درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

99/08/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: طبیعیات شفا/تشریح کبد /رگ اجوف قسمت صاعد

 

«واما القسم الثانی من هذه الاقسام الثلاثه فیستدیر حول القلب ثم ینبث فی داخله لیغذوه»[1]

بحث ما در اجوف بود آن هم در بخش صاعد رگ اجوف، گفتیم قسم صاعد آن حجاب حاجز را می شکافد و سمت قلب می آید. گفتیم بعد از اینکه از مقابل غلاف قلب رد شد، به دو قسم تقسیم می شود، قسم اول آن را مطرح کردیم. الان در قسم اول در این دوقسمی هستیم که بعد از گذشت از غلاف قلب به وجود آمدند. این قسم اول گفتیم می آید به سمت گوش راست قلب و وارد قلب می شود و به محض ورود سه غشاء روی این ورید بافته می شود و این ورید وارد گوش راست قلب می شود. وقتی وارد شد، سه شاخه از آن به وجود می آید. تعبیر ابن سینا «یخلف» (به جا می گذارد) بود و نگفت به سه شاخه منشعب می شود، پیدا است که رگ اصلی دارد به مسیر خودش ادامه می دهد. پس الان چهار شاخه است. سه تا از آن ها را جا می گذارد و خودش ادامه پیدا می کند و بعدا در مورد ادامه آن بحث می کنیم.

سه شاخه ای از اجوف صاعد که داخل قلب می شوند

این سه شاخه وارد گوش راست قلب می شوند. درست است که ابن سینا می گوید: زمانیکه محاذی قلب می شود، سه رگ از خود به جای می گذارد، منظور او از محاذات، فاصله داشتن با قلب نمی شود زیرا گفته بود که آن ها وارد گوش راست می شوند. بنابراین منظور او از محاذات، تماس داشتن با قلب و محاذات با دیگر بخش های قلب مانند دهلیز و تجویف است.

قسم اول از این سه شاخه را توضیح دادیم که بعد از ورود به قلب به تجویف ایمن رفت و از آنجا خارج شد و به سمت شش می رود.

قسم دوم که وارد گوش راست قلب شده است، دور قلب می زند، یعنی از باطن قلب و در جداره باطن قلب می پیچد و دور می زند تا به خود قلب غذا برساند. البته در داخل قلب هم به شعب و مویرگ ها تقسیم می شود. ابن سینا می گوید در وقتی که درحال دخول در گوش قلب است این اتفاقات می افتد. یعنی خودش در گوش راست قلب داخل می شود و این شعب و پیچ های آن داخل قلب می شود. پس شعب این قسم داخل قلب هستند و خود آن در گوش قلب است. بارها عرض کردم که اینجور مباحث یا باید با بدن خودمان لحاظ بشود و در زمان خواندن یک تصویری از بدن خودمان داشته باشیم تا توجه کنیم و تطبیق کنیم که این تطبیق خیلی دقیق نیست زیرا با تخیل است و یک راه دیگر استفاده از عکس هایی است که این رگ ها را نشان می دهد و در حین خواندن عبارات آن ها را مشاهده کنیم. اکثر کتاب ها کامل نیستند و برخی کتاب ها عکس ها را کامل کشیده اند و این کتاب ها برای توضیحات دقیق ابن سینا مفید است.

تطبیق متن

«اما القسم الثانی من هذه الاقسام الثلاثه» قسم دوم از سه قسمی که ورید به جای گذاشت و این سه قسم داخل در گوش راست قلب شدند «فیستدیر حول القلب» دور قلب دور می زند در جداره باطن قلب و جداره ظاهر را کاری ندارد و تمام جداره را پر می کند. « ثم ینبث فی داخله» سپس داخل قلب پخش می شود یعنی مویرگ می شود و دیگر ابن سینا توضیح نمی دهد. شاید دیگر توضیح این مویرگ ها امکان نداشته باشد. «لیغذوه» تا به قلب غذا برساند. «وذلک» ذلک یعنی این انبثاث و پخش شدن و مویرگ شدن « عندما یکاد الورید الاجوف ان یبث فی الاذن الایمن» در وقتی اتفاق می افتد که ورید اجوف (قسم صاعد) در گوش راست قلب سه شاخه فرستاد و زمان ابتدای ورود این شعبه پیدا می شود «داخلا فی القلب» یعنی حال ورود ورید به قلب شعب خود را می فرستد و خودش به آن ضخامت، درون قلب وارد نمی شود.

قسم سوم: «واما القسم الثالث» توجه دارید که این قسم هم داخل گوش راست شده است و به سمت چپ قلب می آید و از آنجا خارج می شود و به طرف استخوان های دنده ای که در سینه هستند و نه در پشت و کمر می آید و بعد از آن به استخوانهایی که پایین هستند می آید یعنی به هشت ضلعی که در کمر هستند می رسد و به ماهیچه های بین آن اضلاع هم وارد می شود و به اجسام و اعضاء دیگری هم که در اطراف این دنده ها هستند هم واردمی شود. «فانه یمین من الناس خاصة» این جریان فقط در انسان اتفاق می افتد «الی الجانب الایسر» به سمت چپ قلب می رود «ثم ینحو» سپس میل می کند «نحو فقره خامسه» به سمت مهره پنجم از مهره های سینه، در گردن هفت مهره داشتیم، در سینه مهره داشتیم و در کمر هم مهره داشتیم. یعنی مهره هایی که در ستون فقرات به وجود می آید از گردن شروع می شوند و هفت عدد در گردن و بقیه آن ها در بدن بودن، بخش بالایی آن ها را فقار صدر و بخش پایینی از آن ها را فقار صلب نامیدیم. یعنی مهره های سینه و مهره های کمر. این رگ وارد می شود در پنجمین مهره از مهره های سینه «ویتوکا علیها» این قسم ثالث بر این فقره پنجم تکیه می کند. بعد از آن جا به بعد متفرق می شود یعنی به مویرگ تبدیل می شود و به سه جا می رود «یتفرق فی الاضلاع الثمانیه السفلی» اول در هشت دنده ای که در پایین هستند و مربوط به کمر هستند. بعد از هشت دنده مربوط به کمر، قبلا خواندیم که مهره های قتن شروع می شود و بعد مهره های عجز و آخر هم مهره های اس اس می باشند. «وما بینها من العضل» بین دنده ها گوشت ماهیچه وجود دارد و دنده ها روی هم قرار نگرفته اند و روی هم سایده نمی شوند. این مویرگ ها به عضلاتی می روند که ما بین آن اضلاع قرار دارند. «و سائر الاجسام» یعنی اجسامی که در اطراف اضلاع ثمانیه هستند.

ادامه بحث رگ اجوف صاعد بعد از سه شاخه ای که درون قلب رفت

رگی که از آن رگ ورید باقی می مانند تمام شد و معلوم شد این سه رگ کجا می روند و وظیفه آن ها چیست. به وریدی بر می گردیم که به سمت قلب آمد و سه رگ در اذن راست قلب جای گذاشت که بعد از سه رگ ادامه پیدا می کند.

ابن سینا می گوید این ورید به طرف قلب می آید و سربالا می رود و بعد در سه جایگاه شعبه و مویرگ می فرستد و خودش دوباره ادامه پیدا می کند. در ادامه وقتی از قلب عبور میکند و وارد سینه می شود، دو شاخه می شود، یک شاخه آن به سمت راست می رود و یک شاخه آن به سمت چپ می رود و هر دو شاخه به سمت گردن و بالا می رود و هر چه بالاتر می روند از هم فاصله می گیرند.

«واما النافذ من الاجوف بعد الاجزاء الثلاثه» این عبارت جالب است، معلوم می شود رگ اجوف خودش نفوذ کرده است و سه رگ را جای گذاشته است. قسمتی از اجوف که نفوذ می کند بعد به جای گذاشتن سه رگ، ادامه مسیر می دهد «اذا جاوز ناحیه القلب» از قلب عبور می کند و به سینه می رود «صعودا» یعنی نحوه ی تجاوز از قلب، به شکل بالا رفتن است و به سمت سر می رود. در این زمان شعبی را از خود به جای می گذارد و خودش نیز دو شاخه می شود. «یفترق منه» آخر خط (شعب شعریة) خبر آن آمده است. یعنی منشعب می شود (منه) از این نافذ، شعبی که مانند مو باریک هستند این شعب سه جا می رود.

اجوف بعد از سه شاخه خود که داخل قلب می فرستد به سه مکان مویرگ می فرستد

مکان اول: غشاء منصف صدر(پرده ای که سینه را دو نیم می کند)

«فی اعالی الاغشیة المنصفة للصدر» در قسمت های بالای پرده نصف کننده سینه می رود.

در سینه ما از طرف پایین حجاب حاجز وجود دارد که سینه را از شکم جدا می کند. این یک دیواره است که برای جدا کردن سینه و شکم است و به صورت عمودی غشائی وجود دارد که سینه را به دو قسم تقسیم کرده است. از حفره گلو عمودی روی حجاب حاجز می آید و سینه را به دو بخشی که مساوی هستند تقسیم می کند زیرا می گویند غشاء منصف صدر، این شعب در اولین جایی که می رود در همین غشاء منصف صدر می رود.

مکان دوم: بالای غلاف قلب

«اعالی غلاف القلب»

گفتیم قلب غلاف دارد و غلاف آن بیشتر مواد آن پیه هست و چربی قلب را تامین می کند. این شعب به بالای غلاف قلب می روند و در آنجا پخش می شود.

مکان سوم: غده توت

«وفی اللحم الرخو المسمی توته» وارد غده ای می شوند که توت نامیده می شود. لحم رخو در فارسی غده ترجمه می شود. ما تا به حال کلمه توت را گفتیم و توضیح دادیم. توت همین میوه توت است. چون این غده شبیه توت است به آن توت می گویند و بعضی اوقات به آن توث می گویند.

معنای توت چیست؟

به سه چیز توت گفته می شود. یکی به گوشت های زائدی که در صورت به وجود می آید و خال نیستند. گاهی هم غده های چرکین که در صورت، خصوصا جوان ها به وجود می آید و در اینجا مراد نیست. دوم به غده ها در هرجا گفته می شود. سوم به غده ای گفته می شود که در قسمت بالای گردن است و قبلا این غده را گفتیم و فاصله آن با این رگ محل بحث زیاد است. مراد از توت در اینجا احتمالا غده ای در ناحیه این رگ باشد.

«شعب شعریه» شعبه های باریک مانند مو(مویرگ) در این سه مکان که ذکر کردیم، از رگ اجوف می رود.

ادامه صاعد از رگ اجوف

این نافذ که شعبی را در این سه مکان پخش کرد، ادامه پیدا می کند. نزدیک ترقوه که می رسد دو شعبه می شود.

ترقوه چیست

ترقوه دو استخوان هستند که در وسط گلو و حفره گلو به یکدیگر می رسند و یکی از آنها به بازوی راست و دیگری به بازوی چپ وصل است. گاهی هم ترقوتین گفته می شود.

این رگ نزدیک ترقوه به صورت زاویه دار به دو شاخه تبدیل می شود که به سمت گردن می روند. ابن سینا می گوید این دو شعبه کج و اریب بالا می روند. به همین جهت هر چه بالاتر می روند از یکدیگر دورتر می شوند. بعد در نزدیک ترقوه دوباره هر کدام دو شعبه پیدا می کنند و یکی از آن دو شعبه پایین می آید و به سمت پایین سینه می رود و دیگری به سمت کتف می رود.

«ثم عند قربه» ضمیر قربه به نافد بر می گردد همان نافذ من الاجوف که بعد از اجزاء ثلاثه ادامه پیدا کرد، وقتی نزدیک ترقوه شد، «ینشعب منه شعبتان» یعنی از این نافذ دو شعبه جدا می شود. که این دو شعبه «تتوجهان» رو می کنند «بناحیه الترقوه» به سمت ترقوه «متوربتین» درحالیکه اریب و کج بالا می روند. توضیح می دهد «کلما امعنتا تباعدتا» هر چه این دوشعبه امعان کنند یعنی فرو بروند و نفوذ کنند از یکدیگر دورتر می شوند. به تعبیر دیگر هر چقدر به سمت ترقوه نزدیک بشوند و فرو بروند در رسیدن به ترقوه از هم دور تر می شوند. «وتصیر کل شعبة منها شعبتین» بعد از اینکه مقداری در ناحیه ترقوه واقع شدند و نزدیک ترقوه شدند، هر کدام از این دو شعبه که یکی راست و یکی چپ است، به دو شعبه منشعب می شود. حال چهار شعبه شده است. از این چهار شعبه دو شعبه به سمت پایین و دو شعبه به سمت کتف می روند. «واحدة منهما» یکی از این دو شعبه «من کل جانب» از راست و چپ «تنهدر علی طرف القص یمنة و یسرة» به پایین به طرف قص می روند.

قص (استخوان جناق سینه)

قص یعنی استخوان وسط سینه که جناق نامیده می شود و دنده ها از جلو به قص وصل هستند و از پشت به ستون فقرات وصل هستند و زمانیکه استخوان جناق تمام می شود شکم شروع می شود.

این دو شعبه روی جناق نیستند بلکه یکی در طرف راست و دیگری در طرف چپ جناق پایین می آیند. ((در شش خط بعد می گوید (اما الباقی من کل واحد منهما) منهما یعنی شعبتین ، دو شعبه از چهار شعبه پایین آمد و دو شعبه دیگر باقی من کل منهما است که به سمت کتف می روند.)) «حتی تنتهی الی الخنجری» این دو شعبه در دو طرف جناق پایین می آیند تا به خنجری منتهی می شوند.

استخوان خنجری

خنجری استخوانی غضروفی است و محکم نیست. خنجری در زیر جناق قرار گرفته است و پهن است و چون به صورت خنجر است به آن خنجری می گویند. خنجری تقریبا یک قسمت آن می خواهد گرد شود و یک قسمت آن تیز است. خنجر هم از طرف دسته گرد می شود و از طرف نوک تیز است و استخوان خنجری هم به این شکل است.

«و تخلف فی ممرها شعبا تَتَفَرَّقُ فِى الْعَضَلِ الَّتِى بَيْنَ الأضْلاعِ» این دو شعبه که از دو طرف جناق پایین می آیند تا بیایند به خنجری، شعبی را از خودش ایجاد می کند و به اطراف می فرستد. شعب را به عضلاتی که بین دنده ها هستند می فرستند. در عضلات بین دنده ها یک رگ هایی قبلا موجود بوده است و این رگ های جدید که از این شعبه ها هستند با آن ها تماس پیدا میکنند و دهانه های آن دو به هم وصل می شوند. قسمت های قبلی از قسم اول صاعد به اینجا رسیده بودند.

« وَتُلَاقِى أَفْوَاهُهَا أَفْوَاهَ الْعُرُوقِ الْمُنْبَثَّةِ فیها» و ملاقات می کند دهانه های شعب جدید با دهان رگ های پخش شده در عضلات که عرض کردیم از قسم اول صاعد هستند.

« ويَبْرُزُ مِنْهَا طائفة إلَى الْعَضَلِ الْخَارِجَةِ مِنَ الصَّدْرِ » یعنی خارج می شود از این شعبی که در عضلات بین اضلاع رفته اند بخشی که به سمت عضلاتی که روی دنده ها قرار گرفته اند می روند. عضلات بین دنده ای را توضیح دادیم. عضلاتی داریم که از سینه خارج می شود و روی استخوان های دنده سینه می آیند. این شعب زمانیکه وارد عضلات بین دنده ها شدند می روند و به عضلات روی دنده ها می شوند. تعبیر مرحوم گیلانی از عضل خارج من الصدر: هی العضل التی فوق الاضلاع عضلاتی که روی اضلاع هستند.

«واذا وافیا الخنجری برزت طائفة منها» ضمیر وافیا به دو شعبه منهدر بر می گردد. آن دو شعبه منهدر که از طرف راست و چپ جناق پایین می آمدند تا به خنجری می رسند. وقتی که دو شعبه به خنجری می رسند دوباره شعبی را از خود رها می کنند. ابن سینا می گوید گروهی از این شعب به زیر عضل مستقیم و گروه دیگر به سمت عضل متراکمه ای که باعث حرکت کتف هستند می روند. یعنی و هنگامی که دوشعبه منهدر به خنجری می رسند گروهی از شعب «الی العضل المتراکمة» به سمت عضل متراکمه ای که محرک کتف هستند.

عضل متراکم سینه

این عضل متراکمه هم در طرف راست وجود دارد و هم طرف چپ وجود دارد و محرک کتف های دو طرف هستند. این عضل از جناق شروع می شود و به سمت کتف می رود و پستان های زن و مرد روی این عضل متراکمه واقع است.

«وتتفرق فیها» یعنی این شعبی که از این دو شعبه منهدر به وجود آمده است در این عضل متراکمه متفرق می شود تا این عضل را غذا بدهد. «وطائفة تنزل تحت عضل المستقیم» و شعبه ی دیگری از این شعبه ها زیر عضل مستقیم می رود.

عضل مستقیم

عضل مستقیم عضلی است که در طول شکم قرار دارد. یعنی یک ماهیچه مستقیمی است که به طول شکم از طرف راست و چپ قرار گرفته است. این طائفه دوم زیر این عضله می روند.

«وتتفرق فیها منها شعب» فیها یعنی در عضل مستقیم یعنی دوباره طائفه ای از این طائفه ای که زیر عضل مستقیم هستند، در خود عضل مستقیم متفرق می شوند. بخش دیگر که زیر عضل است به سمت ورید عجزی می آید.

ورید عجزی

ورید عجزی که توضیح آن بعدا می آید، وریدی است که از عجز عبور می کند و جزء قسم هابط از رگ اجوف است.

«واواخرها» ضمیر اواخرها به شعبی که قبل از اواخرها ذکر شده بر می گردد. گفتیم شعبی از طائفه زیر عضل مستقیم در خود عضل مستقیم داخل می شوند و قسمتهای دیگر این شعب متصل می شوند به اجزائی که صعود می کنند از ورید عجزی که عرض کردیم.

عجز چیست؟

عجز آن سه مهره ای است که در قبل از آخر ستون فقرات قرار گرفتند که سه مهره آخر اس اس نامیده می شود. اگر تصویری از این مباحث باشد مطلب کاملا روشن می شود.

«الذی سنذکره» یعنی ورید عجزی که بعدا آن را ذکر می کنیم. «واما الباقی من کل واحد منهما» یعنی از این چهار شعبه، دو شعبه منهدر شدند، و دو شعبه باقی مانده اند که همه به سمت کتف می روند و این بحث خیلی طولانی نیست که برای فردا باشد.

 


[1] القانون في الطب‌، ابن سينا، ج1، ص92.