1403/02/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ملازمات عقلیّه/ غیر مستقلّات عقلیّه/ مسئله دوّم: مسأله مقدّمه واجب
بحث دوّم: دربارهی دخول و عدم دخول شرائط در محلّ نزاع یعنی نزاع در وجوب و عدم وجوب غیری مقدّمی.
شرائط به اتّفاق اصولیّین داخل در محلّ نزاع است.
دلیل:
صغریٰ: مانع از دخول شرائط در محلّ نزاع، لزوم اجتماع حکمین متماثلین در شیئ واحد است (امر نفسی به شرائط تعلّق میگیرد. اگر شرائط داخل در محلّ نزاع باشد، امر غیری مقدّمی نیز به شرائط تعلّق میگیرد. آنگاه محذور اجتماع حکمین متماثلین در شیئ واحد لازم میآید).
کبریٰ: لزوم اجتماع حکمین متماثلین در شیء واحد، منتفی است (چون ممکن است احد حکمین مندکّ در دیگری شود و از مجموع حکمین یک وجوب اکید حاصل شود که متعلّق این وجوب مؤکّد، هر شرطی از شرائط است).
نتیجه: مانع از دخول شرائط در محلّ نزاع، منتفی است و با انتفاء مانع، شرائط داخل در محلّ نزاع خواهد بود.
نوع سوّم: مقدّمه خارجیّه بالمعنی الاخصّ: به اموری که قیداً و تقیّداً خارج از مأمور به است ولی عقل وجود مأمور به در خارج را متوقّف بر این امور میداند، مقدّمه خارجیّه بالمعنی الاخصّ گویند. به بیان دیگر، مقدّمه عقلیّه همان مقدّمه خارجیّه بالمعنی الاخصّ است. مثل قطع مسافت نسبت به حجّ.
این نوع از مقدّمه، بدون بحث داخل در محلّ نزاع است.
نوع چهارم: مقدّمه خارجیّه بالمعنی الاعمّ: به اموری که قیداً خارج از مأمور به است، مقدّمه خارجیّه بالمعنی الاعمّ گویند. اعمّ از اینکه تقیّداً داخل در مأمور به باشد مثل شرائط و یا تقیّداً نیز خارج از مأمور به باشد مثل مقدّمه عقلیّه. به بیان دیگر، شرائط و مقدّمه عقلیّه، مقدّمه خارجیّه بالمعنی الاعمّ است. بحث دربارهی هر دو قسم (شرائط، مقدّمه عقلیّه) گذشت.
نتیجه نهایی بحث در تقسیم اوّل: تمامی اقسام مقدّمه (جزء، شرط، مقدّمه عقلیّه) داخل در محلّ نزاع است و لذا این مقدّمات، در صورت وجوب غیری مقدّمه، وجوب غیری مقدّمی پیدا میکنند.
تقسیم دوّم: مقدّمه به اعتبار کیفیّت دخالت و تأثیر آن در ذی المقدّمه، بر چهار نوع است.
نوع اوّل: سبب: به امری که از وجود او، وجود و از عدم او، عدم لازم میآید، سبب گویند. مثل عقد و ایقاع نسبت به مسبّبات.
توجّه باشد که تعریف سبب، منطبق بر علّت تامّه و بر جزء اخیر علّت تامّه است.
نوع دوّم: شرط: به امری که از عدم او، عدم لازم میآید ولی از وجود او، وجود لازم نمیآید، شرط گویند مثل وضوء نسبت به صلوة مأمور بها.
نوع سوّم: عدم المانع: به امری که از وجود او، عدم لازم میآید ولی از عدم او، وجود لازم نمیآید، مانع گویند. با تعریف مانع، تعریف عدم مانع نیز ظاهر میشود. مانع مثل قهقهه نسبت به صلوة و عدم مانع مثل ترک قهقهه.
نوع چهارم: معدّ: به امری که از وجود و عدم او معاً، وجود لازم میآید، معدّ گویند. مثل قدم اوّل نسبت به قدم دوّم در باب حرکت.
تمامی اقسام اربعه، داخل در محلّ نزاع است و اطالهی سخن در اقسام، فاقد ثمره است.
(مطارح الانظار طبع قدیم ص۳۸، قوانین طبع قدیم ج۱ ص۱۰۰، تقریرات الشیرازی ج۲ ص۲۲۱).
آدرس جلسهی بعد:
محاضرات ج۲ ص۳۰۲: الثانی: تقسیم المقدّمة الی مقدّمة الوجوب ........ الشرط المتأخّر.