1403/01/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ملازمات عقلیّه/ غیر مستقلّات عقلیّه/ مسئله اوّل: اجزاء
بحث چهارم: دربارهی اجزاء و یا عدم اجزاء مأمور به ظاهری در فرض استفادهی حکم ظاهری از اصل عملی و در فرض کشف خلاف به واسطهی امارهی معتبره.
حقّ در این جهت چهارم این است که عملی که بر طبق اصل عملی انجام گرفته، مجزی نیست. مثل اینکه استصحاب نزد مجتهد قائم شد بر اینکه صلوة جمعه در عصر غیبت واجب است. بعد از انجام صلوة جمعه، به واسطهی روایت معتبره کشف شد که نماز جمعه واجب نیست. بلکه نماز ظهر واجب است.
دلیل:
صغریٰ: عدم اجزاء در جهت چهارم، مقتضی برای آن موجود و مانع از آن مفقود است. (مقتضی، عدم مطابقت مأتیّ به با مأمور به است. چون عملی که مکلّف بر طبق اصل انجام داده، مأمور به نبوده است و عملی که دارای امر بوده، مکلّف انجام نداده است. بنابراین، مقتضی برای عدم اجزاء موجود است و مانع از عدم اجزاء مفقود است. چون مانع متصوّر، استیفاء ملاک واقع به واسطهی عمل به مفاد اصل عملی است. ولی استیفاء ملاک، مخالف با قواعد امامیّه است).
کبریٰ: هر چیزی که مقتضی برای آن موجود و مانع از آن مفقود است، ثابت است. (بالضرورة).
نتیجه: عدم اجزاء در جهت چهارم، ثابت است. توجّه باشد که ادلّهی عدم اجزاء در جهت سوّم، در این جهت چهارم نیز جاری است.
سه نکته در پایان بحث اجزاء:
نکته اوّل: بحث اجزاء در اصل احتیاط مطلقا جاری نمیشود. مطلقا یعنی اعمّ از اینکه احتیاط، عقلی و یا شرعی باشد. لانّ المفروض فی الاحتیاط هو العمل بما یحقّق امتثال التکلیف الواقعی فلا یتصوّر فیه تفویت المصلحة. و بحث اجزاء در اصل عملی شرعی مثل برائت و اصل طهارت و استصحاب جاری میشود. دربارهی اصل عملی عقلی مثل برائت عقلی و تخییر اگر چه عنوان بحث دلالت بر عدم جریان بحث اجزاء میکند (چون این دو اثبات حکم ظاهری از طرف شارع نمیکنند) ولی جریان بحث اجزاء بدون اشکال است.