درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

99/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث روده ها – علت چین خوردگی و دایره بودن روده ها

فن هشتم طبیعیات شفاء الحیوان صفحه 300 سطر اول

«الفصل الخامس خاص فی الامعاء ان الخالق سبحانه و تعالی لسابق عنایته للانسان و سابق علمه بمصالحه خلق امعائه»

 

قبلا درباره روده ها بحث کردیم اما بحث مستقل نداشتیم، بحث ما درباره معده بود و به مناسبت درباره روده بحث کردیم. در فصل پنجم، بحث اختصاصی روده داریم.

فصل خاص فی الامعاء، یعنی این بحث اختصاص به روده ها دارد.

ابتداء فایده وجود روده و چین خوردگی ها و استدارات روده را می گوید.

یک فایده برای وجود روده، دوفایده برای چین خوردگی ها می آورد.

 

فائده روده

فایده اصل روده دفع فضولات یابس است. فضولات سه قسم می باشند. فضولاتی که مانند ادرار و عرق رطب هستند، فضولات دیگر حالت گاز و هوا دارند مانند هوای بازدم و هوایی که صرف شاداب کردن بدن می شود، در بدن سوخته می شود و کربن دار می شود، این هوای سوخته باید از بدن بیرون بیاید و جزء فضولات است. فضولات سوم، یابس هستند که همان مدفوع هستند.

خداوند روده ها را برای دفع فضولات یابس آفریده است که قید یابس احتراز از دو نوع فضولات دیگر(رطب و گاز) است.

 

فائده چین خوردگی و استداره روده

روده چین خوردگی دارد یعنی یک لوله صاف نیست که غذا در آن سر بخورد و بیرون بیاید، بلکه فضولات در آن مقداری مکث می کند. استداره هم دارد یعنی روده مسیر مستقیم از معده تا مخرج را طی نمی کند بلکه از سوراخ ته معده که بواب نامیده می شود و طرف راست است شروع می شود و به طرف چپ می رود و دوباره از طرف چپ به سمت راست می رود و همین طور تا به آخر روده منتهی بشود. به این حالت استدارات (دایره وار) گفته می شود. بنابراین روده هم چین خورده است و صاف نیست و هم استداره دارد و مستقیم نیست.

 

فائده اول

این حالت های روده دو فایده دارد: اگر خداوند روده را صاف می آفرید و چین خوردگی نمی داشت غذا زود تخلیه می شد و همچنین اگر طول روده ها کم می بود و استداره نداشت بازهم غذا زود تخلیه می شد. خواهیم گفت که روده ها شش قسمت است و مقداری طول دارد، اگر طول روده ها کم می بود غذا زود تخلیه می شد.

 

ضررهای عدم مکث غذا در روده

تخلیه زودهنگام غذا دو ضرر دارد یکی دائم خوردن انسان بود تا جبران غذای زائل شده باشد، و دوم اینکه دائما باید خود را تخلیه می کرد. این حالت باعث مشغله انسان و عدم رسیدگی به کارهای واجب می شد.

همچنین همیشه اذیت می شد. خوردن غذا لذت دارد اما سختی هم دارد. تخلیه درد سر است و اگر انسان مجبور باشد که دائم خود را تخلیه کند باعث اذیت و رنج می شد.

مراد از دائما، عرفی است یعنی زود به زود مجبور به تخلیه می بود. مراد ما دائما از نظر عقلی نیست.

 

فائده دوم

مقداری از غذا در اختیار رگ هایی که از معده و از روده به کبد وصل هستند قرار می گیرد و ما اسم این رگ ها را «ماساریقا» می گذاریم قرار می گیرد. این رگ ها غذا را می مکند و در اختیار کبد قرار می دهند تا کبد این غذاها را تبدیل به خون کند و خون را به کل بدن ارسال کند.

دهانه رگ های ماساریقا به روده و معده چسبیده است و غذا را می مکند. بعضی از غذا ها در دهانه رگ ها نیست، بعضی از غذاها دم دهانه ی این رگ ها و بعضی در عمق معده هستند. اگر غذا سریع تخلیه بشود، غذاهای که در عمق معده و روده هستند به دهانه این رگ ها نمی رسند و بی فایده از روده خارج می شوند.

بنابراین غذا باید مقداری در معده و مقداری در روده مکث داشته باشد تا فرصت استفاده از آن ها فراهم شود.

خداوند روده را اینگونه آفریده است تا غذاهایی که از دهانه این رگ ها دور هستند آرام آرام جلو بیایند و در اختیار این رگ ها قرار بگیرند و مورد استفاده قرار بگیرند.

«الفصل الخامس خاص فی الامعاء» در این فصل فقط در مورد روده ها بحث می کنیم. مفرد امعاء معی است، معی به معنای روده است. معاء هم به معنای روده است. «ان الخالق سبحانه و تعالی جده» جده به معنای مقام و منزلت است. خداوند منزه و خداوندی که مقام و منزلتش بالا است. «لسابق عنایته للانسان» به خاطر توجه ازلی اش به انسان یعنی این طور نبود که همه موجودات را خلق کند و بعد به اهمیت انسان علم پیدا کند و عنایت جدیدی به او پیدا کند. «وسابق علمه بمصالحه» و به جهت علمش به مصالح انسان یعنی اینطور نبود که خداوند اول انسان را خلق کند و بعد بفهمد به چه چیزی احتیاج دارد و مصلحتش چیست. به این جهت «خلق امعائه » خداوند روده های انسان را آفرید.

 

شاید کسی بگوید خداوند برای حیوانات دیگر هم روده آفرید، شاید برخی از حیوانات مانند بعضی نشخوار کننده ها از انسان بیشتر هم داشته باشند، با این حال چرا می گوید انسان را اختصاص داده است؟

جواب این است که (اثبات شئ نفی ما عدا نمی کند) اینجا چون بحث از انسان است اینطور گفته است و اگر بحث از حیوانات دیگر بود همین علم و همین عنایت را نسبت به آن ها هم مطرح می کرد.

کتاب، کتاب حیوان است اما چون انسان بیشتر از حیوانات دیگر مهم است، بحث ها بیشتر حول انسان مطرح می شود.

 

«التی هی الات الدفع الفضل الیابس» روده هایی که برای دفع فضولات یابس وسیله هستند. روده ها تنها برای دفع فضولات یابس نیستند. بلکه وسیله ارسال غذا به کبد هم هستند. همانطور که رگ های ماساریقا به روده و کبد متصل هستند. بنابراین هم برای دفع فضولات و هم برای ارسال غذا به کبد هستند. جوابی که شارحین دادند این است که دو غرض برای خلق روده است. غرض اولی دفع فضولات است و غرض ثانوی، ارسال غذا است که توضیح داده شد.

 

«خلق امعائه کثیرة العدد» دو مفعولی است. یکی از مفعول ها (امعائه) هست و دیگری (کثیره) است. اینجا به منفعت کثرت عدد روده ها که شش عدد است اشاره می کند. خداوند تعداد روده ها را زیاد قرار داد و یک قسمت واحد قرار نداد. سه تا روده باریک و سه تا روده بزرگ وجود دارد. بعدا خواهیم گفت که قسمت اول اثنی عشر، قسمت دوم صائن، قسمت سوم دقاق (باریک) است. بعد روده بزرگ از اعور شروع می شود، بعد قولون و بعد روده مستقیم است. این سه، روده غلاظ هستند.

 

جایگاه روده ها

اگرچه ابن سینا اشاره نکرده است اما بد نیست در اینجا به جای روده ها اشاره شود. گفته می شود در پایین ستون فقرات تکیه می کند روی استخوان پهن لگن واقع می شوند و به وسیله رباطها که به حجاب حاجز وصل هستند متصل می شوند. هم رباطاتی به ستون فقرات دارند و هم از بالا رباطاتی به حجاب حاجز دارند. حجاب حاجز پرده ای است که بین شکم و سینه فاصله می اندازد تا اعضاء سینه مانند قلب و شش با اعضاء شکم مثل کبد و معده مخلوط نشوند. این حاجز دارای رباطاتی است که روده ها به آن رباطات وصل هستند.

 

جنس روده ها

جنس روده ها هم از جنس معده است. در بدن اجناس مختلفی به کار برده شده است. ما می گوییم گوشت پوست استخوان، اما خود گوشت انواعی مانند گوشت ماهیچه و صورت و جاهای دیگر دارد. عصب هم با گوشت متفاوت است. روده هم از جنس معده آفریده شده است.

 

«خلق الامعاء کثیرة العدد و التلافیف و الاستدارات» تلافیف یعنی چین خوردگی ها، استداره یعنی روده ها دور زدند و مستقیم پایین نیامده اند. (عدد روده ها و چین خوردگی و دایره وار های روده ها زیاد هستند.)

«لیکون للطعام المنهدر من المعده مکث صالح فی تلک التلافیف و الاستدارات » روده ها چین خورده و غیر مستقیم قرار داده شدند تا مکث صالحی (قابل توجهی) برای غذا باشد.

 

«ولو خلقت الامعاء مِعاً واحدا» معا به معنای با هم نیست، بلکه مفرد امعاء است. یعنی اگر خداوند روده ها را به جای شش عدد، یکی می آفرید. «او قصیرة القادیر لانفصل الغذاء سریعا من الجوف» غذا به سرعت از جوف(شکم) جدا می شد و انسان احتیاج پیدا می کرد «کل وقت بتناول الغذاء علی الاتصال» به دائم خوردن. تا غذای تخلیه شده جانشین پیدا کند. «و مع ذلک» یعنی علاوه بر احتیاج به غذا، «الی التبرز» یعنی یحتاج الی التبرز، تبرز یعنی تخلیه بُراز، براز به معنای مدفوع و سرگین است. «و القیام للحاجة» عطف تفسیر بر تبرز است. «وکان» عطف بر (و احتاج) است. اگر غذا به سرعت خارج می شد، انسان نیاز به تغذیه و تخلیه متصل پیدا می کرد و نتیجه آن اعراض از کارهای واجب زندگی و به سختی افتادن می شد. به نظر می رسد آنچه باعث اشتغال است تغذیه دائم است و آنچه باعث رنج می شود تخلیه است. تهیه مواد و آماده کردن غذا وقت و اشتغال می خواهد، اما تبرز صرف وقت خیلی ندارد بلکه فقط اذیت است. «وکان من احدهما» من تعلیلیه است. «فی شغل» در مشغله خواهد بود که «شاغل» اعراض می دهد از اینکه در واجبات زندگی اش تصرف کند. « و من الثانی» من در اینجا هم تعلیلیه است. «کان فی اذی واسع» اذی یعنی رانج، واسع یعنی همیشگی و پیوسته. «و کان ممنواً بالشرح والمشابهه بالبهائم» باید حرص بزند برای تهیه غذا و شبیه به بهائم می شد. مانند حیوانات که دائم در حال چرا هستند و مرغ که دائم به زمین نوک می زند. (ممنو) یعنی مبتلا، (شرح) به معنای حرص می باشد.

 

«فکثرالخالق تعالی عدد الامعاء اولا و طول المقادیر الکثیر منها ثانیا» خداوند هم عدد امعاء را زیاد کرد، که شش عدد هستند. و هم مقادیر بسیاری از آن ها را طولانی کرد و کوتاه نیافرید.

اما طول اعور کم است و اثنی عشر و قولون هم خیلی طولانی نیستند ولی کثیری مانند دقاق، روده مستقیم طولانی هستند و خود قولون هم می توانیم طولانی بگیریم. نگفته است (اکثر) روده ها بلکه (کثیر) روده ها طولانی هستند. «لهذا من المنفعة» به خاطر این منفعت. می توانست بگوید (لهذا المنفعة) اما گفت (من المنفعه)؛ اگر منفعت یکی بود می گفت (لهذا المنفعة) اما چون منفعت متعدد است می گوید (لهذا من المنفعة) و به بعضی از منافع اشاره شد [اعراض از واجبات، در عذاب دائمی و مشابهت به بهائم]. بنابراین (من) بعضیه است.

 

«وکثر استدارتها لذلک ولمنفعة اخری» متعدد و طولانی بودن دو منفعت دارد. استداره هم دو منفعت دارد. (لذلک) اشاره دارد به مشارالیه (هذا) که در جمله پیش بود یعنی جلوگیری از سه پیامد تخلیه سریع جوف [اعراض از واجبات، در عذاب دائمی و مشابهت به بهائم] (ولمنفعة اخری) از اینجا به بعد فائده دوم استداره بودن روده ها را توضیح می دهد:

«وهی عروق» آن منفعت دیگر عبارت است از رگ هایی که متصل به کبد و آلات هضم غذا یعنی معده و روده هستند. که به این رگ ها ماساریقا می گوییم. «انما تجذب اللطیف من الغذا بفوهاتها» این رگ ها غذاهای ضخیم را نمی توانند جذب کنند و قسمت های لطیف غذا را جذب می کنند و به کبد می رسانند.

«النافذه فی صفاقات المعدة والمعاء» (صفاقات) به معنای پوست و پرده نازک که زیر پوست ضخیم قرار دارد می باشد. مثلا پوست دست را که ضخیم است می گویند جلد، و زیر این پوست، قبل از رسیدن به گوشت، یک پوست ظریفی وجود دارد که صفاق نامیده می شود. صفاق در اینجا طبقات معده و روده است. مرحوم گیلانی به این مطلب تصریح می کند. تمام اعضاء بدن یک لایه پوست نازک دارند، اما در اینجا صفاق را جمع بسته است، معلوم می شود مراد طبقات معده و روده است زیرا پوست نازک زیر پوست ضخیم فقط یک لایه است و جمع بسته نمی شود.

دهانه رگ های ماساریقا در این طبقات (صفاقات) نفوذ می کنند و در دهانه ها و لب های روده یا معده قرار گرفته اند و در عمق معده یا روده نرفته اند.

«وانما تجذب من اللطیف ما یماسها» ضمیر در تجذب و یماسها به (عروق) بر می گردد. عروق جذب می کنند غذا را از آن لطیف هایی که به آن ها تماس پیدا می کنند.

 

«اما ما یغیب عنها و یتوقل فی عمق الغذا البعید عن ملامسة فروعات العروق فان جذب ما فیه اما غیر ممکن واما عسر» اما جذب غذاهایی که از دسترسی دهانه های عروق ماساریقا دور هستند و در عمق معده یا روده هستند و از مماس شدن دهانه های رگ ها دور هستند، یا غیر ممکن و یا خیلی مشکل است. اگر دوری زیاد باشد یا مانعی برای جذب وجود داشته باشد جذب را غیر ممکن می کند. اما اگر دوری زیاد نباشد یا مانعی نباشد، جذب سخت می شود چون دم دهانه نیست.

«فتلطف الخالق جل اسمه بکثرة التلافیف» پس خداوند عظیم الاسماء به وسیله زیاد کردن چین خوردگی های روده ها به انسان لطف کرد.

در چند خط قبل خواندیم (کثر استدارتها) ولی در اینجا می فرماید (کثر التلافیف) معلوم می شود ابن سینا معنای استداره و تلافیف را گاهی اوقات یکی می گیرد و گاهی جدا می کند. تلافیف یعنی چین خورده و استداره به معنای دور زده می باشد. وبعید نیست دو چیز حساب کرده و به جهت اینکه منفعت ها برای هردو می باشد اشکالی ندارد که دو چیز آورده است.

«لیکون مایحصل متعمقا فی جزء من المعاء یعود ملامسا فی جزء آخر» (دلیل برای زیاد بودن چین خوردگی روده ها:) تا اینکه غذایی که دور از دسترس از عروق است در بخشی از روده، در بخش دیگر در دسترس عروق قرار بگیرد.

«فتتمکن طائفة اخری من العروق من امتساس صفاوته التی فاتت الطائفة الاولی» پس به واسطه طولانی بودن و پیچ خوردگی روده، خالص غذایی که در اختیار رگ های بخشی از روده قرار نداشت، در اختیار رگ های بخش دیگر روده قرار می گیرد.

صائم روده ای است که غذا سریع از آن می گذرد به همین جهت به آن صائم می گویند زیرا که گویا روزه است و از غذا استفاده نمی کند.

خداوند چرا روده را آفرید، برای دفع فضولات یابس و چرا روده ها چین دارد و دایره وار آفریده شدند که دو منفعت ذکر شد.

در آینده به عدد روده ها که شش عدد هستند می پردازیم.