1402/12/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ملازمات عقلیّه/ غیر مستقلّات عقلیّه/ مسئله اوّل: اجزاء
اشکال دوّم از طرف محقّق نائینی:
صغریٰ: اگر ادلّه اصل عملی حاکم بر ادلّه اجزاء و شرائط به نحو توسعه باشد، لازمهاش خلف است.
توضیح: از طرفی ادلّه اصل عملی اثبات حکم ظاهری میکند. پس حکم ظاهری در مرتبهی متأخّر از ادلّه اصل عملی است. از باب مثال، بواسطهی کلّ شیءٍ لک طاهر جعل طهارت ظاهری برای شیئ مشکوک الطّهارة میشود. پس طهارت ظاهری در مرتبهی متأخّر از کلّ شیءٍ لک طاهر است. از طرفی دیگر معنای حکومت ادلّه اصل عملی بر ادلّه اجزاء و شرائط این است که ادلّه اصل عملی متکفّل توسعهی جزء و شرط به واقعی و ظاهری است. پس در حین توسعه، وجود حکم ظاهری باید مفروغ عنه باشد. یعنی ابتداء باید حکم ظاهری جعل شده باشد تا ادلّه اصل عملی جزء و شرط را به واقعی و ظاهری توسعه بدهد. به بیان دیگر، حکم ظاهری، موضوع برای توسعه است. پس حکم ظاهری در مرتبهی متقدّم بر ادلّه اصل عملی است. از باب مثال، قبل از کلّ شیءٍ لک طاهر باید طهارت ظاهری برای شیئ مشکوک الطّهارة جعل شده باشد تا کلّ شیئ لک طاهر، طهارت ثوب را که شرط صلوة است به طهارت واقعی و ظاهری توسعه بدهد. بنابراین، خلف تحقّق پیدا میکند. یعنی ما فرضناه متأخرا (حکم ظاهری) یکون متقدّماً.
کبریٰ: و اللّازم باطل. (بالضرورة).
نتیجه: فالملزوم مثله.
جواب از طرف محقّق خوئی:
صغریٰ: مبنای اشکال، دلالت نفس ادلّه اصل عملی بر جعل حکم ظاهری و بر توسعه است. (دلالت ادلّه اصل عملی بر جعل حکم ظاهری و بر توسعهی جزء و شرط به واقعی و ظاهری، مبنا و اساس برای اشکال شده است).
کبریٰ: دلالت نفس ادلّه اصل عملی بر جعل حکم ظاهری و بر توسعه، باطل است. (ادلّه اصل عملی منحصراً جعل حکم ظاهری میکند ولی لازمهی جعل حکم ظاهری از طرف شارع، تعمیم و توسعه است بدون اینکه ادلّه اصل عملی دلالتی بر این توسعه داشته باشد. از باب مثال، کلّ شیءٍ لک طاهر منحصرا جعل طهارت ظاهری میکند ولی لازمهی جعل طهارت ظاهری، ترتّب احکام طهارت واقعی بر طهارت ظاهری است و از جملهی احکام، شرطیّت آن برای صلوة است).
نتیجه: مبنای اشکال، باطل است و با بطلان مبنا، اشکال نیز باطل خواهد بود. (تعلیقه بر اجود التقریرات ج۱ ص۱۹۸).