درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

94/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مکانِ جسمِ مرکبِ از دو بسیط که متساوی در قوه باشند کجا است؟/ مکان طبیعی جسم مرکب کجا است؟/ فصل 11/ مقاله 4/ فن 1/ طبیعیات شفا.

فان کانا متساویین فی القوه ولم یتفق ان کان وضع احدهما بحذا جهه الآخر تفرقا[1]

بیان شد که در مرکبات و تعیین مکان طبیعی آنها باید به اقسام مرکبات توجه شود یک قسم این بود که از دو بسیط مرکب شده، قسم دوم این بود که از بیش از دو بسیط مرکب شده بود. وارد توضیح در قسم اول شدیم. قسم اول که مرکب از دو بسیط باشد به دو قسم تقسیم شد زیرا یا این دو بسیط در قوه مساوی بودند و یا یکی از این دو غلبه داشت. مصنف ابتدا قسمی که مساوی اند را مطرح کرده است. این قسم دوباره تقسیم می شود به اینکه یا اینگونه نیست که هر یک از دو بسیط جایی قرار گرفته باشد که مقابل جهت دیگری است و یا اینکه این دو، حرکتِ متواجه و مقابل هم دارند. توجه کنید این دو تقسیم را که مصنف بیان کرده از یک عبارت استفاده نکرده و به اینصورت بیان نکرده که یکبار به صورت مثبت و یکبار به صورت منفی بیان کند.

در هر صورت، یکی از این دو بسیط در جایی قرار می گیرد که محل اصلی خودش نیست. اما بسیط دیگر ممکن است در جای خودش باشد و ممکن است نباشد. در چنین حالتی دو وضع پیش می آید یا اینگونه است که وضع یکی در حذاء جهت دیگری نیست. « وضع » به معنای « قرار گرفتن » است و « بحذاء جهه آخر » به معنای « در مقابل جهتی که مقابلِ جهت دیگری است » نمی باشد. مثلاً بخار تشکیل می شود که دارای اجزاء مائیه و اجزاء هوائیه است. فرض کنید اجزاء مائیه در زیر قرار گرفته و اجزاء هوایی که سبک است در بالا قرار گرفته است. وضعِ آب « یعنی قرار گرفتن آب » در حذاءِ جهت هوا نیست. جهتِ هوا، به سمت بالا است. وضع آب به حذاء جهت بالا نیست بلکه به حذاء جهت پایین است. « حذاء » به معنای « مقابل » که به معنای « مخالف » باشد نیست مثلاً وقتی گفته می شود این در حذاء این جهت قرار گرفته یعنی متّجِه به همین جهت است نه اینکه مخالف در آن جهت باشد.

در مورد هوا هم همین بحث می آید یعنی هوا وضع شده است اما نه به حذاء جهت آب که پایین است بلکه به حذاء جهت خودش قرار گرفته که در بالا است.

پس اینگونه فرض شد که آب در زیر قرار گرفته و هوا در بالا قرار گرفته، جایگاه چنین مرکبی کجا است؟ جواب این است که این مرکب، پایدار نیست و دوام پیدا نمی کند و جزائش از هم جدا می شوند زیرا آب در پایین قرار گرفته و به سمت آب می رود و چیزی مانع آن نیست هوا هم به سمت بالا می رود. مگر اینکه قاسری اینها را قسر کند که در اینصورت هر جا قسر کند آنها را در همانجا نگه می دارد.

توضیح عبارت

فان کانا متساویین فی القوه

اگر این دو بسیطی که مرکبی را تشکیل دادند مساوی در قوه باشند دو حالت اتفاق می افتد که حالت اول با عبارت « و لم یتفق... » و حالت دوم با عبارت « و ان تواجهت... » بیان می شود.

و لم یتفق ان کان وضع احدهما بحذاء جهه الآخر تفرقا ولم یحتسبا الا بقسر جامع

عبارت « تفرقا » بیان حکم این صورت است.

اگر هر دو بسیط مساوی در قوه بودند و اتفاق نیفتاد که وضع هر کدام در مقابل جهت دیگری باشد بلکه وضع هر کدام در مقابل جهت خودش بود یعنی هر کدام در جایی قرار گرفته بود که به کلیتِ خودش نزدیک بود حکم این صورت این است که این دو بسیط از هم متفرق و جدا می شوند و به سمت جایگاه اصلی خودشان می روند و حبس در یک جا نمی شوند تا گفته شود جایگاه این مرکب کجا است مگر اینکه قاسری جامع باشد یعنی این دو را جمع کند در اینصورت هرجا که آنها را جمع کند در همانجا می مانند.

و ان تواجهت حرکاتها و بُعد کلٍ من مکانه کبعد الآخر تقاوما

بنده ـ استاد ـ بیان کردم مصنف این صورت را که عِدلِ صورت قبل است با یک عبارت بیان نکرده است.

اگر حرکات این دو بسیط متواجه باشد یعنی روبروی هم باشد مثلاً هوا را در پایین قرار دهید و آب را در بالا قرار دهید، در اینصورت آب می خواهد به سمت پایین حرکت کند و هوا به سمت بالا حرکت کند این دو حرکت، متواجه می شوند یعنی به یکدیگر برخورد می کنند و مزاحم هم می شوند.

در اینجا حرکات، بحذاء هم هستند. اما در حالب قبلی حرکات، بحذاء هم نبودند بلکه یکی به سمت بالا و یکی به سمت پایین می رفت و مقابله ای درست نمی شد اما در اینجا حرکات، متحاذی و مقابل هم هستند و با هم درگیر می شوند. آب می خواهد پایین بیاید ولی هوا مزاحم آن است « توجه کنید که هر دو در قوه مساوی اند » هوا می خواهد بالا برود ولی آب مزاحم آن است در اینصورت قهراً ترکیب حفظ می شود چون آب و هوا به همدیگر چسبیدند ولی باید بررسی کرد که جایگاه مرکب کجا است؟

مصنف می فرماید هر دو قاسرِ هم می شوند و بالقسر در همین جایی که هستند باقی می مانند و جایی را انتخاب نمی کنند ولی محل طبیعی برای آنها نیست بلکه محل قسری است زیرا این بسیط، قاسر برای آن بسیط می شود و آن بسیط، قاسر برای این بسیط می شود و قاسرِ خارجی ندارند. مصنف با عبارت « بُعد کل من مکانه کبُعدِ الآخر » شرط دیگری برای حالت دوم ذکر می کند زیرا یکبار دیده می شود آب نزدیکتر به کره آب است تا اینکه هوا به کره هوا نزدیک باشد در اینصورت این نزدیکی باعث می شود که یک مُعینی پیدا کند و از هوا عبور کند و پایین بیاید یا بر عکس. اما اگر بُعدها مساوی باشد که غالبا هم مساوی اند. اگر بُعد هوا با مکان طبیعی خودش مساوی با بُعد آب با مکان طبیعی خودش باشد « یعنی همان بُعدی که هوا با مکان طبیعی دارد آب هم با مکان طبیعی خودش دارد » در اینصورت این دو عنصر بسیط که مرکب شدند مقاومت می کنند اما نه اینکه بر سر مکان مقاومت کنند بلکه مقاومت می کنند در اینکه ترکیب را حفظ کنند بعداً با عبارت « فوقفا » مکانشان را تعیین می کنند.

ترجمه: اگر حرکات این دو بسیط روبروی هم باشد و مقابل هم نباشد « به طوری که اصطکاک پیدا کنند » و بُعد هر یک از دو بسیط از مکانش مثل بُعد بسیط دیگری از مکانش باشد در اینصورت این دو عنصر مقاومت می کنند.

و قَسَّر کل واحدٍ الآخر

این عبارت عطف بر « تقاوما » است اما عطف تفسیر است یا عطف محصِّل بر حاصل است. یعنی معنای « تقاوما » این است که هر یک دیگری را قسر می کند « یا نتیجه‌

توقفا

نسخه صحیح « فَوَقَفا » است. این عبارت متفرع بر « تفرقا » یا « قَسَّر » است.

ترجمه: این دو توقف می کنند آن هم به صورت قسری توقف می کنند « یعنی حرکت به سمتی نمی کنند تا آن سمت را تعیین کنیم ».

الا ان یطرأ علی احدهما معینٌ

مگر اینکه یک مُعینی عارض شود که آن را غلبه دهد. در اینصورت از محل بحث بیرون می شود زیرا این مرکب به جایگاه عنصری که اعانت شده است می رود.

او یکونا فی الحد المشترک بین الحیزین فیجوز ان تقفا فیه بالطبع

این عبارت را یکبار عطف قرار می دهیم و یکبار « او » را به معنای « الا ان » قرار می دهیم. اگر عطف قرار داده شود عطف بر « ان یطرأ » می شود و به اینصورت معنا می شود « الا ان یکونا فی الحد المشترک » یعنی اگر مُعین بیاید به سمت مکانِ آن عنصری که مُعین برایش آمده، منتقل می شود. اما اگر مُعین نیامد این مرکب بر مرزِ دو عنصر قرار گرفته بود به طوری که هوا درون کره آب بود و آب درون کره هوا رفته بود « زیرا بنا شد آب در بالا و هوا در پایین باشد و بر سر مرز قرار گرفته به اینصورت که هوا در کره آب رفته باشد و آب هم در کره هوا آمده باشد » حکم این صورت این است که در همانجا توقف می کنند ولی توقفشان بالطبع است لذا با عبارت « الا ان یطرأ » گفت.

توجه کنید در این تعبیری که شده باز هم یک تسامحی به نظر می رسد و نمی توان به صورت واضح بیان کرد که توقف بالطبع می کنند زیرا به اینصورت که تصویر شد هوا داخل آب رفته و آب داخل هوا رفته است و این، محل طبیعی برای آنها نیست لذا شاید توقف بالطبع در اینجا جا نداشته باشد. ولی یک احتمال این است که « او یکونا » عطف بر « ان یطرا » باشد.

اما در حالتِ قبلی که هوا در بالا بود و آب در پایین بود اگر در فصل مشترک قرار بگیرد یعنی هوا در کره هوا و آب هم در کره آب است در اینصورت، ترکیب به هم نمی خورد و توقف در محل طبیعی خواهد بود و مشکلی ندارد زیرا حرکت نمی کنند تا از هم جدا شوند. طبق این معنا که « او » به معنای « الا ان » باشد تسامحی وجود ندارد. در اینصورت لازم می آید که مصنف حالت دوم یعنی عبارت « و ان تواجهت حرکاتهما و بُعد کلٍ... علی احدهما معین » را فاصله انداخته است لذا می توانست عبارت « او یکونا فی الحد المشترک... » را قبل از « و ان تواجهت حرکاتهما... » بیان کند یعنی عبارت به این صورت می شود « فان کانا متساویین فی القوه... تفرقا و لم یحتسبا الا ان یکونا فی الحد المشترک بین الحیزین فیجوز ان تقفا فیه بالطبع ».

یکی از محدثین بر روی عبارت « او یکونا » حاشیه ای آورده « ای تفرقا و لم یحتبسا الا بقسر جامع او یکونا فی الحد المشترک » که لفظ « او » را به معنای « الا ان » نگرفته بلکه عطف به « بقسر جامع » گرفته است. یعنی این عبارت را مربوط به حالت اول یعنی « و لم یتفق ان کان وضع احدهما... » گرفته است.

اما اگر این عبارت « او یکونا » مربوط به حالت دوم شود باید تسامح قائل شد و این تسامح از مصنف بعید است لذا تایید می کنیم که « او یکونا » به معنای « الا ان » باشد یا به قول این محشّی عطف به « بقسر جامع » باشد. اما اگر به معنای « الا ان » باشد بهتر است چون نون در « یکونا » حذف شده است ولذا اگر عطف بر « بقسر جامع » باشد باید « اَن » در تقدیر گرفت.

نکته: احتمال دارد اینگونه بیان شود که حالت دوم تا « فوقفا » تمام می شود بعداً مصنف دو استثنا بیان می کند که یکی را با عبارت « الا ان یطرا... » بیان می کند در اینصورت استثنا از حالت دوم است و یکی را با عبارت « او یکونا فی الحد المشترک... » بیان می کند که به حالت اول می خورد یعنی لف و نشر این دو استثنا نامرتب است. این احتمال خیلی خوب است.

 


[1] الشفاء، ابن سینا، ج1 ص312، س17، ط ذوی القربی.