درس شرح منظومه - استاد حشمت پور

95/02/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فرق بین سالبه المحمول با سالبه و محصله چیست؟/ بیان اقسام قضیه حملیه به لحاظ موضوع/ قضایا/ منطق/ شرح منظومه.

قلنا ان السلب خارج عن المحموله فی السالبه و سالبه المحمول كلتیهما[1]

سؤال: بین سالبه المحمول و معدوله المحمول و همچنین بین سالبه المحمول و سالبه محصله چه فرقی وجود دارد؟ یعنی این سوال، منحل به دو سؤال شد كه در هر سؤال از سالبه المحمول سؤال می شود.

جواب:

بیان فرق سالبه المحمول و معدوله المحمول: در هر معدوله المحمول، حرف سلب با محمول مركب می شود به طوری كه جزء محمول قرار می گیرد و محمول عبارت از محمول به علاوه حرف سلب می باشد. اما در سالبه المحمول حرف سلب با محمول تركیب نمی شود. محمول، یك مفهوم ایجابی است و بسیط می باشد. در سالبه ی محصله هم همینطور است كه سلب، جزء محمول قرار نگرفته بلكه بر رابطه داخل شده است.

نكته: بین شد در هر سه مورد « یعنی معدوله و سالبه محصله و سالبه المحمول » یك حرف سلب وجود دارد و معنا هم یكسان است. هم حرف سلب واحد است هم معنا یكی است لذا این سه باهم اشتباه می شوند. برای رفع اشتباهِ سالبه المحمول و معدوله المحمول راهی ارائه شد اما وقتی سالبه المحمول و سالبه محصله را ملاحظه كنیم سه اشتراك بین این دو وجود دارد « اما وقتی هر سه را با هم مقایسه كردیم دو اشتراك بین این سه بود زیرا هر سه دارای حرف سلب واحد بودند اولاً و معنایشان هم مثلاً هم بود ثانیاً » و این، اشتباه را قوی می كند. اولاً: هر دو یك حرف سلب دارند ثانیاً: معنای هر دو یكی است ثالثاً: در این دو قضیه، حرف سلب بر رابطه وارد شده است و جزء محمول نیست. در اینجا جا دارد سؤال شود كه بین این دو چه فرقی است؟

توجه كنید فرقی كه بین سالبه المحمول و معدوله گفه شد فرق بین سالبه محصله و معدوله هم هست یعنی در سالبه ی محصله هیچ وقت سلب، جزء محمول نشده است پس در معدوله، سلب جزء محمول شده اما در سالبه المحمول و سالبه محصله جزء ‌محمول نشده است.

بیان فرق سالبه المحمول و سالبه محصله: در سالبه ی محصله ابتدا موضوع تصور می شود كار دوم این است كه محمول تصور می شود. كار سوم این است كه رابطه و نسبت بین موضوع و محمول ملاحظه می شود. كار چهارم این است كه این رابطه، سلب می شود. یعنی سه تصور و یك عمل وجود دارد:

1 ـ ‌تصور موضوع.

2 ـ تصور محمول.

3 ـ تصور نسبت.

4 ـ سلب نسبت.

در سالبه المحمول همین چهار كار انجام می شود ولی به دنبال آن چهار تا، كار پنجمی هم انجام می شود. در كار پنجم این مطلب اعتبار می شود: حرف سلبی كه بر رابطه وارد شده است كنار محمول بیاید و محمولِ مسلوب بر موضوع حمل شود مثلاً اینگونه گفته شود « لیس زید ببصیر » زید و بصیر را تصور می كنیم رابطه بین این دو را تصور می كنیم با كلمه « لیس » این رابطه سلب می شود تا اینجا سه تصور و یك عمل انجام شد یك اعتبار در اینجا لحاظ می شود. آن اعتبار این است: آن سلبی كه بر نسبت وارد شده و نسبت را پاره كرد، كنارِ محمول قرار بگیرد و محمول را مسلوب كند و این محمول مسلوب بر موضوع حمل شود یعنی « لیس ببصیر » حمل بر « زید » شود. درباره زیدی كه با بصر نسبت نداشت بگوییم با عدم البصر نسبت دارد به عبارت دیگر با بصرِ مسلوب نسبت دارد « یعنی زید با بصر نسبت نداشت. الان همین زیدی كه با بصر نسبت نداشت با سلب بصر نسبت پیدا كرد و سلب بصر بر آن حمل شود با آن رابطه برقرار كرد ».

در اینجا توجه كردید كه معنا عوض نمی شود فقط یك مطلب استفاده می شود و آن، فایده ای است كه ما را به سمت سالبه المحمول كشیده است. ما می توانستیم سالبه ی محصله را بیاوریم و همین معنا را اراده كنیم علت اینكه به سراغ سالبه المحمول رفتیم « تا یك اعتبار اضافه شود » به این خاطر است كه فایده داشته. آن فایده این بوده كه خواستیم به مخاطب تفهمیم كنیم آن سالبه ای محصله ای كه در ابتدا گفته شد منتفی به انتفاء موضوع نبود چون سالبه ی محصله می تواند منتفی به انتفاء موضوع و می تواند منتفی به انتفاء محمول باشد. ما با آوردن سالبه ی محصله به مخاطب می فهمانیم كه یك حالت وجود ندارد و آن سالبه، منتفی به انتفاء محمول است نه منتفی به انتفاء موضوع، چون محمولِ مسلوب بر موضوع حمل می شود. اگر موضوع نبود این حمل صحیح نبود. مثلاً وقتی گفته می شود « لیس زید ببصیر » كه به صورت سالبه المحمول است مراد، زید معدوم نیست بلكه مراد، زید موجود است در سالبه می توان گفت مراد، زید موجود است كه بصر ندارد و می توان گفت مراد، زید معدوم است كه بصر ندارد ولی وقتی سالبه المحمول گفته شود مراد این است كه این قضیه،‌سلبِ محمول دارد و انتفاء موضوع ندارد.

توجه كنید كه در اینجا سالبه المحمول مثل موجبه ی معدوله المحمول می شود همانطور كه در موجبه ی معدوله المحمول احتیاج به وجود موضوع است در سالبه المحمول هم احتیاج به وجود موضوع است لذا اگر سالبه محصله كه احتیاج به وجود موضوع ندارد را تبدیل به سالبه المحمول كنند. سالبه ی محصله را مثل موجبه معدوله كردند یعنی در حكم موجبه ی معدوله قرار دادند به اینكه احتیاج به موضوع دارد و منتفی به انتفاء‌ موضوع نیست.

توجه كردید كه تا اینجا هم سالبه المحمول توضیح داده شد هم فایده اش بیان گردید اما یك فایده ی دیگر اینكه نفی تأكید شده. البته این نفی چون در اعتبار خودمان تأكیده شده لذا خیلی مهم نیست چون در خارج،‌ نفی تكرار نشده تا تأكید شود بلكه در اعتبار تأكید شده است.

نكته: بعد از اینكه سالبه ی محصله را مورد اعتبار قرار می دهیم و در آن اعتبار جدید می شود، كاری می كنیم كه این سالبه ی محصله از دو جهت شبیه به معدوله می شود یكی از این جهت كه موضوع، موجود شود و منتفی نگردد دیگر اینكه حرف سلب كه در محمول نبود در محمول آورده شود.

در معدوله حرف سلب، در نطق هم جزء سلب قرار داده شده در سالبه المحمول حرف سلب، در اعتبار جزء سلب قرار داده شده اما در نطق، سلب وارد بر رابطه شده نه اینكه جز سلب شود.

نكته: آیا لازم است لفظ « لیس » كنار لفظ « بصیر » بیاید یا اگر قبل از « زید » بیاید اشكالی ندارد؟ جواب این است كه اگر بخواهید قرینه ی داخلی داشته باشید لفظ « لیس » باید كنار « بصیر » باشد اما اگر به قرینه خارجی اعتماد كنید می توان لفظ « لیس » را در صدر قضیه آورد و گفت « لیس زید ببصیر » و سالبه المحمول باشد. « زید لیس ببصیر » هم سالبه المحمول است. پس اگر گفته شود لفظ « لیس » كنار « بصیر » بیاید كار خوبی است ولی به شرطی كه ما به دنبال قرینه ی داخلیه باشیم اما اگر به قرینه خارجیه هم اكتفا كنیم لازم نیست « لیس » حتما كنار محمول آورده شود.

نكته: در سالبه محصله بین محمول ایجابی و موضوع، سلب ربط شد. الان كه می خواهید سالبه المحمول درست كنید در اعتبار خودتان بین محمول سلبی « نه وجودی » و موضوع، ایجاد ربط « یعنی ربط سلب » می كنید.

توضیح عبارت

قلنا ان السلب خارج عن المحمول فی السالبه و سالبه المحمول كلتیهما

سلب، در سالبه محصله و سالبه المحمول هر دو، خارج از محمول است و همین مطلب باعث فرق این دو با موجبه معدوله است چون سلب در موجبه معدوله، جزء محمول می شود و خارج از محمول نیست.

الا ان فی سالبه المحمول زیادةُ اعتبارٍ

این عبارت فرق بین سالبه محصله و سالبه المحمول را بیان می كند و به معدوله كاری ندارد. در سالبه المحمول زیادی اعتبار است كه در سالبه ی محصله نیست.

فانا فی السلب نتصور الموضوع و المحمول ثم النسبه الایجابیه بینهما و نرفع تلك النسبه و فی سالبه المحمول نتصور الموضوع و المحمول و النسبه الایجابیه و نرفعها ثم نعود و نحمل ذلك السلب علی الموضوع

« السلب »: یعنی سالبه محصله.

در سالبه محصله چهار كار انجام می شود ابتدا موضوع را تصور می كنیم سپس محمول را تصور می كنیم سپس نسبت ایجابیه بین موضوع و محمول تصور می شود و آخرین كار این است كه این نسبت ایجابی را رفع می كنیم ولی در سالبه المحمول این چهار تا هست یعنی موضوع و محمول و نسبت ایجابیه را تصور می كنیم و نسبت ایجابی را رفع می كنیم كار پنجم این است كه آن سلب « اما نه سلب خالی بلكه مسلوب » را حمل بر موضوع می كنیم « چون سلب، قابل حمل نیست لذا حمل بر موضوع نمی شود آنچه كه حمل می شود مسلوب است ».

اشعاراً بان ذلك السلب عند وجود الموضوع

مصنف با این عبارت می خواهد فایده سالبه المحمول را بیان كند. چرا سالبه المحمول آورده می شود با اینكه زحمت آن بیشتر است؟ با این عبارت بیان می كند كه این سلب از آن سلب هایی می باشد كه موضوعش موجود است و منتفی به انتفاءِ موضوع نیست.

فانه اذا لم یصدق ایجاب المحمول علی الموضوع لصدق سلبه علیه فیتكرر اعتبار السلب فیها بخلاف السالبه

« ایجاب المحمول »: از باب اضافه صفت به موصوف است یعنی محمول ایجابی.

با سلب رابطه، در سالبه محصله بیان شد كه محمول موجبه « یعنی محمول ایجابی و وجودی » حمل بر موضوع نمی شود. مفهوم این عبارت این است كه محمول سلبی حمل می شود یعنی همین اندازه كه سالبه محصله تنظیم شد راه برای سالبه المحمول باز شد چون وقتی گفته شد سالبه محصله معنایش این است كه محمول ایجابی بر موضوع حمل نمی شود طرف مقابل می گوید پس محمول سلبی حمل می شود. چون غیر از این دو حالت، حالت سومی نیست.

پس هر سالبه ی محصله اشاره به سالبه المحمول دارد بستگی به این دارد كه ما آن را اعتبار كنیم یا نكنیم.

ترجمه: اگر محمول وجودی حمل بر موضوع نشد سلبِ این محمول بر موضوع صادق خواهد بود. « چون اجتماع نقیضین یا ارتفاع نقیضین ممكن نیست ».

نكته: عبارت « فانه اذا لم یصدق » می تواند تعلیل برای « اشعاراً » باشد یعنی چگونه این اشعار حاصل می شود؟ جواب این است كه وقتی محمول ایجابی را بر می داریم با توجه به قانون استحاله ی تناقض باید محمول سلبی گذاشته شود. پس بنابراین وقتی محمول سلبی گذاشته شد اشاره می كنیم به اینكه موضوع وجود دارد. می توان تعلیل برای « نعود و نحمل ذلك السلب علی الموضوع » قرار داد. یعنی گفته می شود كه چرا آن سلب بر موضوع حمل می شود؟ جواب می دهد كه وقتی نتوان ایجابی را حمل كرد سلبی حمل می شود.

نكته:‌ همیشه بعد از هر سالبه ی محصله ای كه موضوع وجود دارد، بالقوه سالبه المحمول را هم داریم. این بالقوه، زمانی كه آن را اعتبار كنید بالفعل می شود. توجه كنید كه در خارج، بالفعل نمی شود بلكه در اعتبار شما بالفعل می شود.

فیتكرر اعتبار السلب فیها بخلاف السالبه

این عبارت اشاره به فایده دوم دارد. مضف فایده دوم را با فاء‌ تفریعیه متفرع بر فایده اول كرده است و آن را یك فایده مستقل حساب نكرده است. می توان این را تفریع بر « ثم نعود و نحمل » قرار داد یعنی وقتی عود و حمل كردید سلب، تكرار می شود. ترجمه عبارت اینگونه می شود:‌ وقتی كه وجود موضوع را فهمیدی سلب را هم تكرار كردی.

توجه كنید همانطور كه عبارت « فانه اذا لم یصدق » تعلیل بر « ثم نعود و نحمل » باشد بهتر است. در اینجا هم اگر عبارت « فیتكرر... » تعلیل بر « ثم نعود و نحمل » باشد بهتر است.

ففی السالبه اربعه امور و فی سالبه المحمول خمسه امور و فی المعدوله حرف السلب جزء

مضف از اینجا خلاصه گیری می كند و می گوید در سالبه محصله، 4 امر اتفاق می افتد كه سه تا از سنخ تصور و یكی از سنخ عمل است اما ‌در سالبه المحمول 5 امر اتفاق می افتد كه سه تا از سنخ تصور و یكی از سنخ عمل است و یكی از سنخ اعتبار است. اما فرق بین معدوله با این دو تا این است كه در معدوله، حرف سلب جزء محمول است ولی در سالبه محصله و سالبه المحمول در سطر اول صفحه 252 بیان كرد « ان السلب خارج عن المحمول ».

اذا عرفت هذا فاعلم ان كثیراً منهم ذهبوا الی ان سالبه المحمول كالسالبه فی عدم استدعاء وجود الموضوع و لیس بحق

وقتی این مطلب را شناختی بدان كه كثیری از منطقیین رفتند به اینكه سالبه المحمول مثل سالبه محصله است در اینكه وجود موضوع را استدعا نمی كند. ما گفتیم سالبه المحمول مثل معدوله است و استدعای وجود موضوع را می كند یعنی مشروط به این است كه موضوعش موجود باشد اما بعضی گفتند این مثل سالبه محصله است همانطور كه سالبه محصله گاهی منتفی به انتفاء‌ محمول می شود و گاهی منتفی به انتفاء‌ موضوع می شود سالبه المحمول هم گاهی منتفی به انتفاء محمول می شود و گاه منتفی به انتفاء موضوع می شود.

مصنف می فرماید كدام این گروه حق نیست چون سالبه المحمول در واقع موجبه است زیرا سالبه المحمول، ربط سلب است نه سلب ربط چنانكه قبلاً در متن اشاره كردیم كه در صفحه 250 سطر 5 قوله « و دونه محصله و سالبه المحمول ایجابا تعد اذ ربط سلب لیس سلب الربط » بیان شد.

به عبارت دیگر: سالبه المحمول، موجبه است و در موجبه، وجود موضوع لازم است نتیجه گرفته می شود كه در سالبه المحمول چون نوعی از موجبه است پس وجود موضوع لازم است.


[1] شرح منظومه، حاج ملا هادی سبزواری، ج1، ص252، سطر1، نشر ناب.