97/04/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اگر قائل به تشکیک وجود باشیم به اصالت وجود معتقدیم...
سوال: اگر قائل به تشکیک وجود باشیم به اصالت وجود معتقدیم و اگر قائل به وحدت شخصی وجود باز هم باشیم به اصالت وجود معتدیم حال سوال این است که اصالت وجودی که در تشکیک وجود مطرح میکنیم با اصالت وجودی که در وحدت شخصی وجود قائلیم تفاوت دارد؟
پاسخ این است که اصالت وجود یک معنا بیشتر ندارد. اگرچه وحدت تشکیکی وجود با وحدت شخصی وجود متفاوت است اما معنای اصالت وجود در این دو متفاوت نیست. کسی که قائل به مراتب تشکیکی وجود در مراتب است همه مراتب را اصیل و دارای ثمره میداند و برای همه مراتب واقعیت قائل است و کسی هم که به وحدت شخصی وجود قائل است و وجود را واحد میداند همین واحد شخصی را اصیل میداند. پس فرق در متعلق اصالت است نه خود اصالت. در باب تشکیک اصالت برای مراتب وجود است که هر مرتبهای جدای از مرتبه دیگر اصیل است و در وحدت شخصی فقط یک وجود داریم که همان اصیل است.
پس اصالت فقط یک معنا دارد و تفاوت فقط در مبنای تشکیک و مبنای وحدت شخصی است. هر مرتبهای از مراتب تشکیک واقعیت دارد و وجود واحد شخصی هم که وجود اله است واقعیت دارد. پس اصالت برای وجود است چه قائل به وحدت شخصی باشیم چه تشکیک وجود.
سوال دوم: آیا دوانی بدون طرح اصالت وجود توانسته وحدت شخصی وجود را تبیین کند؟ این سوال نشان میدهد اصالت وجود را برای وحدت شخصی مبنا گرفتهاید نه مبنای خارجی بلکه مبنا در مقام اثبات به این معنا که هر کس اصالت وجود را طرح نکند نمیتواند وحدت شخصی وجود را طرح کند پس حتما باید وحدت شخصی وجود را به کمک اصالت وجود مطرح کرد. این سوال شما با سوال قبل تفاوت دارد در سوال قبل گفتید اصالت وجود در هر دو مبنا هست و چگونه تفسیر میشود؟ اما در این سوال شما اصالت وجود را مبنای وحدت شخصی وجود گرفتهاید اصالت وجود را ملاصدرا مطرح کرده است نه محقق دوانی. اما محقق دوانی بدون طرح اصالت وجود، وحدت شخصی وجود را مطرح کرد پس مشخص میشود اصالت وجود مبنای وحدت شخصی وجود نیست.
پس وحدت شخصی وجود بر اصالت وجود مبتنی نیست اگرچه کسی که به وحدت شخصی وجود قائل است وجود را هم اصیل لمیداند نه اعتباری اما اینطور نیست که حتما به اصالت وجود معتقد باشد تا بتواند وحدت شخصی وجود را تبیین کند اگرچه اصالت وجود باید پذیرفته شود؛ زیرا وجود شخصی اصیل است. اما برای تفسیر اصالت وجود لازم نیست اصالت وجود را یکی از مقدمات بدانیم اما برای اثبات وحدت شخصی باید اصالت و شخصیت آن را مطرح کنیم.
پس اصالت وجود مبنای برای تبیین وحدت شخصی نیست لذا اگر دوانی میخواهد وحدت شخصی را تبیین کند احتیاجی به اصالت وجود ندارد اما در واقع وحدت شخصی با اصالت وجود همراه است یعنی وجود واحد شخصی اصیل است اما اینکه در بیان احتیاج داشته باشیم که از اصالت وجود به عنوان مقدمهای استفاده کنیم بلکه میتوان بدون اشاره به اصالت وجود وحدت شخصی را بیان کرد کاری که شما معتقد هستید محقق دوانی انجام داده است.اما معروف نیست که محقق دوانی وحدت شخصی را تعریف کرده بلکه وحدت موجود را تعرییف کرده است.وحدت شخصی را عرفا و ملاصدرا مطرح کردند و به اصالت وجود هم معتقدند. اگر در محقق دوانی وحدت موجود مطرح بوده نه وحدت شخصی هم وحدت شخصی مطرح باشد موفق شده بدون توجه به اصالت وجود وحدت شخصی را بیان کند.پس وحدت شخصی در بیان توقف بر اصالت وجود نیست.