درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

94/11/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حرکت آب به عرض حرکت هوا نیست/ حرکت آب حرکت وضعی بالعرض نیست/ بیان مثال برای حرکت وضعی بالعرض/ بیان مثال برای متحرک بالعرضی که می تواند حرکت بالذات کند/ بیان حرکت بالعرض/ فصل 13/ مقاله 4/ فن 1/ طبیعیات شفا.

و لو کان الماء و هو فی الهواء مصیبا للترتیب الطبیعی الذی بیناه قبل مع اصابته الموضع الطبیعی اعنی السطح المحیط الطبیعی حتی لم یبق فیه ارجحنان و میل و لا اختلف اجزاء ما یقوم علیه من الارض لکان تتبع حرکه الهواء فی ای الجهات یحرک[1]

نکته مربوط به جلسه قبل: بحث در حرکت بالعرض در قِسم حرکت بالوضع بود. بیان شد حرکت کره ی نار در جوف فلک قمر از قبیل حرکت بالعرض وضعی است. در جلسه قبل این مثال توضیح داده شد ولی بخشی از آن به خوبی توضیح داده نشد. چون واگذار به حرفهای گذشته شد الان همان قسمت تکرار می شود. بیان شد که حرکت نار بالقیاس الی الفلک، حرکت بالعرض است و بالقیاس الی الخارج، حرکت بالذات و بالتبع است. این مطلب، صحیح بود ولی کامل توضیح داده نشد. توضیح آن این است که حرکت نار در جوف فلک قمر یکبار با مواضعی سنجیده می شود که فلک قمر آن مواضع را عوض می کند و به عرضش، نار آن مواضع را عوض می کند. یکبار هم با محاذات و موازاتی که فلک قمر دارد و فلک نار هم به تبع فلک قمر دارد سنجیده می شود وقتی حرکت نار با آن نقطه هایی که قبلا محاذی بود سنجیده شود می بینیم که نار، محاذات را عوض می کند و این طور نیست که محاذات را بالعرض عوض کند بلکه بالذات عوض می کند لذا حرکتش بالذات و تبعی می شود اما وقتی نار نسبت به خود فلک قمر ملاحظه می شود اصلا حرکتی ندارد زیرا در فلک قمر ثابت است.

توجه کنید که در این مثال سه مقایسه برای نار وجود دارد:

1ـ نار فقط با خود فلک مقایسه می شود.

2ـ نار مقایسه می شود با نقطه هایی که فلک آن را متبدل می کند یعنی فلک قمر با بعضی نقطه ها تماس داشت که آن تماس ها عوض می شود.

3ـ نار با آن نقطه هایی که خود نار و فلک قمر با آنها محاذات و موازات داشت، سنجیده می شود.

در مقایسه اول که نار با فلک سنجیده می شود نار اصلا حرکت نمی کند زیرا نار در درون فلک است و جایی را عوض نمی کند.

در مقایسه دوم که نار با آن نقطه هایی سنجیده می شود که فلک قمر با آن نقطه ها مماس بود و متبدل می شد. در این صورت نار، تبدل بالعرض پیدا می کند یعنی به عرضِ تبدلی که فلک پیدا می کند آن هم متبدل می شود.

در مقایسه سوم که نار و فلک قمر با آن نقطه هایی که محاذات داشتند سنجیده می شد که نار از آن نقطه ها بیرون می آمد و تبدل پیدا می کرد. در این جا حرکت فلک، حرکت بالذات و بالاصاله می شود. اما حرکت نار حرکت بالذات و بالتبع می شود و حرکت بالعرض ندارد. وضع نار از طریق تماس بدست نمی آید بلکه از طریق محاذات بدست می آید مثلا این نقطه از فلک با نقطه ای از فلک بالا محاذات است و نار هم بالتبع محاذات دارد.

بحث امروز:

مصنف می خواهد مورد دیگری در طبیعت مثال بزند که کره ای درون کره ی دیگر است و کره ی خارجه حرکت می کند و کره ی داخله هم بالعرض حرکت می کند. ایشان مثال به کره ی آب و کره ی هوا می زند که کره ی هوا، کره ی خارجه است و کره ی آب، کره ی داخله است. اگر کره ی هوا حرکت کند و کره آب هم با آن حرکت کند حرکت کره ی آب، بالعرض می شود اما آیا چنین اتفاقی می افتد یا نه؟

حرکت هوا به توسط باد است وقتی باد می وزد هوا هم حرکت می کند حرکت آب هم باید به تبع هوا اتفاق بیفتد. در قسمت های بالایی آب ملاحظه می کنید که وقتی هوا حرکت می کند « یعنی باد می آید » آب هم در زیر هوا به صورت موج حرکت می کند یعنی وقتی که باد می وزد سطح ظاهری آب را اگر نگاه کنید حالت موج دارد این موج بر اثر حرکت هوا است و به تعبیر دیگر بر اثر حرکت باد است. حرکت باد ابتدا به هوا تعلق می گیرد و کره ی خارجه که هوا می باشد را حرکت می دهد. اما در مورد کره ی داخله، فقط سطح روی آن را گاهی عوض می کند گاهی هم باد به صورتی نیست که تموج درست کند مثلا اگر طوفان باشد «البته موج های خیلی سنگین تولید می کند».

در این جا آیا حرکت آب به عرض حرکت هوا می تواند باشد یا نه؟ مصنف می فرماید آب در ترتیب طبیعی هست در موضع طبیعی هم قرار دارد. ترتیب طبیعی آب این است که بین هوا و خاک باشد فرض کنید آب، ترتیب طبیعی خودش را دارد و آب در درون کره ی هوا قرار نگرفته « اگر چه در درون کره هوا هم قرار بگیرد همین حکم را دارد » مثل این که یک کاسه آب را در قسمت های بالای هوا ببرید وقتی باد بوزد بر روی کاسه آب ایجاد موج می کند. در این کاسه آب هم ترتیب طبیعی موجود است چون این قسمت از آب بر روی خاک و در قسمت پایین هوا است ـ اگر چه در زیر این کاسه هم هوا وجود دارد ولی بر روی آن هم هوا قرار گرفته است ـ اما آن چه مهم می باشد مکان است. آب وقتی که در دریا یا رودخانه قرار دارد ظاهراً موضع طبیعی خودش را دارد علاوه بر این که ترتیب طبیعی خودش را هم دارد. اما آب با نار فرق دارد ناری که در جوف فلک قمر قرار دارد اجزائش از یکدیگر جدا نیست یعنی وقتی که آن قسمت نار که مماس با فلک قمر است حرکت می کند تمام نقاطی که در عمقِ آن قسمت قرار گرفتند مثل همان حرکت، حرکت می کنند. این طور نیست که قسمت های بالای نار حرکت کنند و قسمت های پایین ثابت بمانند مثل موج آب که قسمت های بالای آب حرکت می کند ولی قسمت پایین حرکت نمی کند. در نار این مساله هست که گویا یکپارچه است و مانند سنگ آسیاب می باشد که وقتی قسمت بالای این سنگ حرکت می کند آن چه در عمق این سنگ قرار دارد نیز حرکت می کند. این طور نیست که تفکّک و جدایی و تمیّز بین اجزاء بالا و پایین رخ بدهد. آب این گونه نیست و این وضع را ندارد. به تعبیر مصنف آب در ترتیب طبیعی خودش و در موضع طبیعی خودش هست ولی نه علی الوجه الذی هو طبیعیٌ. اما چه وقتی آب در موضع طبیعی خودش علی الوجه الذی هو طبیعی قرار می گیرد؟ سنگ را وقتی بر روی زمین می گذارید میلِ فرو رفتن ندارد در این جا گفته می شود سنگ در موضع طبیعی خودش علی الوجه الطبیعی قرار گرفته است. آب را وقتی بر روی زمین رها کنید به داخل زمین فرو می رود یا اگر آب را در قسمت های بالای درّه قرار دهید به سمت پایین درّه می رود یعنی گودی را انتخاب می کند و در بالا نمی ایستد. زیرا آب، میل به سفل دارد اگر راهش باز باشد به سمت پایین می رود. وقتی که آب هیچ میلی به سفل نداشته باشد علی الوجه الطبیعی است. آب اگر در موضع طبیعی و علی الوجه الطبیعی باشد و در ترتیب طبیعی باشد همان وضعی را نسبت به هوا پیدا می کند که آتش نسبت به فلک پیدا می کرد ولی آب ترتیب طبیعی را دارد و در موضع طبیعی هم قرار دارد اما بر وجه طبیعی نیست زیرا فشار به سمت پایین دارد به همین جهت اگر قسمت های بالایش حرکت کند قسمت های پایین آب موافقت نمی کند و حرکت نمی کند.

تمام کلام این شد که اگر آب در ترتیب طبیعی باشد و در موضع طبیعی بر وجه طبیعی باشد با حرکت هوا، حرکتِ بالعرض خواهد کرد پس حالت آب نسبت به هوا مثل همان حالتی است که نار نسبت به فلک دارد. اما از بین این سه قید « یعنی بر ترتیب طبیعی باشد، در موضع طبیعی باشد، در موضع طبیعی بر وجه طبیعی باشد » قید سوم وجود ندارد. قید اول « یعنی بر ترتیب طبیعی بودن » موجود است زیرا بین خاک و هوا قرار دارد قید دوم « یعنی در موضع طبیعی بودن » موجود است زیرا بر روی کره خاک قرار دارد. اما قید سوم « یعنی بر وجه طبیعی بودن » موجود نیست یعنی این طور نیست که خالی از میل شده باشد. مثلا سنگی را که بر روی زمین قرار می دهید خالی از میل است و سنگینی ندارد اما آب این گونه نیست زیرا اگر بر روی زمین رها کنید داخل زمین فرو می رود یعنی هنوز میل به سفل دارد و بی میل نشده است. اگر بی میل شود تسلیمِ هوا می گردد اما چون آب میل به سفل دارد وقتی هوا حرکت می کند فشار می آورد و در آن قسمت از زمین که باید بماند باقی می ماند به تعبیر مصنف قسمت پایین آب تمیز از قسمت بالای آب پیدا می کند و جدا و منفک می گردد اما نار این گونه شود که قسمت بالای آن از قسمت پایین جدا شود، چون نار در موضع طبیعی و علی الوجه الطبیعی است.

نکته: در مورد آب بیان شد که چون در موضع طبیعی نیست حرکت بالعرض نمی کند اما بعداً بیان می شود که آب چون دارای پستی و بلندی است لذا باعث می شود آب حرکت نکند. اگر زمین صاف بود و آب بر روی زمین جاری می شد و هیچ مانعی نداشت به راحتی می توان این آب را جابجا کرد و لو میل به سفل داشته باشد.


[1] الشفاء، ابن سینا، ج1 ص321، س16، ط ذوی القربی.