درس اسفار - استاد حشمت پور

97/09/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:

ص83 – سطر4

سومین اشکال دوانی بر کلام مرحوم سید صدر:

مرحوم دوانی به سید صدر می گوید شما گفتید خداوند متعال وجود بحت است نه « شیءٌ له الوجود»، و از این نتیجه گرفتید که خداوند متعال « ذاتٌ موجودٌ» نیست بلکه وجود خالی( بحت) است. در کلام شما دو احتمال وجود دارد: 1. خداوند متعال ذات ندارد 2. خداوند متعال دارای ذات است و همین وجود بحت، ذات اوست.( به عبارت دیگر خداوند متعال ذات به علاوه وجود نیست)

اگر مراد شما این است که واجب تعالی ذات ندارد، این مطلب واضح البطلان است زیرا هیچ شیئی نمی تواند ذات نداشته باشد چون ذات یعنی خود و هر شیئی، خودش خودش است و نمی تواند خودش نباشد. لذا حتما باید خودی (ذاتی) داشته باشد.

اگر مرادتان این باشد که واجب تعالی ذات دارد اما ذاتش ماهیت نیست بلکه ذاتش همان وجود بحت است؛ در این صورت شما یک بحث عقلی را به یک بحث لفظی تنزل داده اید زیرا شما هم قبول دارید که خداوند متعال ذات دارد منتها می گوئید نام ذات او ماهیت نیست بلکه نام ذاتش وجود است.

مرحوم سید سند بعد از اینکه ذات خداوند را همان وجود بحت او دانست، نتیجه گرفت که بین خداوند متعال و ممکنات فرق است چون ممکنات، ذات به علاوه وجود هستند اما خداوند متعال ذات به علاوه وجود نیست.

مرحوم دوانی نتیجه ای را که سید صدر از کلامش گرفت (وجود فرق بین ذات واجب تعالی و ممکنات) باطل می کند و می گوید خداوند متعال وجود خاص است و مفهوم وجود بر او اطلاق می شود . ممکنات ماهیت خاص هستند و مفهوم وجود بر ماهیت آنها حمل می شود. حال چه فرقی بین واجب و ممکن است؟

دوانی به سوال فوق پاسخ می دهد که هیچ فرقی بین واجب و ممکن نیست زیرا اولاً هم واجب و هم ممکن دارای ذات هستند. و ثانیاً مفهوم وجود بر ذات هر دو عارض می شود. بنابراین فرق شما در واقع فارق نیست.

نکته:

این اشکال دوانی بر دومین احتمال در کلام سید وارد می شود ( احتمال اول این بود که خداوند ذات ندارد و احتمال دوم این بود که ذات خداوند همان وجودش است) زیرا در احتمال اول فرق داشتن واجب و ممکن روشن است چون ممکنات ذات دارند اما واجب تعالی ذات ندارد.

دفع دخل:

اگر گفته شود که ذات خداوند متعال وجود است و ذات ممکنات ماهیت است پس بین آندو فرق است؛ دوانی جواب می دهد که این امر فرق محسوب نمی شود چون ذات ممکنات که ماهیت باشد نیز در بین ممکنات با هم متفاوت است مثلا ذات یکی انسان است و ذات ممکن دیگر شجر است و خود مرحوم سید ادعا نکرده که بین ممکنات از این جهت فرق است. به همین دلیل وی نمی تواند از این جهت بین واجب تعالی و ممکنات فرق بگذارد.

نحوه فرق گذاری بین واجب و ممکن از منظر مرحوم دوانی

دوانی بین ممکن و واجب به این صورت فرق می گذارد که در واجب تعالی وجود هست اما در ممکنات اصلا وجود نیست بلکه در ممکن انتساب به وجود است نه خود وجود. به همین خاطر وی به مرحوم سید می گوید فرق شما در واقع فارق نیست( و بالملازمه ادعا می کند که فرق من فارق است)

ترجمه، توضیح و تطبیق:و منها أن ما حرره من أن الواجب لا ماهية له أصلا

از جمله اشکالات دوانی این است: آنچه که سید تحریر و تبیین کرد که واجب تعالی اصلا ماهیت ندارد (دو نحوه مراد می تواند داشته باشد که هر دو با طل است)

إن أراد أنه لا ذات له فهو ظاهر البطلان

اگر اراده کرده باشد که شأن این است که برای خداوند اصلا ذاتی نیست( و خداوند فقط وجود دارد و ذات ندارد) که این ظاهر البطلان است زیرا نمی شود چیزی خودش خودش نباشد و ذات نداشته باشد. ( ذات داشتن هر موجودی از بدیهیات است لذا قابل اقامه برهان نیست و فقط به آن تنبیه داده می شود)

و إن أراد أن له ذاتا لكن لا تسمى ماهية بحسب الاصطلاح فهو بحث لفظي

و اگر اراده کرده باشد که برای خداوند ذات است منتها ذات او را به حسب اصطلاح ماهیت نمی نامیم ( و نام آنرا وجود می گذاریم) که این امر بحثی لفظی است (چون عقلی نیست ارزشی ندارد تا در فلسفه از آن بحث شود)

 

فإن من يقول إن حقيقته و ماهيته هو الوجود القائم بذاته إنما يريد به المعنى الذي يريد به من الذات

زیرا کسی که می گوید حقیقت و ذات خداوند متعال، وجود قائم به ذات اوست اراده می کند به این گفته اش، همان معنایی را که از ذات اراده می کند.

(گاهی نعبیر ذات می کند و گاهی تعبیر به حقیقت و ماهیت؛ یعنی قائل است که حقیقت خداوند وجود است و مرادش از حقیقت، ذات است. پس ذات خداوند را وجود می نامد همانطور که ذات ممکنات را ماهیت می نامد. بنابر این ذات را در واجب و ممکن به یک معنا می داند اما در واجب تعالی مصداق ذات را وجود و در ممکنات، ماهیت معرفی می کند)

فلا يبقى المباحثة إلا في اللفظ و أنت إذا تأملت أدنى تأمل علمت أن ما ذكره من أن ذاته موجود خاص كلام خال عن التحصيل

پس بحث شما با دیگران جز در لفظ نیست و بحث عقلی ندارید. (و علاوه بر لفظی بودن بحث، بر همین احتمال دوم ـ که ذات خداوند متعال وجود باشد ـ اشکال دیگری نیز وارد است) و هنگامی که تامل کنی در آنچه که سید ذکر کرد که ذات خداوند موجود خاص است ـ نه ماهیت ـ می فهمی که کلام او خالی از تحصیل است و ارزش علمی ندارد (چون با این کلام می خواهد بین واجب و ممکن فرق بگذارد اما نتتوانست)

لأن ذاته أمر خارج عن إدراكنا يحمل عليه الموجود بالحمل العرضي

زیرا ذات خداوند امری خارج از ادراک ماست که مفهوم موجود بر آن حمل عرضی می شود (وقتی عارضی بر معروضی حمل می شود این حمل، عرضی و شایع است اما هنگامی که خود شیء یا ذاتیات او بر او حمل می شود این حمل اولی یا ذاتی نام دارد. آقا علی حکیم در رساله حمل خلافاً للمشهور می گوید حمل ذات بر ذات حمل شایع است)

فلا رجحان له على الممكنات من هذه الحيثية

پس رجحانی برای واجب بر ممکن از این جهت نیست ( از این حیث که واجب و ممکن هر دو ذاتی دارند که معروض مفهوم وجود است، تفاوتی بین واجب و ممکن نیست. و گفته شد که از حیث مصداق ذات بین واجب و ممکن تفاوت است اما این تفاوت مهم نیست زیرا بین ممکنات نیز چنین تفاوتی وجود دارد)

و أما على ما ذكرنا فالرجحان ظاهر لأن ذاته وجود خاص- هو مبدأ لانتزاع هذا المفهوم بذاته لأنه وجود بذاته و غيره أنما يصير كذلك بواسطته بالتبع

اما بنابر آنچه ما (مرحوم دوانی) ذکر کردیم تفاوت بین واجب و ممکن روشن است. زیرا ذات واجب تعالی وجود خاص می شود که به ذاتش مبدأ انتزاع مفهوم موجود است (یعنی مبدئیتش بذاتش است نه اینکه بخاطر انتساب به مفهوم وجود مبدأ برای انتزاع این مفهوم باشد) و غیر واجب تعالی مبدأ می شود برای انتزاع مفهوم موجود به واسطه انتساب به وجود و به تبع این انتساب. (پایان کلام دوانی)

نکته :

انتزاع مفهوم وجود هم از واجب و هم از ممکن صورت می پذیرد اما از واجب بذاتش ولی از ممکن بواسطه انتسابش به وجود انتزاع صورت می پذیرد.

هذا تحصيل تمام ما أورده هذا المورد المعاصر له على كلامه.أقول يمكن دفع هذه الإيرادات على أسلوبنا

صدرا می فرماید این تمام ایراداتی بود که دوانی که معاصر سید است بر کلام سید وارد کرده است. و من می گویم که امکان داردب نابر اسلوب خودمان که اصالت وجود است ایرادات دوانی را جواب داد.

 

دفع ایرادات دوانی توسط صدرامتالهین

دوانی در اشکال اول خود دو تردید (إما و إما) را ذکر کرد که یا اراده کرده اید که ذات خداوند متعال عین این مفهوم است و یا اراده کرده اید که فردی از این مفهوم است. صدرا می گوید به این تردید اول شما کاری نداریم.

اما تردید دوم این بود که مراد شما از وجود بحت بودن خداوند این باشد که فردی از مفهوم وجود است. دو صورت دارد که یا بذاته فرد مفهوم وجود است و یا چون معروض مفهوم وجود است فردی از این مفهوم است.

صدرا می گوید در این تردید اخیر ما شق اول را انتخاب می کنیم که واجب تعالی فرد موجود است و بذاته موجود است. شما اشکال کردید که لازم می آید واجب دوبار موجود باشد؛ یکی به لحاظ ذات و دیگری به لحاظ فردیت للموجود.

و ما از این اشکال جواب می دهیم که محذور تکرار وجود لازم نمی آید زیرا وجود چه در واجب و چه در ممکن عین موجودیت است و تفاوت و دوئیتی بین وجود و موجودیت نیست تا تکرار وجود لازم آید. لذا واجب تعالی وجود بحت است و از این حیث موجود است و هنگامی که مفهوم وجود بر او حمل می شود این موجودیت عین همان وجودی است که او بالذات دارد و شیء دیگری نیست تا تکرار لازم آید.

بیان یک تنظیر

مسئله وجود و موجودیت درست مانند قضیه « این زید انسان است» می باشد. در این قضیه زید (موضوع) انسان خاص است و انسان (محمول) انسان عام است. کما اینکه در قضیه «خداوند متعال موجود است» خداوند وجود خاص است و موجود ( محمول) موجود عام است.

حال آیا وقتی می گوئید زید انسان است به این معنی است که زید دو بار انسان است؟ ( یکبار به این لحاظ که انسان خاص است و شخصی معیّن از انسان است و بار دیگر به این لحاظ که انسان عام بر او صدق می کند؟)

خیر پس درباره خداوند متعال نیز نمی توانید او را دوبار موجود بدانید.

جمع بندی

بنابراین اگر ذات خداوند را موجود بدانید و او را فردی از افراد موجود قرار دهید، یک وجود بیشتر برای او قائل نشده اید زیرا موجودیت ذاتی خداوند عین همان موجودٌ است و دو چیز نیست که منشأ دو موجود شود.

و الحمد للّه رب العلمین