91/11/08
بسم الله الرحمن الرحیم
تكثر ماهوي كه مسلماً پيدا نمي كند، نفس انساني بعد از تعلق به بدن بازهم نفس انساني است، همين طور تكثر شخصي هم ندارد؛ چرا كه تكثر شخصي درجاي كه به امر كلي عوارض شخصي ضميمه نماييم واشخاص درست شود، امّا نفس كلي نيست بلكه شخص است وشخص را نمي شود با ضميمه كردن عوارض به اشخاص تكثير نمود. پس اگر تكثري براي نفس است بايد تكثر مقداري باشد، وچيزي كه تكثر مقداري دارد بايد مادي باشد. بنابراين اگر نفس قبل از ابدان واحداً وجود بگيرد و بعد از تعلق به ابدان متكثر شود بايد مادي باشد درحاليكه قبلاً ثابت شد كه نفس مجرد است. پس طبق فرض دوّم لازم مي آيد بطلان ماثبت، كه صحيح نيست، بعبارت ديگر اگرنفس بعد از تعلق به ابدان متكثر شود لازم مي آيد كه نفس مقداري ومادي باشد لكن التالي باطل فالمقدم مثله.
متن : و ان صارت متكثرة يلزم ان تكون مقارنة للحجم و المقدار لان انقسام الموجود الواحد ( واحد به وحدت شخصي، نه واحد نوعي يا جنسي ) الى الموجودات متكثرة ممتنع بدون الحجم و المقدار فيلزم ( دراين فرض دوّم ) ان لا يكون مجرّدة و قد ثبت تجرّدها فيلزم بطلان ما ثبت و هو الامر الثانى ( از محذورات كه خواجه گفت يعني تالي دوم ) هذا ( آنچه كه درفرض دوّم گفتيم ) هو المطابق لما فى الشّفا.