1402/11/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ملازمات عقلیّه/ غیر مستقلّات عقلیّه/ مسئله اوّل: اجزاء
دلیل ششم:
صغریٰ: اگر عمل بر طبق امارهی سابقه در فرض کشف خلاف بواسطهی امارهی لاحقه مجزی نباشد، لازمهاش بیان و تعرّض شرع در ادلّه حجیّت امارات است. (چون این مسأله، مورد ابتلاء است).
کبریٰ: و اللّازم منتف. (ادلّه حجیّت امارات، از وضعیّت عمل بر طبق امارهی سابقه و کشف خلاف بواسطهی امارهی لاحقه، ساکت است و سکوت و عدم بیان، بیان بر اجزاء به حساب میآید.).
نتیجه: فالملزوم مثله.
اطلاق مقامی عدم بیان عدم اجزاء، بیان بر اجزاء است.
اقول:
اشکال بر دلیل: صغریٰ: شرط اثبات اجزاء بواسطهی اطلاق مقامی، مخالفت عدم اجزاء با اصل و سیرهی عقلاء است. (امر مخالف با اصل و سیره، محتاج به بیان و امر موافق با اصل و سیره، غنیّ از بیان است).
کبریٰ: مخالفت عدم اجزاء با اصل و سیرهی عقلاء، منتفی است. (ادلّه حجیّت امارات، امارات را از باب طریقیّت محضه حجّت کرده است و طبق مبنای طریقیّت محضه، عدم اجزاء مطابق با اصل و قاعده است و سیرهی عقلاء نیز در فرض بحث بر عدم اجزاء قائم شده است. بنابراین، عدم اجزاء مطابق با اصل و قاعده و مطابق با سیرهی عقلاء است).
نتیجه: شرط اثبات اجزاء بواسطهی اطلاق مقامی، منتفی است و با انتفاء شرط، اثبات اجزاء نیز بواسطهی این نوع از اطلاق منتفی است.
اطلاق مقامی عدم بیان اجزاء، بیان بر عدم اجزاء است.
نظریّه دوّم: نظریّه مرحوم شیخ انصاری: عملی که بر طبق امارهی سابقه انجام گرفته، مجزی نیست. اعمّ از اینکه عمل بر طبق اماره سابقه و کشف خلاف بواسطهی امارهی لاحقه، در احکام و یا موضوعات باشد.
دلیل اوّل از طرف مرحوم شیخ:
صغریٰ: عدم اجزاء، مقتضی برای آن موجود و مانع از آن مفقود است. (مقتضی، بقاء تکالیف واقعیّه است. با این بیان که از طرفی اگر واقع برای مکلّف معلوم است، بر مکلّف لازم است که به واقع عمل کند و اگر واقع برای مکلّف معلوم نیست، بر مکلّف لازم است که به امارهای که شارع آن را طریق به واقع قرار داده، عمل نماید و از بین اماره سابقه و لاحقه، منحصراً امارهی لاحقه از طرف شارع طریق به واقع قرار داده شده و لذا عمل به امارهی لاحقه لازم است. از طرفی دیگر لازمهی وجوب عمل به امارهی لاحقه فساد امارهی سابقه و بقاء تکالیف واقعیّه است و امتثال تکالیف، بخاطر ادلّه دالّه بر وجوب امتثال این نوع از تکالیف، مطلقا لازم است. مطلقا یعنی اعمّ از اینکه مکلّف به امارهی سابقه عمل کرده باشد یا خیر. و فرض این است که امارهی سابقه، مغیّر واقع نیست.. بنابراین، مقتضی برای عدم اجزاء موجود است و مانع از عدم اجزاء منتفی است. چون اموری که به عنوان دلیل برای اجزاء و به عنوان موانع برای عدم اجزاء ذکر شده، صلاحیّت مانعیّت ندارد).
کبریٰ: هر امری که مقتضی برای آن موجود و مانع از آن مفقود است، ثابت است. (بالضرورة).
نتیجه: عدم اجزاء، ثابت است. (مطارح الانظار، طبع قدیم ص۲۸)