موردشان سوال نمی شود » این طلب درباره آنها نمی باشد « مگر اینكه ادامه داده شود تا به اولین موضوع یا آخرین محمول رسیده شود كه این سوال درباره آنها می شود ».

ان كانت اشیاء تستحق ان ینعكس بعضها علی بعض فی الحمل بالحقیقه

« كانت » تامه است.

ترجمه: اگر محقق باشد و داشته باشیم اشیائی را كه بعضی بر بعض دیگر منعكس شود.

« فی الحمل بالحقیقه »: این عبارت را می توان مربوط به « ینعكس » در سطر چهارم كرد و می توان به « ینعكس » در سطر پنجم كرد چون « ینعكس » دوم تكرار « ینعكس » اول است. مصنف می فرماید در حمل بالحقیقه، جای این طلب نیست. حمل بالحقیقه یعنی آن كه موضوعش، بالذات موضوع باشد محمولش هم بالذات محمول باشد. مقابل آن، حمل بالعرض می شود.

و لیس فیها موضوعٌ اول و محمول ثان

واو حالیه است و ضمیر « فیها‌ » به « اشیاء » در « ان كانت اشیاء » بر می گردد.

این عبارت توضیح می دهد جایی را كه استحقاق موضوعیت و محمولیت هر دو هست. برای موضوع اول، استحقاق محمولیت نیست و برای محمول آخر، استحقاق موضوعیت نیست و اما چیزی كه هم استحقاق موضوعیت و هم استحقاق محمولیت دارد، موضوعِ اول و محمولِ آخر نیست.

توجه كنید كه مصنف در « محمول » تعبیر به « ثانی » می كند بنده ـ استاد ـ مراد از « ثانی » را « آخِر » گرفتم یعنی موضوعی كه اولین موضوع باشد و محمولی كه آخرین محمول باشد.

ترجمه: این طلب لازم نیست در حالی كه نمی بوده باشد در آن اشیاء، موضوعِ اول و محمولِ ثانی « یعنی در بین آنها موضوع اولی كه بتوان درباره اش سوال كرد كه ادامه داد یا ادامه داده نشود، وجود ندارد. محمول ثانی كه بتوان بتوان درباره اش سوال كرد كه ادامه داد یا ادامه داده نشود، وجود ندارد بلكه چیزهایی كه بین این اشیاء موجود است، چیزی است كه هم می تواند موضوع باشد هم می تواند محمول باشد هنوز موضوعِ اول و محمولِ آخر نشده است ».

بل كل واحد منها یصلح ان یكون محمولا و موضوعا او واسطه بین محمول و موضوع

ترجمه: بلكه هر یك از اشیاء صلاحیت دارد كه محمول و موضوع باشد « این، یك حالت است » یا صلاحیت دارد كه واسطه بین محمول و موضوع باشد « این، حالت دوم است كه مصنف با لفظ ـ او ـ بین آنها فاصله انداخته است. اما موضوع و محمول را یك حالت حساب كرده است ».

بل الشك یكون منّا فی الحالتین جمیعا انه هل یوجَد لما وُضِع محمولاً شی آخر ینعكس علیه و علی صاحبه بحیث یذهب ذلك الی غیر النهایه او هی محدوده؟

این عبارت عطف بر قبل است یعنی « هذا الطلب لایكون فی الاشیاء التی تستحق بل یكون انه هل بوجد ... » لذا اضراب از آنجا می باشد.

« الحالتین »: یعنی آن حالتی كه بحث می شود در ادامه محمول و ادامه موضوع كه یك حالت است و حالتی كه بحث می شود در ادامه حد وسط كه حالت دوم می شود.

شك و بدنبالش طلب و سوال مخصوص جایی است كه « هل یوجد لما وضع » باشد نه « لما یستحق ». اما در چند خط قبل بیان كرد اشیایی كه مستحق هستند كه محمول یا موضوع شوند.

« لما وضع محمولا شی آخر ... »: برای آنچه كه محمول قرار داده شده نه اینكه استحقاق محمولیت داشته باشد. یعنی دیگر نمی تواند موضوع شود. مصنف می فرماید آیا شی دیگری پیدا می كند كه منعكس بر این محمول و بر صاحبش « یعنی موضوع » شود یعنی آیا چنین شیء دیگری پیدا می كنید كه گاهی موضوع برای این موضوع و گاهی محمول برای آن محمول بشود به طوری كه تا بی نهایت برود یا محدود است؟

« او هی محدوده »: این اشیاءِ منعكسه، محدودند. حال اگر كسی خواست می تواند ضمیر را به « انعكاس » بر گرداند و بگوید انعكاس محدود است. این اشكال ندارد ولی ضمیر، مونث است نه مذكر یعنی اشیاءِ متعاكسه محدودند یعنی به جایی رسیده می شود كه عكس كردن ممكن نیست چون موضوع، موضوعِ اول است و محمول، محمولِ آخر است در آنجا نمی توان گفت اینها متعاكس اند.

سوال: از عبارت « لما وضع محمولا شیء آخر ینعكس علیه و علی صاحبه » فقط طلب درباره موضوع و طلب درباره محمول استفاده می شود اما طلب درباره حد وسط استفاده نمی شود. پس مراد از « الحالتین » را عبارت از حالتِ طلبِ نسبت به موضوع و حالتِ طلبِ نسبت به محمول گرفته می شود.

جواب: مصنف می گوید « ینعكس علیه و علی صاحبه » كه حد وسط را هم شامل می شود. اگر اینطور بود كه بر محمول منعكس می شد در اینصورت فقط موضوع یا فقط محمول می شد اما « علی صاحبه » آمده یعنی هم می تواند بر این محمول حمل شود هم می تواند بر موضوع حمل شود هم می تواند محمول برای موضوع باشد هم می تواند موضوع برای محمول باشد هم می تواند محمول برای محمول باشد هم می تواند موضوع برای موضوع باشد. حد وسط این شأن را دارد.

پس مصنف، حد وسط را ضمناً و كنایتاً بیان می كند. بله آنچه صریحًا در عبارت مصنف آمده موضوع و محمول است و حد وسط نیامده است.

و اذا استبان تناهی الوضع فیها من جهه كان ذلك استبانه تناهی الحمل فی تلك الجهه

اگر موضوع را محدود كردید لازم نیست بحث جدیدی درباره محمول شود و محمول، محدود می شود چون در اینجا آنچه كه موضوع است می تواند محمول شود بنابراین وقتی حكم موضوع بودن، در حالی كه موضوع است بیان شود، این حكم در حالی هم كه محمول است بیان می شود.

خلاصه: بحث در این بود كه سه سوال مطرح می شود و سه چیز طلب می گردد:

1ـ آیا موضوع را می توان ادامه داد. یعنی برای موضوع قضیه می توان موضوعی درست كرد و برای آن موضوع، موضوع بعدی درست كرد و هكذا لا الی نهایه؟ یا به یك موضوعی رسیده می شود كه اولین موضوع است.

2ـ آیا یك محمولی داریم كه بالذات محمول باشد به طوری كه اگر خواستیم محمولی برای آن بیاوریم، نتوانیم بیاوریم یا نداریم؟

3ـ اگر شیئی حد وسط شد آیا می توان آن را متعدد كرد و برای این حد وسط، حد وسط آورد یا به جایی رسیده می شود كه حد وسط آوردن، قطع می شود و نمی توان حد وسطی آورد؟

این سه سوال مربوط به چیزی بود كه استحقاق موضوعیت داشت آن وقت سوال می كردیم كه آیا از این به بعد می توان برای آن موضوع آورد یا نه؟ یا استحقاق محمولیت داشت سوال می كردیم كه آیا می توان برای آن محمول جدید آورد یا نه؟ یا استحقاق حد وسطی داشت سوال می كردیم كه آیا می توان برای آن حد وسط جدید آورد یا نه؟ حال اگر یك كلمه ای پیدا شد كه استحقاق هر دو را دارد یعنی هم می تواند محمول باشد هم می تواند موضوع باشد و همچنین می تواند حد وسط موضوع و محمول باشد آیا درباره ی آن هم همین سوالات سه گانه مطرح است؟ جواب داده می شود خیر. اگر یك سوال جواب داده شود یعنی گفته شود موضوع، محدود است، دیگر لازم نیست ثابت شود كه محمول هم محدود است چون این موضوع، محمول هم می شود، حد وسط هم می شود.

اما نحوه دیگر برای بیان مطلب مصنف این است كه مراد از « هذا الطلب » یعنی طلبِ موضوع به صورت جدا و طلب محمول به صورت جدا و طلب حد وسط به صورت جدا مراد باشد. در جایی كه شیء قابلیت موضوع و محمول شدن دارد آیا این طلب را داریم یا نداریم؟ یعنی آیا می رسیم به چیزی كه اولین موضوع باشد یا به چیزی می رسیم كه آخرین محمول باشد؟ آیا می رسیم به چیزی كه آخرین حد وسط باشد و دیگر حد وسط نخواهد؟ در اینجایی كه استحقاق محمولیت و موضوعیت برای هر یك كلمه وجود دارد، این سوال درباره اش مطرح نمی شود كه می رسیم به جایی كه این موضوع، اولین موضوع یا آخرین محمول باشد. این سوال درباره موضوع به صورت جدا و درباره محمول به صورت جدا در جایی است كه شیء، موضوعِ اول باشد. در اینجا سوال می شود كه آیا موضوع، ادامه داده می شود یا نه؟ یا جایی كه محمولِ اول باشد محمولیت ادامه داده می شود یا نه؟


[1] نسخه صحیح « و قیل هذا الطلب لا یکون ... » است.
[2] برهان شفا، ترجمه قوام صفری، ص328، ناشر: فکر روز.
[3] الشفاء، ابن سینا، ج9، ص228، س15، ط ذوی القربی.