1402/08/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ملازمات عقلیّه/ فصل اوّل: مستقلّات عقلیّه/ باب اوّل: درباره صغرای مستقلّات/ جهت اوّل
مقدّمه ششم:
افعال از نظر حسن و قبح، بر سه نوع هستند.
نوع اوّل: بعضی از افعال، حسن و قبح آنها ذاتی است. به افعالی گفته میشود که برای اتّصاف به حسن و قبح احتیاج به واسطه ندارند. یعنی احتیاج ندارند که داخل در عنوان دیگری شوند و بخاطر آن عنوان، متّصف به حسن و قبح شوند. بلکه خودشان تمام الموضوع برای حکم عقلاء به حسن و قبح هستند و یا تمام الموضوع برای حکم عقل به حسن و قبح هستند. مثل عدل و ظلم.
نوع دوّم: بعضی از افعال، حُسن و قبح آنها اقتضائی است. به افعالی گفته میشود که برای اتّصاف به حُسن و قبح احتیاج به واسطه دارند (لانّ کلّ ما بالعرض لا بدّ ان ینتهی الی ما بالذّات) یعنی احتیاج دارند که داخل در عنوان دیگری شوند و بخاطر آن عنوان، متّصف به حُسن و قبح شوند ولی این افعال با قطع نظر از عروض عوارض، مندرج تحت آن عنوان حَسن و یا قبیح یعنی عنوان واسطه، هستند. مثل صدق و کذب.
نوع سوّم: بعضی از افعال، حُسن و قبح آنها اعتباری است. به افعالی گفته میشود که برای اتّصاف به حُسن و قبح احتیاج به واسطه دارند ولی این افعال با قطع نظر از عروض عوارض، مندرج تحت آن عنوان حَسن و یا قبیح یعنی عنوان واسطه، نیستند. مثل ضرب.
با حفظ این سه نوع، دربارهی مراد و مقصود از ذاتیّ در نزاع عدلیّه و اشاعره، دو نظریّه وجود دارد.
نظریّه اوّل: نظریّه شهرستانی: مقصود از ذاتیّ، ذاتیّ باب کلیّات خمس است. ذاتیّ باب کلیّات خمس به امری گفته میشود که جزء ماهیّت شیء و یا خود ماهیّت شیء است و لذا به جنس و فصل و نوع، ذاتیّ باب کلیّات خمس گویند. طبق این نظر، حُسن و قبح از اجزاء تشکیل دهندهی ماهیّت موضوعات خود هستند. مثلاً در العدل حَسن و الظّلم قبیح، حُسن و قبح به ترتیب، جزء ماهیّت عدل و جزء ماهیّت ظلم است.
دلیل شهرستانی در مقام ردّ نظریّه عدلیّه که قائل به حُسن و قبح ذاتیّ هستند، این است که اگر حُسن و قبح برای افعال مثل صدق و کذب ذاتیّ باشد، لازمهاش اندراج حُسن و قبح در تصوّر صدق و کذب است. و اللّازم باطل (بالضرورة). فالملزوم مثله.
ظاهر این دلیل این است که شهرستانی مراد از ذاتیّ را ذاتیّ باب کلیّات خمس دانسته است. چون ویژگی گفته شده در دلیل، ویژگی و خصوصیّت ذاتیّ باب کلیّات خمس است.
(انّ الصّدق و الکذب علی حقیقة ذاتیّة لا تتحقّق ذاتهما الّا بان کانت تلک الحقیقة ...... و نحن نعلم انّ من ادرک هذه الحقیقة عرف التّحقّق و لم یخطر بباله کونه حسنا او قبیحا فلم یدخل الحسن و القبیح اذا فی صفاتهما الذاتیّة ....... نهایة الاقدام ص۲۰۹).