1403/10/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ملازمات عقلیّه/ غیر مستقلّات عقلیّه/ مسئله سوّم: مسئله ضدّ / جهت سوّم: دربارهی ضدّ عامّ
جواب دوّم از طرف محقّق خراسانی:
صغریٰ: اگر تعاند و تنافی بین ضدّین مقتضی مقدّمیت عدم احد الضدّین برای وجود ضدّ دیگر باشد، لازمهاش این است که تعاند و تنافی بین نقیضین نیز مقتضی مقدّمیت عدم احد النقیضین برای وجود نقیض دیگر باشد (از طرفی منشأ توهّم مقدّمیت عدم احد الضدّین برای ضدّ دیگر، منحصراً تنافی و تمانع بین ضدّین است. از طرفی دیگر تنافی و تمانع بین نقیضین نیز وجود دارد. بنابراین، باید عدم احد النقیضین نیز مقدّمه برای نقیض دیگر باشد).
کبریٰ: و اللّازم باطل (از طرفی مقدّمیت عدم احد النقیضین برای نقیض دیگر مقدّمیت شیئ لنفسه است چون عدم احد النقیضین عین نقیض دیگر است. از طرفی دیگر مقدّمیت شیئ لنفسه باطل است. بنابراین، مقدّمیت عدم احد النقیضین برای نقیض دیگر باطل است. مثلاً بیاض و عدم بیاض متناقضان هستند. مقدّمیت نقیض بیاض برای عدم بیاض یعنی مقدّمیت عدم بیاض برای عدم بیاض و مقدّمیت نقیض عدم بیاض برای بیاض یعنی مقدّمیت بیاض برای بیاض).
نتیجه: فالملزوم مثله.
توجّه باشد که این جواب دوّم، جواب نقضی است.
جواب سوّم از طرف محقّق خراسانی:
صغریٰ: اگر تضادّ و نتیجتاً تمانع بین ضدّین مقتضی مقدّمیت عدم احد الضدّین برای وجود ضدّ دیگر باشد، لازمهاش دور است.
توضیح: ضدّین، تمانع دارند یعنی وجود هر کدام مانع از دیگری است. با حفظ این نکته، اگر مانع بودن هر یک از ضدّین از دیگری موجب توقّف وجود هر یک بر عدم دیگری از نوع توقّف وجود شیئ بر عدم مانع باشد، این مانع بودن موجب توقّف عدم هر یک بر وجود دیگری از نوع توقّف عدم شیئ بر وجود مانع است چون تمانع از طرفین است. بنابراین، وجود هر یک متوقّف بر عدم دیگری و عدم هر یک متوقّف بر وجود دیگری است و این، دور است.
کبریٰ: و اللّازم باطل (بالضرورة).
نتیجه: فالملزوم مثله.