درس رساله وجود - استاد حشمت پور

استاد حشمت پور

94/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : پاسخ اول به اشکال مستشکل بر اشتراک وجودی موضوعین لمحمولٍ واحدٍ مبتنی بر حمل جنس بر دو فصل/ 5.تذکرة توحیدیة/ رسالة فی الوجود الرابط.

خلاصه جلسه قبل : گفتیم هر گاه یک محمول را بر دو موضوع حمل کنیم باید وجودِ هر یک از موضوعات، وجودِ محمول باشد یعنی باید با وجود این موضوع محمول موجود شود و با وجود موضوع دیگر نیز محمول موجود شود و از اینجا کشف می کنیم که این دو موضوع که هر دو می توانند مُوجِدِ محمول باشند بینشان اشتراک است و شبهه ابن کمونه را با همین استدلال حل کردیم.

مستشکلی اشکال کرد که این گفته شما با حمل جنس بر فصول مختلفه مخالفت دارد چون باید بین دو موضوع اشتراکی باشد و این موجبِ ترکیب و تسلسل می شود به بیانی که در جلسه قبل گذشت که عبارت بود از اینکه :

این اشتراک موجب ایجاد ما به الاشتراک می شود و چون دو فصلِ متفاوت اند به ما به الامتیاز نیز نیازمندند پس مرکب از ما به الاشتراک و ما به الامتیاز هستند و آن ما به الاشتراک که نمی تواند فصل باشد پس آن بعض دیگر که ما به الامتیاز است فصل می باشد پس آن بعض، فصلِ حقیقی است و دوباره این فصول را موضوع قرار می دهیم و جنس را بر آنها حمل می کنیم و دوباره همان حالت سابق پیش می آید پس در نتیجه ما هیچوقت به دو فصلی که بسیط باشند نمی رسیم و همیشه فصل مرکب می شود در حالی که حکما و منطقیین گفته اند که فصل بسیط است و بتمامِ ذاتش فصل می باشد در نتیجه حرف شما موجب تسلسل است و با همه ی فلاسفه و منطقیین در تعارض است.

دقت شود که مستشکل بر فرض اینکه جنس را می توان بر دو فصل حمل کرد اشکال می کند و مرحوم مصنف نیز بر همین مبنا جواب می دهند و بحث در اینکه آیا چنین حملی صحیح است یا خیر مربوط به منطق است.

لقلنا في جوابه : صدق الفصول المتباينة علي جنس واحد ليس بحسب وجود الطبيعة الجنسية بما هي تلك الطبيعة و هو درجة من وجود النوع منسوب الي تلك الطبيعة و كذا صدقه عليها ليس بحسب وجود الطبيعة الفصلية و هو ايضا درجة اخري من وجود النوع منسوبة اليها بل صدقها عليه و كذا صدقه عليها انما هو بحسب الوجود النوعي الساري في كل درجة من درجاته الذاتية، و هذا الوجود بحسب هذا الاخذ و الاعتبار مشترك بينها و بينه، كما انه وجود النوع في نفسه.[1]

مرحوم مصنف از این اشکال چند پاسخ می دهند در ابتدا یک پاسخ معمولی می دهند و با قول منطقیین درگیر نمی شوند ولی در جواب دوم با منطقیین درگیر می شوند و سپس می گویند قولِ من، مختار محققین از منطقیین است.

جواب اول :

خلاصه جواب اول این است که مصنف یک بار فرض می کنند که دو یا چند فصل را بر یک جنس حمل می کنیم و یک بار دو جنس را بر یک فصل حمل می کنند.

- اگر یک جنس بر دو فصل حمل شود آیا این جنس بر دو فصلی که طبیعت فصلی دارند حمل می شود یا بر دو نوعی که این طبایع فصلی، درجه ای از این نوع هستند، حمل می شود؟

ما داریم یک جنس را بر دو فصل حمل می کنیم ظاهر این است که طبیعت جنسی بر طبایع فصلی حمل می شوند ولی این طبایع فصلی در واقع درجه ای از طبیعت نوع هستند و سؤال این است که این طبیعت جنس بر طبیعت فصلی حمل شد؟ و یا بر طبیعت نوعی حمل شد؟ اگر جنسی بر طبیعتِ فصل حمل شود لازمه اش این است که این دو طبیعت فصلی به خاطر حمل جنس ما به الاشتراکی پیدا کنند و اشکالِ مستشکل پیش می آمد ولی اگر آن جنس بر طبیعتِ نوع حمل شود یعنی فصل ها را درجه ای از نوع بگیریم لازمه این مطلب آن می شود که آن انواع ما به الاشتراک دارند که هیچ اشکالی ندارد و انواع واقعا مرکب اند و در جنس شریک اند.

- و اگر دو فصل را بر یک جنس حمل کردیم آیا از جنس، طبیعت جنسیه آن را اراده کرده ایم و یا از این جنس درجه ای از وجود نوع (مثلا درجه جنسیه از وجود نوع انسان و نوع فرس چون هر نوع دو درجه وجودیه جنسیه و فصلیه دارند که در این درجه جنسیه شریک اند) را اراده کرده ایم؟ اگر طبیعت جنسیه را فرض کنیم اشکال سابق پیش می آید ولی ما طبیعت نوعیه را قصد می کنیم که این حمل باعث ترکیب نوع می شود و این ترکیب را ما قبول داریم.

دقت شود که مصنف ترکیب را از فصل ها نفی کرد و به انواع نسبت داد.

ترجمه و شرح متن:

در جواب این اشکال می گوییم که صدق فصول متباینه بر جنس واحد، بحسب وجود طبیعت جنسیه نیست در حالی که جنس درجه ای از وجود نوع است و منسوب است به طبیعت جنسیه.

و همچنین صدق جنس بر فصول بحسب وجود طبیعت فصلیه نیست درحالی که این فصل نیز درجه ی دیگری از وجود نوع است که منسوب است به طبیعت فصلیه.

بلکه صدق فصول بر جنس و صدق جنس بر فصولشان فقط به حسب وجود نوعی است که سریان پیدا کرده در هر درجه از درجات ذاتی خودش (یعنی درجه جنسیت و فصلیت) و این وجود یعنی وجود نوعی بحسب این اخذ و اعتبار (به اعتبار اینکه ساری در هر درجه از درجات ذاتیش است) این وجود مشترک بین فصول و جنس است که ما باید در این وجود ما به الاشتراک درست کنیم همانطور که این وجود نوعی وجودِ خودِ نوع است مشترک بین فصول و جنس نیز هست.

پس تفاوت قول مستشکل با جواب این شد که مستشکل ما به الاشتراک را در فصل می گرفت و ما در جواب این ما به الاشتراک را در نوع می گیریم و در نتیجه اشکالی که مستشکل داشتند مبنی بر ترکیب فصل پیش نمی آید.

جواب دوم را در جلسه آینده بیان می کنیم.


[1] مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، علی بن عبدالله زنونی، ج2، ص151.